-
امام صادق عليهالسلام :
صَلاةُ اللَّيْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلْقَ وَ تُطَيِّبُ الرِّيحَ وَ تَدُرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِى الدَّيْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَرَ؛ نماز شب، انسان را خوشسيما، خوشاخلاق و خوشبو مىكند و روزى را زياد و قرض را ادا مىنمايد و غم و اندوه را از بين مىبرد و چشم را نورانى مىكند. ثواب الأعمال، ص 42
-
رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَلصَّلاةُ مِفتاحُ كُلِّ خَيرٍ؛ نماز كليد همه خوبی هاست. الفردوس، ج 2، ص 404، ح 3796
-
امام صادق عليه السلام :
فَضلُ الوَقتِ الاوّلِ عَلَی الأخیر کَفَضل الاخرةِ عَلَی الدُّنیا. فضیلت خواندن نماز در اول وقت نسبت به تأ خیر انداختن آن، مثل فضیلت آخرت بر دنیاست. بحارالأنوار، ج 82، ص 359
-
رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
لا تَزالُ اُمَّتى بِخَيرٍ ما تَحابّوا وَاَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَكاةَ وَقَروا الضَّيفَ... ؛ امّتم همواره در خير و خوبى اند تا وقتى كه يكديگر را دوست بدارند، نماز را برپا دارند، زكات بدهند و ميهمان را گرامى بدارند... امالى طوسى، ص 647، ح 1340
-
رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَوَّلُ الوَقتِ رِضوانُ اللّه وَوَسَطُ الوَقتِ رَحمَةُ اللّه وَآخِرُ الوَقتِ عَفوُ اللّه ؛ نماز در اول وقت خشنودى خداوند، ميان وقت رحمت خداوند و پايان وقت عفو خداوند است. سنن الدار قطنى، ج 1، ص 201، ح 974
-
پیامبراکرم صلي الله عليه و اله و سلم :
الصلوه ، معراج المؤمن نماز، معراج مؤمن است. کشف الاسرار، ج ۲، ص .۶۷۶ سرالصلوه ، ص ۷، اعتقادات مجلسی ، ص ۲۹
-
پیامبراکرم صلي الله عليه و اله و سلم :
الصلوه نور المؤمن نماز نور مؤمن است. شهاب الاخبار، ص .۵۰ نهج الفصاحه ، ص ۳۹۶
-
پیامبراکرم صلي الله عليه و اله و سلم :
موضع الصلوه من الدین کموضع الرأس من الجسد جایگاه نماز در دین ، مانند جایگاه سر در بدن است. کنز العمال ، ج ۷، حدیث ۱۸۹۷۲
-
پيامبر صلى الله عليه وآله :
صَلاةُ اللّيلِ مَرضاةٌ لِلرَّبِّ وَ حُبُّ المَلائِكَةِ وَ سُنَّةُ النبياءِ وَ نورُ المَعرفَةِ وَ اَصلُ اليمانِ وَ راحَةُ البدانِ وَ كَراهيَةٌ لِلشَّيطانِ وَ سِلاحٌ عَلَى العداءِ وَ اِجابَةٌ لِلدُّعاءِ وَ قَبولُ العمالِ وَ بَرَكَةٌ فِى الرِّزقِ؛ نماز شب، موجب رضايت پروردگار، دوستى فرشتگان، سنت پيامبران، نور معرفت، ريشه ايمان، آسايش بدنها، مايه ناراحتى شيطان، سلاحى بر ضدّ دشمنان، مايه اجابت دعا، قبولى اعمال و بركت در روزى است. ارشاد القلوب، ج 1، ص 191
-
امام على عليه السلام :
لَو يَعلَمُ المُصَلّى ما يَغشاهُ مِنَ الرَّحمَةِ لَما رَفَعَ رَأسَهُ مِنَ السُّجودِ؛ اگر نمازگزار بداند تا چه حد مشمول رحمت الهى است هرگز سر خود را از سجده بر نخواهد داشت. غررالحكم، ج 5، ص 116، ح 7592
■ عدم توجه به مار
منبع |
رجال الكشي - إختيار معرفة الرجال ؛ النص ؛ ص95 |
سند |
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ، قَالَ حَدَّثَنِي مُعَمَّرُ بْنُ خَلَّادٍ، قَالَ، قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) |
متن |
كَانَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ عَلِيٍّ ع يُقَالُ لَهُ قَيْسٌ يُصَلِّي فَلَمَّا صَلَّى رَكْعَةً تَطَوَّقَ أَسْوَدُ فِي مَوْضِعِ السُّجُودِ فَلَمَّا ذَهَبَ يُصَلِّي الثَّانِيَةَ نَحَّى جَبِينَهُ عَنْهُ- فَتَطَوَّقَ الْأَسْوَدُ فِي عُنُقِهِ ثُمَّ انْسَابَ فِي قَمِيصِهِ- وَ إِنِّي أَقْبَلْتُ يَوْماً مِنَ الْفُرْعِ فَحَضَرَتِ الصَّلَاةُ وَ أَنَا فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ- فَنَزَلْتُ فَصِرْتُ إِلَى ثُمَامَةٍ فَلَمَّا صَلَّيْتُ رَكْعَةً أَقْبَلَ أَفْعَى مِنْ تَحْتِ الثُّمَامَةِ- فَلَمَّا دَنَا مِنِّي رَجَعَ إِلَى الثُّمَامَةِ وَ أَقْبَلْتُ عَلَى صَلَاتِي وَ لَمْ أُخَفِّفْهَا وَ عَلَى دُعَائِي وَ لَمْ أُخَفِّفْهُ ثُمَّ قُلْتُ لِبَعْضِ مَنْ مَعِي دُونَكَ الْأَفْعَى تَحْتَ الثُّمَامَةِ فَقَتَلَهُ- وَ مَنْ لَمْ يَخَفْ إِلَّا اللَّهَ كَفَاهُ اللَّه |
ترجمه |
امام رضا : یکی از اصحاب حضرت علی به نام قیس درحال نماز بود که ماری درمحل سجده او آمد او دررکعت دوم که سجده کرد ماردورگردن او پیچید وزیر لباس او وارد شد واو هیچ توجهی نکرد ومن نیز روزی از فرع( محلی بین مکه ومدینه ) می آدم که موقع نماز شد پیاده شدم مشغول نماز که شدم ماری از زیر یک بوته گیاهی دررکعت دوم خارج شد وتا نزدیک من آمد وبرگشت به زیر بوته ومن توجهم را در نماز حفظ کردم و نماز ودعایم را از ترس مختصر نکردم وبعد از نماز به همراهم گفتم او را کشت وهرکس فقط از خدا بترسد خداوند ازاو محافظت می کند |
نکته ها وپیامها |
امور مادی برخی از انسانهایی که دارای روح قوی هستند را از توجه به خدا باز نمی دارد |
توضیحات |
از آنجا که شکستن نماز برای حفظ جان واجب است معلوم می شود قیس احساس خطر جانی از آن مار نمی کرده است مرحوم کشی بعد از ذکر روایت می نویسد : قیس مذکور درروایت فوق یکی از این سه نفر است : قيس بن سعد بن عبادة وقيس بن عباد البكري وقيس بن مهران |