■ تعویذ
عباراتی اغلب مکتوب عمدتاً از آیات قرآنی و ادعیة مأثوره برای در امان ماندن از شرور و بلاها. تعویذ در لغت به معنای پناه بردن ، پناه دادن و در امان نگاه داشتن و در اصطلاح به معنای دعا خواندن و حرز آویختن بر آدمیان ، جانوران یا اشیا برای محافظت از آنهاست (ابن منظور؛ طُرَیْحی ؛ مرتضی زَبیدی ، ذیل «عوذ»؛ دهخدا، ذیل واژه ).
گذشته از واژه های متعددی که در تداول عامة مسلمانان به صورت مغشوش و متداخل برای این مفهوم به کار می رود (از جمله : عوذه ، معاذه ، حِرزْ، تَمیمه ، نُفرة ، رُقْیَه ، عَزیمه ، افسون )، تعویذ بنا بر شایعترین صورت کاربرد آن در جهان اسلام عبارت است از برخی آیات قرآن ، ادعیة مأثوره ، اسماءالحسنی ،
اسامی فرشتگان یا اولیاءاللّه ، اوراد، رموز و علائمِ مفهوم یا نامفهوم که بر قطعه هایی از کاغذ، چرم ، پوست ، پارچه ، فلز و جز آن می نویسند و در کیسه هایی کوچک از اجناس مختلف می گذارند و سپس آن را پنهان یا آشکارا برگردن می آویزند
یا بر قسمتی از بدن انسان یا حیوان می بندند یا بر جایی از
اشیا و مکانها نصب می کنند. گاه نیز این عبارت را با رعایت ترتیب و آیینی خاص یا بدون رعایتِ آن ، بر شخص یا جانور
یا شی ء مورد نظر می خوانند یا زیر لب زمزمه می کنند (برای نمونه رجوع کنید بهشکورزاده ، ص 299ـ300؛ امین ، ذیل «الاحْجِبة »). برای نوشتن تعاویذ (مانند طلسمات و دیگر نوشته های
خَفیه ) در بسیاری موارد از الفباهای رمزی ویژه ای استفاده می شود که گاه ، صورتِ تبدیل و تحریف یافته الفبای کوفی
یا عبری است .
تعاویذ نیز همچون دیگر اقسام اعمال جادویی و اَشکال
و محصولات علوم خفیه بیشتر در خدمت مقاصد دنیوی
بوده و ازینرو با علوم دینی که در پی دستیابی به نجات
اخروی یا حقیقت و غایتِ هستی است ، متفاوت اند (برای نمونه ای از این نگرش به علوم خفیه رجوع کنید به اخوان الصفا، ج 1، ص 266ـ267).
با آنکه تعاویذ گونه ای جادو تلقی می شوند و ساز و کارِ اثر بخشیِ آنها به لحاظ علمی شناختنی نیست ، در کاربرد آن در میان مسلمانان ، بویژه در مقایسه با اموری چون طلسمات و عزائم ، از جنبه های جادویی آن تا حد زیادی کاسته شده ، به گونه ای که اثر بخشی آنها را باید بیشتر از مقولة ایمان و توکل و خلوص نیت دانست . در مقایسه با دعا که نیایش و مناجاتِ بنده با پروردگار بدون میانجیگری ابنای بشر است ، تعاویذ کاربردِ اختصاصیتری دارند و با وجود مشابهتهای ساختاری بسیار با انواع ادعیه ، به کار بردن مطلقِ عنوان اصطلاحی دعا برای آنها درست نیست . از سوی دیگر، تعاویذ معمولاً کاربردی پیشگیرانه دارند و فرد یا شی ء مورد نظر را از قرار گرفتن در موقعیتی زیان آور حفظ می کنند در حالی که دعا، و همچنین افسون ، رقیه ، عزیمه و طلسم ، علاوه بر قدرت پیشگیری از بلایا، پس از وقوعِ پیشامدِ بد نیز می توانند در علاج و مداوا و گاه حتی در تبدیل «سوءالقضا» به «حسن القضا» به کار آیند (برای نمونه رجوع کنید بهشکورزاده ، ص 236، پانویس ).
توانایی مفروضِ طلسم در تغییر دادن حوادث و به بار آوردن شرایط مطلوب و معمولاً معجزه آسا، آن را از تعویذ متمایز می سازد. طلسم علاوه بر خواص پیشگیری کنندة تعویذ، قدرتهای دیگری نیز دارد و ازینرو گاه تعویذ را گونه ای از طلسمات و از جنس ضعیفتر آن پنداشته یا آن را یکی از گسترده ترین اَشکال استفاده از طلسمات به شمار آورده اند ( رجوع کنید بهد. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل "" ). همچنین ممکن است متن یک تعویذ را یک «افسون » یا «ورد» تلقی کرد ولی یک تعویذ جملگی عبارت از یک افسون یا ورد نیست .
استفاده از تعاویذ از دیرباز در میان اقوام گوناگون رایج بوده است . با آنکه ظاهراً در فرهنگهای کهن عمدتاً اشیای مختلف ــ چه به شکل خام و طبیعی (قطعه سنگها، گیاهان ، صدفها، دندانها و استخوانهای جانوران و...) و چه به شکل فرآورده (مجسمه ها، تمثالها، وسایل دست ساز فلزی ، چوبی و...) ــ در «رَماندنِ» ارواح پلید، شیاطین و موجوداتِ شریر و زیانکار کاربرد داشته ، احتمالاً استفاده از تعاویذِ ملفوظ یا مکتوب نیز با سابقه ای اندکی کمتر، معمول و مرسوم بوده است . در فرهنگهای نزدیک به فرهنگ عربی ـ اسلامی (از جمله فرهنگ اسرائیلی و سپس مسیحی ) از انواع تعاویذ استفاده می شده است . با وجود جهت گیری توحیدی راسخانة تورات و اسفارِ مقدس یهودی ، در این متون به استفادة تودة اسرائیلیان باستان از تعاویذ، اشاراتی شده است (برای نمونه رجوع کنید به کتاب مقدس به روشنی در کتاب اشعیاءنبی ، 3:20، و به کنایه در سفر تثنیه ، 6:8 و 11:18)، که اینک نیز یهودیان بر اساس تفسیری تحت اللفظی از دو فقرة اخیر، عباراتی از تورات را نوشته در جعبه های کوچکی قرار
می دهند و بر پیشانی یا بازو می بندند (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید بهد. جودائیکا،هاکس ، ذیل «تعویذ» و «عصابه »).
نمونه های استفاده از تعاویذ در فرهنگ ایران پیش از اسلام به فراوانی اقسام دیگر اعمال جادوانه و بویژه افسونها نیست (قس ایرانیکا ، د. دین و اخلاق ،
). اما تأثیر و سریانِ برخی آداب و رسوم فرهنگی و دینی ایرانی بویژه جنبه های عامیانة دین زردشتی و نیز فرقه های گنوسی ، در استفاده از تعاویذ در فرهنگ عربی ـ اسلامی و ایران بعد از اسلام قابل انکار نیست (برای نمونه رجوع کنید بهابوریحان بیرونی ، ص 229؛ قزوینی ، ص 83). در فرهنگ اعراب جاهلی برای کارکردهای تعویذی و خنثی یا محدود کردن اثرِ سوء قوای خَفیه ، روشهای گوناگونی به کار می رفته است از جمله استفاده از «نُفْرَة » (رماننده ؛ مرتضی زبیدی ، همانجا)، سحر، رقیه ، تمیمه و عزیمه (جوادعلی ، ج 6، ص 745). در یکی از روشهای رماندن ارواح زیانکار، «تنجیس » (آلودن رجوع کنید بهابن منظور، ذیل «نجس »؛ آلوسی ، ج 2، ص 319)، اشیایی چون استخوانهای مردگان ، دندان روباه و شیر یا مواد ناپاک دیگری را که موجبِ نفرت و بیزاری موجودات شریر می شد، بر اندامِ کودکان می آویختند (جوادعلی ، همانجا) و برای در امان ماندن از شر جنّیان بویژه در مسافرتها گاه به بزرگ آنها پناه می جستند ( رجوع کنید به جاحظ ، ج 6، ص 217). قرآن با اشاره ای (جن : 6) این رسم را محکوم کرده است (تفاسیر، ذیل آیه ، از جمله : طبری ، ج 29، ص 68؛ فضل بن حسن طبرسی ، ج 10، ص 555).
رقیه ، در عربی همان افسون است که برای دفع امراض ، تسکین درد، رام کردن و بیرون کشیدن مارها و عقربها و جز آنها از لانه هایشان و دفع آسیبِ پریان و گزندگان می خوانده ، یا می نوشته یا می دمیده اند (ابن سینا، مقدمة همائی ، ص 86) و در واقع بیشتر پس از وقوع پیشامد بد به کار می رفته است با این حال گاهی به تسامح ، رقیه را در معنی تعویذ و حرز استعمال کرده اند ( رجوع کنید به ابن ماجه ، ج 2، ص 1162ـ1163، ش 3517ـ 3519، ص 1166، ش 3528ـ3529؛ ابوداوود، ج 4، ص 10ـ 15؛ تِرْمِذی ، ج 4، ص 398).
عزیمه نیز در شمار افسونها بوده با معنای اصطلاحیِ تعویذ تفاوت قابل توجهی دارد و بویژه برای مارگیری به کار می رفته است و در اشعار عربی و فارسی بسیار از آن یاد شده است ( رجوع کنید بهجاحظ ، ج 4، ص 187ـ190؛ ابن سینا، همان مقدمه ، ص 71؛ دهخدا، ذیل «عزیمه »، «عزائم »).
تمیمه که نسبتاً به مفهوم تعویذ نزدیکتر می نُماید عبارت بود از مهره های به رشته کشیده ای که کودکان و زنان ، بیشتر برای دفع چشم زخم * (العین ) و اثر سوء حَسَد (النَفْس ) به گردن می آویختند. با این حال این مهره ها در فرهنگ جاهلی در بسیاری موارد به همراه برخی اوراد و افسونها به قصد حصولِ منفعت یا ایجاد تغییر در طبایع و نفوس نیز به کار می رفته اند. از اقسام تمایم می توان به تِوَلَه ، عُقْرَه ، یَنْجَلِب ، خَصمَه و عَطفَة اشاره کرد (جوادعلی ، ج 6، ص 749ـ750).
در میان تعبیرهای مختلف اعراب جاهلی در این باره ، بیش از همه واژة عوذَه یا مَعاذَة ( رجوع کنید به مُسلم بن حجاج ، ج 3، ص 2080ـ 2081؛ ابن ماجه ، ج 2، ص 1163ـ1166، ش 3520ـ 3529؛ ابن منظور، ذیل مادّه ) به معنای اصطلاحیِ تعویذ نزدیک
است . پربسامدترین واژه های مورد استفاده برای این معنای اصطلاحی در جهان اسلام عبارت بوده اند از حُرز در شمال افریقا؛ حِجاب ، حِماله ، حافظ ، حمایل ، عُوذَه و مِعوَذَه در
میان اعراب مشرق ؛ یافتَه ، نسخه و حمایل در میان ترکان ؛ و تعویذ، دعا، حمایل در فارسی و بویژه حِرز در میان عموم شیعیان (امین ، ذیل «الاحجبة »، «حرز»؛ د. دین و اخلاق ، ذیل
د. اسلام ؛ ایرانیکا ، همانجاها؛ د. ترک ).
امروزه استفاده از تعاویذ همچون دیگر ابزار و روشهای ماوراءطبیعی به نسبت کاهش یافته ، لیکن همچنان در جوامع اسلامی ــ نظیر دیگر جوامع ــ موسوم است و معمولاً افرادی به عنوان دعانویس که گاه از درویشان فرقه های صوفی مآب و بعضی متقدّسان اند، به تهیه و فروش انواع تعاویذ اشتغال دارند و اغلب برای هر مورد مقتضی ، تعویذ ویژه ای به درخواست کننده تحویل می دهند (برای نمونه رجوع کنید بهاسدیان خرم آبادی و دیگران ، ص 171ـ180؛ برای آگاهی بیشتر در بارة کار تهیه و فروش تعاویذ رجوع کنید به دعانویسی * ).
از میان انواع و اقسام تعاویذ رایج در سرزمینهای اسلامی به ذکر نمونه هایی استفاده می کنیم : «حُرز»، تعویذ مورد استفادة دختران بَدَوی در افریقای شمالی ، کتاب دعای کوچکی است که آن را در جعبه ای از طلا یا نقره می گذارند و به گردن می آویزند ( د. دین و اخلاق ، همانجا)؛ «امام ضامن » تعویذی که همة فرقه های شیعی در هند از آن استفاده می کرده اند. این تعویذ (حرز)، مرکّب از یک یا چند سکه است که آنها را در پارچه ای نهاده ، می دوزند و قبل از مسافرت به منظور درخواستِ حمایت از امام مهدی بر بازو می بندند (عزیز احمد، ص 67)؛ «شِشَه دعاسی » تعویذی رایج در آذربایجان ایران که بر کاغذ نوشته
می شود و آن را بر شانة نوزاد می بندند (افشار سیستانی ، ج 2، ص 864)؛ در سراسر ایران گاه آیه یا عبارتی قرآنی از قبیل «وَ اِنْ یکاد» و «هذا مِنْ فَضْل ربّی » را که بر قطعه ای سنگ یا کاشی حک شده بر سر درِ ساختمانهای نوساز نصب می کنند یا پس از خروج از منزل در چهار جهت اصلی می گردند و آیه ای از قرآن را می خوانند؛ در برخی نقاط ایران ، مسافر را از زیر تعویذی به نامِ «قلعه یاسین / حلقه یاسین » عبور می دهند؛ برای پیشگیری از سیاه سرفه نیز گاه تعویذی بر پوست کدوی غلیان نوشته و بر گردن می آویزند یا پس از عطسه کردن برای رفع نحوست و پیشامد بد، آیه ای از قرآن را زمزمه می کنند (ماسه ، ج 2، ص 26، 52، پانویس 1، ص 101، 127)؛ گاه متن کامل قرآن را نیز با حروف بسیار ریز نوشته در میان قابهای چرمیِ نُقره
نشان می گذاشتند و به گردن می آویختند ( رجوع کنید به لایارد، ص 100). از شایعترین تعاویذ، کیسة کوچکی حاوی نودونُه اسم
خداوند (اسماءالحسنی ) است ( > دایرة المعارف دین < ). نمونه های متعددی از تعاویذ مکتوب در کشورهای عربی استفاده می شود و در این باره برای کودکان ، زنان و مردان ، تقسیم بندیهای ویژه ای قائل شده اند (برای نمونه هایی در عراق رجوع کنید بهعبدالکریم مُلّا، ص 123ـ142). در دفع شر جنّیان ( رجوع کنید به جن * ) نیز تعاویذ مختلفی وجود دارد که از جمله ساده ترین و شایعترین آنها پس از «بسمله * »، عبارت «فَاللّهُ خیرٌ حافظاً و هو اَرحمُالرّاحمین » (یوسف : 64) است (هدایت ، ص 158؛ نیز رجوع کنید بهمُعوّذتان * ، خواص قرآن * ).
همچنین گاه تعویذنویسان کلماتی مبهم و نامفهوم و گاه تمسخرآمیز برای مشتریان ساده دل می نویسند و آنها را از باز کردن و نشان دادن این نوشته ها به با سوادان بر حذر می دارند (برای نمونه رجوع کنید بهماسه ، ج 2، ص 128). در افریقا، تعویذنویسان گاه بریده های روزنامه های عربی را در کیسه های چرمی می گذارند و به بومیان می فروشند ( رجوع کنید به لانتیه ، ص 295). در برخی تعاویذ، علاوه بر مقدسات مشترک اسلامی ، نام و یاد بعضی از افراد مقدس محلی نیز ذکر می شود مثلاً در اُرُزگانِ افغانستان ، اوراد و تعاویذ گاه با نام سید احمدکبیر، از اهل کرامات در آن ناحیه ، ختم می شود ( رجوع کنید به یزدانی ، ص 84). ذکری از یک تعویذ بسیار مهم اسلامی که در برخی جوامع مسیحی رایج است و از خاورمیانه (احتمالاً سوریه ) به امریکای لاتین رسیده نیز مناسب است : «دست فاطمه » تعویذی به شکل پنجة باز انسان (یکی از نمادهای خمسه * ) که ظاهراً فاتحان عرب آن را به شبه جزیرة ایبری برده اند و از آنجا به پرو راه یافته است ( آمریکانا ، ).
در قرآن و حدیث . با آنکه واژة تعویذ در قرآن نیامده ، بنا بر وجود واژه های هم ریشه با آن در سوره های مختلف (بقره : 67؛ آل عمران : 36؛ نیز رجوع کنید به استعاذه * )، روشن است که مخاطبانِ قرآن ــ شاید به سببِ تماسِ اعراب شبه جزیره با یهودیان که از تعاویذِ بر گرفته از تورات استفاده می کردند ــ با مفهومِ تعویذ آشنایی داشتند. با این حال رونقِ اصطلاحیِ این تعبیر، طبعاً پس از نزول سوره های فلق و ناس (مُعَوّذتان ) بوده است ( رجوع کنید بهجوادعلی ، ج 6، ص 748).
در احادیث و سیرة پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم و امامان علیهم السلام ، شواهد و استناداتی در تأیید استفاده از تعویذ یافت می شود، از جمله گفته شده است که عبدالمطلب ، پیامبر را در کودکی هنگام طواف به دور کعبه با خواندن دعاهایی تعویذ کرد ( رجوع کنید بهابن هِشام ، ج 1، ص 176). همچنین در روایاتِ متعددی (مثلاً رجوع کنید به ابن ماجه ، ج 2، ص 1161، ش 3511؛ ترمذی ، ج 4، ص 395؛ قس ایرانیکا ، همانجا) آمده است که پیامبر اسلام صلی اللّه علیه وآله وسلم ، پیش از نزول معوذتان ، برای حفاظت از خود و خانواده اش از برخی اوراد استفاده می کرده است . در دسته ای از روایات نیز آمده است که پیامبر، دو نواده اش ، حسن و حسین را با همان عباراتی تعویذ می کردند که ابراهیم ، دو پسرش اسماعیل و اسحاق ، و موسی دو پسرِ هارون را تعویذ می کردند ( رجوع کنید بهقاضی نعمان ، ج 2، ص 139ـ 140؛ ابن عساکر، ص 111؛ فخررازی ، ج 32، ص 189ـ 190؛ مجلسی ، ج 60، ص 6). در برخی روایات اشاره شده که جبرئیل ، تعاویذی را برای حسنین ، به پیامبر آموخت ( رجوع کنید بهمجلسی ، ج 60، ص 18؛ مقدس اردبیلی ، قسم 1، ص 140). صرفِ نظر از صحت و سقمِ این روایات و علاوه بر اقوالی که در کتبِ حدیث و تفسیر در بارة شأنِ نزولِ معوذتان برای تعویذ پیامبر اکرم و نیز حسنین آمده است ( رجوع کنید بهفضل طبرسی ، ج 6، ص 287؛ فخررازی ، ج 32، ص 187؛ نیز رجوع کنید بهدیگر تفاسیر قرآن ، ذیل سوره های فلق و ناس ؛ ابن ماجه ، ج 2، ص 1164ـ 1165، ش 3525؛ ترمذی ، ج 4، ص 396)، برخی سوره های قرآن ، بویژه فاتحه و یس ، و برخی آیات ، از جمله آیة الکرسی (بقره : 255ـ256) و آیة العرش (توبه : 129) نیز بنا بر احادیث و کتابهایی که در ادبیات اسلامی به خواص الا´یات / خواص القرآن / فضائل القرآن معروف اند برای تهیة تعاویذ و گاه افسونها و پاره ای طلسمات ، مناسب دانسته شده اند.
در سنّت اسلامی ، برخی عناوینِ ناظر به اعمالی که ماهیتاً نزدیک به تعویذ به شمار می روند، تحریم شده اند. از جمله «نُشْرَه » که روشی برای دفع اثر سوء شیاطین و جنّیان بود ( رجوع کنید بهجاحظ ، ج 4، ص 185) از اعمال شیطانی شمرده شده است ( رجوع کنید بهابوداوود، ج 4، ص 6؛ مرتضی زبیدی ، ذیل «نشر»؛ قس مجلسی ، ج 60، ص 25). ظاهراً پیامبراکرم صلی اللّه علیه وآله و سلم «تِوَل » ــ آنچه که زنان به وسیلة آنها، محبتِ شوهرانشان را جلب می کنند ــ را نهی کرده اند ( رجوع کنید به قاضی نعمان ، ج 2، ص 142). در حدیثِ دیگری ، توسل به تِوَلَه شرک خوانده شده است (مجلسی ، ج 60، ص 19). در حدیث «عبداللّه » ( رجوع کنید بههمانجا) استفاده از تمائم و رُقی ' نیز شرک محسوب شده است ، شاید به این سبب که اعراب جاهلی در پی آن بودند تا به وسیلة آنها مقدراتِ الاهی را بر گردانند یا دفعِ ضرر را، از غیر خدا درخواست کنند. با این حال علی رغمِ نهی کلیِ روشهای جادویی در اسلام ، ظاهراً شریعت در قبال تعاویذ، با این شرط که آیات قرآن و اسمای الاهی در آن آمده باشد، تسامحی نشان داده است . در حدیثِ مشهوری ( رجوع کنید به صفی پوری ، ذیل «تمم »؛ موحد ابطحی اصفهانی ، قسم 1، ج 1، ص 435ـ437) آمده است که هر کس بر خود تمیمه ای بیاویزد، خداوند کارش را به انجام نرساند، اما با تعاویذ در صورتی که در آنها آیات قرآن و نامهای خداوند نوشته شده باشد، مخالفتی نیست (نیز رجوع کنید بهحِمْیَری ، ص 110ـ111؛ ابن بسطام ، ص 48ـ49؛ حرّ عاملی ، ج 6، ص 237؛ مجلسی ، ج 91، ص 192). در روایتی از امام صادق علیه السلام ، آویختن مکتوبی از آیاتِ قرآن یا شستن و نوشیدن آب آن جایز دانسته شده است ( رجوع کنید به ابن بسطام ، همانجا). در بعضی احادیث شرایط دیگری نیز برای استفاده از تعاویذ ذکر شده است . مثلاً آویختن آیات قرآن بر اندامِ کودکان و زنان به این شرط جایز است که مکتوب را در قطعه ای چرمین بنهند ( رجوع کنید بههمان ، ص 49). در روایتِ کاملتری ، از امام صادق علیه السلام نقل شده است که مرد در حالِ جنابت نیز می تواند تعویذ بیاویزد و برای مردان و کودکان ، نیازی نیست که تعاویذ را در پوشش چرمی قرار دهند ولی زنان بدون این پوشش نباید از آنها استفاده کنند ( رجوع کنید به مجلسی ، ج 92، ص 5).
در دسته ای از روایات که در آنها، رقیه به معنای تعویذ به کار رفته ، مویّداتی در باب جواز رقیه یافت می شود و معمولاً موارد استفاده از آنها نیز مشخص گردیده است . از جمله اسماء بنت عمیس از پیامبراکرم در بارة پسران جعفربن ابی طالب که زیبا و سپیدرو بودند و زود چشم می خوردند اجازه خواست برای محافظت از آنان در برابر عین (= چشم زخمِ اختیاری )، استرقا کند و پیامبر اجازه دادند ( رجوع کنید به مجلسی ، ج 60، ص 61؛ نیز در بارة اجازه دادن پیامبر به استفاده از رقیه در مورد چشم زخم رجوع کنید به همان ج 60، ص 9). گفته شده است ( رجوع کنید به همان ، ج 60، ص 13، 61) که جبرئیل ، خود پیامبر را نیز رقیه کرد، با این حال پیامبراکرم ، از رقیه کردن به غیر قرآن و چیزهایی که معنایش را ندانند منع کرده است (قاضی نعمان ، ج 2، ص 141؛ مازندرانی ، ج 11، ص 466ـ 467؛ مجلسی ، ج 60، ص 18). از امام باقر علیه السلام نقل شده است که رقیه باید از قرآن باشد ( رجوع کنید بهابن بسطام ، ص 48).
علمای مسلمان در بحث جواز تعویذ و رقیه اختلاف کرده اند. فخررازی که استدلالات موافقان و مخالفان تجویز تعویذ و رقیه را نقل کرده روایتی از جابر را به عنوانِ مستندِ مخالفان آورده که در آن از قول پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله و سلم ، رقیه کردن و روشهای مشابه ، منافی توکل به خداوند تلقی شده است ( رجوع کنید به ج 32، ص 190).
دمیدن در تعاویذ و رقیه ها نیز مورد اختلاف علمای مسلمان بوده است ( رجوع کنید به مُسلم بن حجاج ، ج 2، ص 1723ـ1724؛ ابن بابویه ، ج 1، ص 158). در بسیاری دیگر از احادیث ، رقیه در غیرمعنای تعویذ به کار رفته و کاربرد آن در درمانِ عوارضِ سوء ــ معمولاً ناشی از گزیدنِ جانوران سمّی ، تب ، چشم زخم و نیز خونریزیِ شدید ــ است نه پیشگیری از آنها ( رجوع کنید به حمیری ، ص 110؛ ابن بسطام ، ص 48؛ مجلسی ، ج 60، ص 18ـ20، ج 92، ص 4، 6).
در کتب حدیثی شیعه ، تعاویذ بسیاری از قول پیامبر اکرم و ائمة اطهار علیهم السلام نقل شده است از جمله : پیامبر اکرم ، تعویذی برای علی علیه السلام قرار داد که او را از شر سحر، جن ، صرع ، سم ، دزد، درندگان ، ماران و عقربها مصون می داشت . در صورت کنونیِ این تعویذ، اسامیِ نامأنوس و نامفهوم
نیز وجود دارد که البته باید شکل تحریف و تبدیل شده
از اسامی عبری یا سریانی باشد ( رجوع کنید بهمجلسی ، ج 91، ص 193). از امام علی علیه السلام ، تعویذی برای در امان ماندن از
شر سحر روایت شده که باید آن را در قطعه ای از پوستِ آهو نوشته بر خود بیاویزند ( رجوع کنید به ابن بسطام ، ص 35). همچنین ، تعویذ دیگری از ایشان برای استفادة کسی که از شیر می ترسد روایت شده است ( رجوع کنید به ابن بابویه ، ج 2، ص 618ـ619). مشابه همین تعویذ از قول امام صادق علیه السلام ( رجوع کنید به حسن طبرسی ، ص 402) آمده است که در تعاویذ اخیر نام دانیال نبی *
به مناسبت آنکه شیران / درندگان به او گزندی نمی رساندند
ذکر می شود.
تعاویذی برای ایمن ماندن از سرقت ، یا آتش سوزی یا بلایای مشابه ( رجوع کنید به همان ، ص 403)، برای حفاظتِ زنان و حیواناتِ باردار ( رجوع کنید بهابن بسطام ، ص 98ـ99)، برای ایمن داشتن زنان در ایامِ نفاس ( رجوع کنید بههمان ، ص 97)، برای حفاظتِ اسب و سوارِ آن ( رجوع کنید به مجلسی ، ج 92، ص 46ـ47) و نیز تعاویذی تحت عنوان «العُوذات الجامعة » از ائمه علیهم السلام ( رجوع کنید به همان ، ج 93، ص 6ـ19) روایت شده است . البته بسیاری از نمونه هایی که مجلسی آورده ، دعاهایی برای شفای بیمار و علاج پیشامدهای سوء است ( رجوع کنید به همان ، ج 92، ص 12ـ14، 20ـ39). مثلاً دعای معروف به یمانی / حرزیمانی / دعای سیفی ( رجوع کنید به ابن طاووس ، ص 105ـ111؛ مجلسی ، ج 92، ص 252) در واقع تعویذ نیست بلکه دعایی در دفع شر دشمن است . همچنین دعای مشهورِ علوی مصری ( رجوع کنید به همان ، ص 281ـ293) یک تعویذ محسوب نمی شود ( رجوع کنید بهدعا * ).
در این مبحث باید توجه داشت که به طور کلی ، آیات ، ادعیه ، اذکار و اورادی که برای اینگونه استفاده ها توصیه شده ، ذیلِ عناوینِ موردِ انتقاد و تحریمِ تعالیمِ اسلام ، مثل سحر و طلسم و تمیمه و جز آنها نیامده ، بلکه عمدتاً تحت نام ادعیه ، عوذات و در منابع شیعه بویژه با عنوان احراز/ اَحْرُز طبقه بندی و نقل شده اند؛
از جمله مجلسی در بحارالانوار ، هفده باب (36ـ 52) را به عوذات و احرز منسوب به پیامبراکرم ، همسران
ایشان ، فاطمه سلام اللّه علیها و امامان شیعه علیهم السلام اختصاص داده است .
از میان انبوه کتابهایی که در این زمینه موردِ استفادة دعانویسان و تهیه کنندگان تعاویذ بوده است می توان به مجمع الدعوات مولاعبدالمطلب بن غیاث الدین محمد و مهج الدعواتِ ابن طاووس اشاره کرد (برای آگاهی از سایر کتابها در باب ادعیه و اوراد و تعاویذ و بویژه حرزهای معروف شیعه رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی ، ج 6، ص 392ـ394، ج 20، ص 28؛
اصغر نیاویند و عبادی آق قلعه ، ص 113ـ153؛
نیز رجوع کنید به چشم زخم * ؛
حرز * ؛
دعانویسی * ؛
طلسم / طلسمات * ).
منابع :
(1) علاوه بر قرآن و کتاب مقدس . عهد عتیق ؛
(2) آقابزرگ طهرانی ؛
(3) ابن بابویه ، کتاب الخصال ، چاپ علی اکبر غفاری ، قم 1362 ش ؛
(4) ابن بسطام (حسین بن بسطام ) و ابن بسطام (عبداللّه بن بسطام )، طب الائمة علیهم السلام ، نجف ( 1385 ) ، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(5) ابن سینا، کنوزالمعزّمین ، چاپ جلال الدین همائی ، تهران 1331 ش ، ابن طاووس ، مهج الدعوات و منهج العبادات ، بیروت 1399/1979؛
(6) ابن عساکر، ترجمة الامام الحسن ( ع )، چاپ محمدباقر محمودی ، بیروت 1400/1980؛
(7) ابن ماجه ، سنن ابن ماجة ، استانبول 1401/1981؛
(8) ابن منظور؛
(9) ابن هشام ، السیرة النبویة ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری ، و عبدالحفیظ شلبی ، بیروت : داراحیاءالتراث العربی ، ( بی تا. ) ؛
(10) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود ، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، ( قاهره ، بی تا. ) ، چاپ افست ( بیروت ، بی تا. ) ؛
(11) ابوریحان بیرونی ، آثارالباقیة ؛
(12) اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء ، بیروت 1403/1983؛
(13) محمد اسدیان خرم آبادی ، محمدحسین باجلان فرخی ، و منصور کیائی ، باورها و دانسته ها در لرستان و ایلام ، تهران 1358 ش ؛
(14) شهرام اصغر نیاویند و فاطمه عبادی آق قلعه ، «کتابشناسی ادعیه »، کتاب ماه دین ، سال 4، ش 9 و 10 (تیر و مرداد 1380)؛
(15) ایرج افشار سیستانی ، نگاهی به آذربایجان شرقی : مجموعه ای از اوضاع تاریخی ، جغرافیایی ، اجتماعی و اقتصادی ، تهران 1369 ش ؛
(16) احمد امین ، قاموس العادات و التقالید و التعابیرالمصریة ، قاهره 1953؛
(17) محمدبن عیسی ترمذی ، سنن الترمذی ، استانبول 1401/1981؛
عمرو بن بحر
(18) جاحظ ، کتاب الحیوان ، چاپ عبدالسلام محمدهارون ، مصر ?( 1385ـ 1389/ 1965ـ1969 ) ، چاپ افست بیروت 1388/1969؛
(19) حرّ عاملی ؛
(20) عبداللّه بن جعفر حمیری ، قرب الاسناد ، قم 1413؛
(21) دهخدا؛
(22) ابراهیم شکورزاده ، عقاید و رسوم مردم خراسان ، تهران 1363 ش ؛
(23) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری ، منتهی الارب فی لغة العرب ، چاپ سنگی تهران 1297ـ 1298، چاپ افست 1377؛
(24) حسن بن فضل طبرسی ، مکارم الاخلاق ، قم 1392/1972؛
(25) فضل بن حسن طبرسی ؛
(26) طبری ، جامع ؛
(27) فخرالدین بن محمد طریحی ، مجمع البحرین ، چاپ احمد حسینی ، تهران 1362 ش ؛
(28) عبدالکریم ملّا، «المعلّقات الشعبیة »، التراث الشعبی ، سال 5، ش 4 (1394/1974)؛
(29) عزیز احمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند ، ترجمة نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی ، تهران 1367 ش ؛
(30) جواد علی ، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، بغداد 1413/1993؛
(31) محمدبن عمرفخررازی ، التفسیرالکبیر ، قاهره ( بی تا. ) ، چاپ افست تهران ( بی تا. ) ؛
(32) نعمان بن محمد قاضی نعمان ، دعائم الاسلام و ذکرالحلال والحرام ، چاپ آصف بن علی اصغر فیضی ، ( قاهره 1963ـ 1965 ) ؛
(33) زکریابن محمد قزوینی ، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات ، بیروت : دارالشرق العربی ، ( بی تا. ) ؛
(34) ژاک لانتیه ، دهکده های جادو: جادو و جادوگری در قبایل انسانهای نخستین ( آنتروپولوژی )، ترجمة مصطفی موسوی (زنجانی )، تهران 1373 ش ؛
(35) اوستن هنری لایارد، سفرنامة لایارد، یا، ماجراهای اولیه در ایران ، ترجمة مهراب امیری ، تهران 1367 ش ؛
(36) محمد صالح بن احمد مازندرانی ، شرح اصول الکافی ، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی ، چاپ علی عاشور، بیروت 1421/2000؛
(37) هانری ماسه ، معتقدات و آداب ایرانی ، ترجمة مهدی روشن ضمیر، تبریز 1355ـ1357 ش ؛
(38) مجلسی ؛
(39) محمدبن محمد مرتضی زبیدی ، تاج العروس من جواهرالقاموس ، چاپ علی شیری ، بیروت 1414/1994؛
(40) مسلم بن حجاج ، صحیح مسلم ، استانبول 1401/ 1981؛
(41) احمدبن محمد مقدس اردبیلی ، زبدة البیان فی احکام القرآن ، قم 1375 ش ؛
(42) محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی ، جامع الاخبار و الا´ثار عن النبی و الائمة الاطهار علیهم السلام ، قسم 1، قم 1411؛
(43) جیمز هاکس ، قاموس کتاب مقدس ، بیروت 1928، چاپ افست تهران 1349 ش ؛
(44) صادق هدایت ، فرهنگ عامیانة مردم ایران ، تهران 1378 ش ؛
(45) حسینعلی یزدانی (حاج کاظم )، صحنه های خونینی از تاریخ تشیع در افغانستان : از 1250 تا 1320 ق ، مشهد 1370 ش ؛
/ ابراهیم موسی پور /