■ جهادِ نفس
اصطلاحی در اخلاق اسلامی به معنای تهذیب نفس و هر نوع مبارزه و مخالفت با خواستهای مذموم نفسانی. در قرآن كریم، هر یك از كلمات «جهاد» و «نفس»، به طور جداگانه و در برخی موارد (برای نمونه رجوع کنید به انفال: 72؛ عنكبوت: 6؛ توبه: 20) در كنار یكدیگر آمدهاند. در عین حال، در بیشتر موارد، لفظ جهاد در قرآن، حتی در مواردی كه در كنار نفس آمده (برای نمونه رجوع کنید به توبه: 88؛ نساء: 95)، به معنای جنگ با كافران و مشركان است. از مواردی كه این واژه به معنایی اعم از جهاد با كفار و مشتمل بر جهاد نفس گرفته شده، آیه 78 سوره حج است (رجوع کنید به راغب اصفهانی، ذیل «جهد»؛ طوسی، ذیل آیه). در آیه 218 سوره بقره هم مفهوم جهاد نفس از مصادیق جهاد در راه خدا دانسته شده است (رجوع کنید به طوسی، ذیل آیه). برخی مفسران، جهاد در آیه 69 سوره عنكبوت را هم به معنایی عام و شامل جهاد نفس گرفتهاند (رجوع کنید به قرطبی؛ طباطبائی، ذیل آیه).
بیشترین كاربرد اصطلاح جهاد نفس در احادیث، خاصه احادیث شیعه، دیده میشود. مشهورترین بیان در اینباره، كه از پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم نقل شده است، در متون اصلی حدیث اهلسنّت وجود ندارد، اما كلینی (ج 5، ص 12) آن را از امام صادق علیهالسلام روایت كرده است؛ به این مضمون كه (پیامبر اكرم گروهی را به جهاد ( سَریه ) فرستاد و چون آنان بازگشتند، به ایشان فرمود: آفرین بر گروهی كه جهاد كوچكتر را پشت سرگذاشتهاند و اینك جهاد بزرگتر برعهده آنان مانده است، سپس توضیح دادند كه مراد از جهاد بزرگتر همانجهاد با نفس است. ابنبابویه (ص 553) در ادامه حدیث این تتمه را نیز نقل كرده است: «ثُمَّ قالَ: اَفْضَلُ الْجِهادِ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ الَّتی بَین جَنْبَیهِ» (برترین جهاد این است كه شخص با نفس خود جهاد كند).
مراد از جهاد، به كار گرفتن كل نیرو و توان در قلمرو قول و فعل است (زبیدی، ذیل «جهد») و منظور از نفس، كه مشترك لفظی است، یا اوصاف سقیم و اخلاق و اعمال مذموم است (رجوع کنید به قشیری، 1374 ش، ص 165؛ مجلسی، ج 67، ص 36) یا مترادف با قلب و روح است كه، برحسب احوال مختلف، با صفاتِ مطمئنه و لوّامه و امّاره وصف میشود (رجوع کنید به مجلسی، ج 67، ص 35ـ37). در این حدیث، جهاد با نفس در مرتبهای بالاتر از جهاد با كفار قرار گرفته است، شاید به این دلیل كه جهاد با نفس، دشوارتر و خطیرتر از جهاد با كفار و مشركان است، زیرا شكست در جهاد با دشمنان، از نظر قرآن (توبه: 52) پیروزی است، اما مغلوب شدن در برابر نفس، مغلوب شدن در برابر شیطان است. از سوی دیگر، جهاد با دشمن، خود از آثار پیروزی در جهاد نفس است.
بر اهمیت جهاد نفس، البته با تعبیرات دیگر، در آیات قرآن (برای نمونه رجوع کنید به ابراهیم: 21؛ جاثیه: 23؛ آلعمران: 14) و در احادیث، با همین تعبیر و تعبیرات مشابه، تأكید شده است. در حدیثی، وجوب آن بهمثابه وجوب جهاد با دشمن (رجوع کنید به ابنشعبه، ص 399) و در حدیثی دیگر، جهاد نفس وظیفه دائم مؤمن دانسته شده است (رجوع کنید به همان، ص 284ـ 285). در باره دشواری جهاد نفس گفتهاند كه مردم به طور عادی یكبار میمیرند ولی كسی كه در مسیر جهادنفس و مبارزه با شیطان و هواهای نفسانی خود قرار میگیرد،روزی هفتاد بار میمیرد (رجوع کنید به مجلسی، ج 74، ص 24). بر اساس حدیثی در این باب، انسان وقتی میتواند مالك نفس خود شود كه پیوسته با آن مبارزه كند (رجوع کنید به آقاجمال خوانساری، ج 2، ص 240). همچنین جهاد با نفس ثمره شناخت آن دانسته شده است (رجوع کنید به همان، ج 4، ص 586). در پارهای دیگر از احادیث جهاد نفس به منزله بهای بهشت است (رجوع کنید به همان، ج 3، ص 364، 366). به این ترتیب، میتوان جهاد نفس را ــ كه مضمون آن در قرآن و احادیث و كتب اخلاقی، با استفاده از این تعبیر یا تعبیرات دیگر، بارها به كار رفته است ــ شالوده اخلاق اسلامی تلقی كرد كه همه دستورهای اخلاقی موجود در كتاب و سنّت، در چارچوب آن تفسیر و توجیه شدنی است.
غزالی (ج 3، ص 63) بر آن است كه حُسن خلق، كه كمالِ مطلوبِ عقل و شرع است، به اعتدال قوه عقل و حكمت كامل و نیز به اعتدالِ قوه غضب و شهوت، و مطیع عقل و شرع كردن آن دو بازمیگردد و از دو راه حاصل میشود: یا فطری است یا اكتسابی. فطری بودن آن نصیب افراد اندكی چون انبیا میشود، اما صورت دوم ویژه سایر آدمیان است و از راه مجاهده و ریاضت و واداشتن نفس بر اعمالی كه خُلق مطلوب را اقتضا میكنند به دست میآید. غزالی در جایی دیگر (ج 3، ص 65) راه سومی را به این دو میافزاید كه الگو قراردادن افراد نیك كردار و مصاحبت با آنهاست (در اینجا غزالی به «الگوبرداری»، كه ابزار مهم تربیتی است، اشاره میكند). غزالی (ج 3، ص 66) معالجه رذایل نفسانی و كسب فضائل و اخلاق حسنه را به مداوای بدنِ بیمار و بهبود امراض آن تشبیه میكند. وی اساسیترین راه اصلاح نفس را مخالفت با تمایلات نفسانی میداند، یعنی سپردن راهی مخالف با آنچه نفس میپسندد. چنان كه در آیه 40 و 41 سوره نازعات نیز بدان تصریح شده است. غزالی (ج 3، ص 67) اصل مهم برای به ثمر رسیدن مجاهده با نفس را وفای به عهد و عزم دانسته و این مطلب را چنین تحلیل كرده كه وقتی شخص عزم به تركِ خواستی میگیرد، وسایل انجام آن برایش فراهم میشود، كه این خود امتحان الاهی است. در این صورت شخص باید صبر كند و كار خود را ادامه دهد و در صورت ترك آن، برای خود جریمهای تعیین كند، زیرا گر نفس را نترساند نفس بر او غلبه میكند و تمام مجاهدات و ریاضتهایش تباه میشود؛ البته مراد از مجاهده با خواستهای نفس، مبارزه با تمام خواستهای آن نیست، زیرا نه همه چیزهایی كه نفس میخواهد مذموم است و نه همه چیزهایی كه نمیخواهد ممدوح است. معیار این است كه نفس چیزهایی را كه مطلوب خداست در نظر بگیرد، خواه موافق طبع باشد خواه مخالف آن (رجوع کنید به مجلسی، ج 67، ص 84).
جهاد نفس مراتب و درجاتی دارد. قشیری (1981ـ1983، ج 3، ص 106) به پنج مرحله جهاد نفس اشاره كرده كه عبارتاند از: ترك همه محرّمات، ترك چیزهای شبهه ناك، ترك مباحات، ترك كل عُلقهها و سرانجام این كه در همه اوقات هر چه را كه باعث انصراف شخص از خدا میشود ترك كند. محمدبن حسن حرّ عاملی، فقیه و محدّث نامور امامی (متوفی 1104) مجموعه احادیث مرتبط با جهاد نفس را در مبحث «كتابالجهاد» وسائلالشیعه گرد آورده است. كتابهایی هم در همین باب و احیاناً تحت همین عنوان نوشته شده است (برای نمونه رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج 5، ص 295).
منابع:
(1) علاوه بر قرآن؛
(2) آقابزرگ طهرانی؛
(3) محمدبن حسین آقاجمال خوانساری، شرح محقق بارع جمالالدین محمد خوانساری بر غررالحكم و دررالكلم ، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1366 ش؛
(4) ابنبابویه، الامالی ، قم 1417؛
(5) ابنشعبه، تحفالعقول عن آلالرسول ، چاپ علیاكبر غفاری، قم 1363 ش؛
(6) حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن ، چاپ محمد سید كیلانی، بیروت [بیتا.(؛
(7) محمدبن محمد زبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس، چاپ علی شیری، بیروت 1414/1994؛
(8) طباطبائی؛
(9) طوسی؛
(10) محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت 1417/ 1996؛
(11) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحكامالقرآن، بیروت 1405/ 1985؛
(12) عبدالكریمبن هوازن قشیری، الرسالهالقشیریه،چاپ عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف، قاهره )بیتا.]، چاپ افست قم 1374 ش؛
(13) همو، لطائف الاشارات ، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره 1981ـ1983؛
(14) كلینی؛
(15) مجلسی.
/ حسین ناصریمقدّم /