روحتان را بالانس کنید!

■ روحتان را بالانس کنید!

روحتان را بالانس کنید!

رضا اخوی

تهیه مرکز تخصصی نماز

بی تردید، نمازی که انسان از سر عشق و دلدادگی برای پروردگارش بخواند و خاضعانه و خاشعانه در برابرش بایستد، نمازی کامل و پیش برنده است که باعث ارتقای بیش از پیش انسان خواهد شد و با هر نماز، یک گام به سوی کمال و قرب الی الله برداشته می شود.

اما باید توجه داشت که برای خاموش نشدن یا به سردی نگراییدن شور و دلدادگی انسان نسبت به خدا، باید مراقب بود تا از چیزهایی که محبت و شیدایی ما را کمرنگ یا مختل می سازند، دوری نمود. پرهیز از هر نوع گناه به هر بهانه ای، نخوردن مال حرام، کنترل نگاه، حضور نیافتن در مجالس آلوده، کنترل فکر و خیال های شهوانی، پرهیز از دروغ و غیبت و تهمت و...، پرهیز شدید از تماس بدنی و شوخی با نامحرم، گوش ندادن به موسیقی حرام و لهو و لعب، حضور نیافتن در مکانهایی که احتمال آلوده شدن فکر و روح انسان وجود دارد و... اینها همه چیزهایی است که گامهای اولیه و حداقل هایی است برای کسی که می خواهد در مسیر خدایی شدن قرار بگیرد و عطر الهی از او به مشام برسد. اما گام مهم تر و عمیق تر برای هر نمازگزاری- به ویژه نوجوانان و جوانان- این است که همانطور که می دانیم اصل وجودی انسان و تصمیم گیرنده، فرمانده و راهبر اصلی، روح است که سوار بر مرکب جسم شده او را به سمت خوبی­ها یا بدی­ها می کشاند.

روح، به رغم تمام قدرت و قوتی که دارد، بسیار حساس، شکننده و تغییر پذیر است. اصولاً تمام چیزهای ظریف و با ارزش چنین هستند که با کوچک­ترین تغییر و تبدیلی، از روند طبیعی خود خارج می شوند. همانند ترازوی طلافروشی که حساسیت آن بالاست و ممکن است با گرد و غبار اندکی نامیزان شود، لذا نیازمند مراقبت بیش‏تری است. روح آدم هم همین‏طور است. اگر بناست از حساسیت بالای خود تنزّل نکند و قیمت آن نیفتد، باید مدام مراقب بالانس آن باشیم. هر چه‏قدر روح لطیف‏تر، مراقبت از آن هم ضروری‏تر.   

فرد نمازگزاری که می خواهد نماز او در روند تکامل معنوی او اثربخشی داشته باشد، باید فضایی فراهم کند تا روح او با آمادگی کامل به سوی معبود برود و با جسم و جانی مملو از گرایش به خوبی ها و فضایل در پیشگاه الهی حاضر شود و از هر چیزی که تعادل روح او را به هم ریزد و باعث بیماری روح می شود، به شدت پرهیز نماید؛ چون آدمی همان طور که در ناحیه تن و جسم خود ممکن است به یک رشته عوارض خوب و بد دچار شود، در ناحیه­ی روح و روان خود نیز گاهی مبتلا به یک رشته عوارض و حوادث مشابه­ می گردد و تعادل و توازن و به اصطلاح بالانس معنوی آن به هم می ریزد؛ البته روح و جسم در بسیاری از جهات، با یکدیگر تفاوت و شباهت دارند؛

تفاوت­ها

 الف: مثلاً تن حجم و وزن دارد و روح حجم و وزن ندارد. اگر اندکی غذا وارد بدن بشود بر وزن بدن اضافه می‌شود و اما اگر یک جهان دانش و معلومات پیدا کند، ذره ای بر وزن و سنگینی او افزوده نمی‌شود.

ب: ظرفیت تن و جسم محدود است و ظرفیت روح نامحدود. هر یک لقمه ای که آدمی بخورد به همان اندازه معده اش پر می­شود تا تدریجاً به کلی سیر می گردد و از فرو بردن یک لقمه دیگر عاجز است و تا وقتی که آن غذا از معده نگذرد، جایی برای غذای جدید نیست. برخلاف معده، ظرفیت غذایی معنوی روح، سیر شدنی و پر شدنی نیست. هر اندازه بیشتر معلومات کسب کند برای کسب معلومات دیگر آماده تر و گرسنه تر می شود و می گوید: خدایا بر علم من بیفزای، چنین نیست که باید معلومات اولی خود را فراموش کند و ظرف روح خود را از آنها خالی کند تا بتواند معلومات جدیدی فرا گیرد. حضرت علی علیه السلام می فرماید: هر ظرفی به واسطه ریختن چیزی در آن از وسعتش کاسته می شود، مگر ظرف علم که هر اندازه بیشتر بریزند وسیع تر و با گنجایش تر می گردد.

ج: تن تدریجاً پیر و فرسوده و ضعیف می گردد، ولی روح هرگز پیر و فرتوت و فرسوده نمی­گردد.

د: تن می میرد و متلاشی می گردد و هر ذره اش به جایی می رود، ولی روح مردنی نیست، متلاشی شدنی نیست، باقی ماندنی است، بعد از رها کردن قشر بدن به عالمی دیگر منتقل می شود. همان گونه که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: شما برای جاوید ماندن آفریده شده اید نه برای فانی شدن و از بین رفتن.


شباهت­ها

در عین اینکه این تفاوت ها بین روح و بدن هست، یک مشابهت هایی هم بین آنها وجود دارد:

الف: بدن برای اینکه شاداب و با نشاط بماند، به یک رشته غذاها و آشامیدنی ها و تنوع ها احتیاج دارد، روح نیز به سهم خود غذا می خواهد، غذای روح علم است و حکمت و ایمان و یقین. همان طوری که بدن در اثر نرسیدن غذای کافی پژمرده و افسرده می گردد، روح نیز پژمردگی و افسردگی دارد.

ب: آنچه سبب پژمردگی و افسردگی روح می گردد، غیر از آن چیزهایی است که بدن را پژمرده و افسرده می سازد. علی علیه السلام می فرماید: روح ها مانند بدنها خستگی و افسردگی پیدا می کنند، در این حال که افسردگی روحی به شما دست می دهد، با سرگرم شدن به حکمت های بدیع و فکرهای نغز و دلپذیر، خود را مشغول بدارید.

ج: همچنین روح مانند بدن بیمار می شود، احتیاج به معالجه و دارو پیدا می کند. علت اینکه بدن بیمار می گردد این است که تعادل مزاج به هم می خورد، یعنی مجموع موادی که به نسبت معین لازم است در بدن باشد کم و زیاد می شود، فرمول لازم که خداوند، طبیعت انسان را روی آن فرمول ساخته به هم می خورد، به قول سعدی:

چهار طبع مخالف سرکش *** چند روزی شوند با هم خوش

گر یکی زین چهار شد غالب *** جان شیرین بر آید از قالب

د: همین طور که وضع روحی و مزاج روحی بشر احتیاج دارد به محبت دیدن و محبت کردن، احتیاج دارد به نظم اخلاقی، به فهم و معرفت و دانش، احتیاج دارد به ایمان و اعتقاد، احتیاج دارد به تکیه گاه محکمی که در کارها به او توکل کند و به او امیدوار باشد که او را در کارها یاری می کند. اینها همه به منزله مواد لازمی است که برای مزاج روح لازم است و اگر تعادل و توازن به هم بخورد، دیگر هیچ چیزی نمی تواند خوشی و آرامش به انسان بدهد.[1]

حال با چه ملاک و معیاری می توان دریافت که تعادل روح انسان به هم خورده و از حالت طبیعی خود خارج شده است؟

پاسخ آن در روایات چنین آمده است: باید به نماز و حالات خود در آن دقت کنید، اگر حال خوشی برای عبادت و نماز ندارید، بدانید که از حالت تعادل خارج شده و تنظیم طبیعی آن مختل شده است. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم می­فرماید: «الصَّلَاةُ مِیزَانٌ مَنْ وَفَى اسْتَوْفَى؛ نماز میزان و الگو است، هر کس شرایط و آداب آن را به طور شایسته رعایت کند، پاداش کامل دریافت می کند».[2]

با توجه به آنچه گفته شد، رمز و راز بی حالی و تنبلی بسیاری از مردم و کاهلی و بی توجهی آنان نسبت به نماز روشن می شود؛ این‏که بعضی‏ها حال نماز و عبادت ندارند، یا سخت­ترین کار برای­شان اقامه نماز است، دلیل­ آن همین است که حساسیت و بالانس روح به خاطر گناه و اشتباه به هم خورده است، لذا گرایش آنان به خوبی و خدای خوبی ها کمرنگ شده و لطافت روحی آنان از بین رفته است. نشانه این گونه افراد هم این است که به سوی گناه و کارهای بی رازش که دعوت می شوند، با تمام قوا و با سرعت تمام آن را اجابت می کنند، ولی همین که نوبت به معنویت و نماز و عبادت می­رسد، رخوت و سنگینی نامعلومی بر روح و بدنشان حاکم می­شود.

چه باید کرد؟

نسخه عمومی برای درمان این گونه دردها این است که باید با هر چیزی که روح انسان را نامتعادل می‌سازد، یعنی همان عبور کردن از خطوط قرمز الهی و انجام گناه، مقابله کرد و در نقطه ی مقابل، به اموری که ظرافت و لطافت روح را تقویت می کند مانند دعا و مناجات، ذکر، توجه و مراقبه و... همت ویژه به کار بست. همانطور که نمونه­های فراوانی از این قبیل را در زندگی راه یافتگان به کوی محبت الهی می توان مشاهده کرد که برای حفظ تعادل روح و زمخت نشدن آن، نسبت به رعایت اموری به ظاهر ساده که خیلی ها از کنار آن رد شده، به راحتی مرتکب می شوند، چه دقت نظرها و توجه هایی داشتند که یادآوری آن می تواند نقش مهمی در تعادل روح انسان ایفا نماید.  

 

 

 


[1] . حکمتها و اندرزها، ص 31.

[2] . بحار الأنوار، ج ‏73، ص 348.

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 1471 کلمه
1394/1/29 ساعت 12:25
کد : 199
دسته : اهمیت و جایگاه نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
بالانس روح
روح
تعادل روح
افسردگی
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز