بهشت و سه کلیدش (نماز و ولایت و توحید)

■ بهشت و سه کلیدش (نماز و ولایت و توحید)

بهشت و سه کلیدش (نماز و ولایت و توحید)

با گشت و گذار در بوستان روایات معصومین علیهم السلام در می یابیم که تأکید بسیار زیادی بر سه موضوع توحید ، ولایت و نماز شده است. این سفارش های زیاد ما را بر آن داشت تا شباهت های این سه کلید بهشت را جستجو کنیم و به نتایج زیبا و عجیبی برسیم.

  1. معصومین علیهم السلام هر سه را به عنوان کلید بهشت معرفی کرده اند.

الف ـ یک راهب مسیحی در یکی از روستاهای شام با امام کاظم هم صحبت شد و از ایشان سوالاتی پرسید از جمله اینکه کلید بهشت آیا از طلا و نقره است؟ حضرت فرمودند: کلید بهشت گفتن ذکر لا إله إلا الله است.

دَخَلَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع بَعْضَ قُرَى الشَّامِ مُتَنَكِّراً هَارِباً فَوَقَعَ فِي غَارٍ وَ فِيهِ رَاهِبٌ يَعِظُ فِي كُلِّ سَنَةٍ يَوْماً فَلَمَّا رَآهُ الرَّاهِبُ دَخَلَهُ مِنْهُ هَيْبَة... قَالَ مَفَاتِيحُ الْجَنَّةِ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ قَالَ مِفْتَاحُ الْجَنَّةِ لِسَانُ‏ الْعَبْدِ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ قَالَ صَدَقْتَ وَ أَسْلَمَ وَ الْجَمَاعَةُ مَعَهُ.[i]

ب ـ در زیارت امیرالمؤمنین به ایشان با تعبیر کلید بهشت سلام می کنیم. السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِفْتَاحَ‏ الْجَنَّةِ [ii]

همچنین وقتی حضرت آدم خلق شد خداوند فرمودند: اگر دو نفر از مخلوقاتم نبودند، تو را خلق نمی کردم. حضرت آدم از نام و نشان آن دو پرسید. جواب آمد به بالای سرت نگاه بینداز. ایشان دید که در زیر عرش نوشته شده است... علی کلید بهشت است.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏: لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ ع وَ نَفَخَ فِيهِ الرُّوحَ عَطَسَ آدَمُ فَأُلْهِمَ أَنْ قَالَ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنْ يَا آدَمُ حَمَدْتَنِي فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْ لَا عَبْدَانَ أُرِيدُ أَنْ أَخْلُقَهُمَا فِي آخِرِ الدُّنْيَا مَا خَلَقْتُكَ قَالَ أَيْ رَبِّ فَمَتَى يَكُونَانِ وَ مَا سَمَّيْتَهُمَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنِ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَإِذَا تَحْتَ الْعَرْشِ مَكْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ نَبِيُّ الرَّحْمَةِ عَلِيٌّ مِفْتَاحُ‏ الْجَنَّةِ أُقْسِمُ بِعِزَّتِي إِنِّي أَرْحَمُ مَنْ تَوَلَّاهُ وَ أُعَذِّبُ مَنْ عَادَاهُ.[iii]

ج ـ پیامبر خدا فرمودند: کلید بهشت نماز است. قَالَ ص‏ مِفْتَاحُ‏ الْجَنَّةِ الصَّلَاةُ. [iv]

 

  1. هر سه در روایات به عنوان حِصن و قلعه و دژ مُستحکم الهی بیان شده است و ما را از عذاب جهنم نجات می دهند.

الف ـ امام رضا در حدیث سلسلة الذهب که زنجیره ی روایان آن همه معصومین هستند از قول خداوند فرمودند: کلمه لا إله إلا الله قلعه مستحکم من است و هر کس وارد آن شود از عذاب من در امان است. البته شرط پذیرفتن آن را ولایت امامان معصوم ذکر کردند.

لَمَّا وَافَى أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع نَيْسَابُورَ وَ أَرَادَ أَنْ يَرْحَلَ مِنْهَا إِلَى الْمَأْمُونِ اجْتَمَعَ إِلَيْهِ أَصْحَابُ الْحَدِيثِ فَقَالُوا لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ تَرْحَلُ عَنَّا وَ لَا تُحَدِّثُنَا بِحَدِيثٍ فَنَسْتَفِيدَهُ مِنْكَ وَ قَدْ كَانَ قَعَدَ فِي الْعَمَّارِيَّةِ فَأَطْلَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ‏ شُرُوطِهَا.[v]

ب ـ امام رضا در حدیث نورانی دیگر به نقل از خداوند فرمودند ولایت امیرالمؤمنین قلعه و دژ مستحکم من است و هر کس وارد آن شود از عذاب من در امان است.

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ بِلَالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَنِ النَّبِيِّ ص عَنْ جَبْرَئِيلَ عَنْ مِيكَائِيلَ عَنْ إِسْرَافِيلَ عَنِ اللَّوْحِ عَنِ الْقَلَمِ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَلَايَةُ عَلِيِ‏ بْنِ‏ أَبِي‏ طَالِبٍ‏ حِصْنِي‏ فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي.[vi]

ج ـ امیرالمؤمنین فرمودند نماز قلعه خداوند است و دور کننده شیطان است و در حدیثی دیگر فرمودند: نماز قلعه مستحکمی در برابر حملات شیطان است.

قال علی علیه السلام: الصَّلَاةُ حِصْنُ‏ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيْطَان‏ ‏[vii]

قال علی علیه السلام: الصَّلَاةُ حِصْنٌ‏ مِنْ سَطَوَاتِ الشَّيْطَانِ.[viii]

 

  1. شفاعت شامل حال کسانی که این سه را قبول نداشته باشند نمی شود و به جهنّم خواهند رفت.

الف ـ بعد از روشن شدن روحيّه‏ى كفر آذر، حضرت ابراهیم از او تبرّى جست و دیگر برای او استغفار نکرد. [ix]

وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ «114»

و آمرزش‏خواهى ابراهيم براى پدرش (عموى مشركش كه سرپرستى او را به عهده داشت)، فقط به خاطر وعده‏اى بود كه به او داده بود، (آن هنگام كه از هدايتش نااميد نبود،) پس هنگامى كه برايش روشن شد، او دشمن خداست، از او بيزارى جست. همانا ابراهيم، اهل آه وناله (از ترس خدا) و بردبار بود.

و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از استغفار براى مشركان منع مى‏شود. «ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى‏ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِيمِ» [xi]

ب ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏: يَا عَلِيُّ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ مِثْلَ مَا قَامَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ وَ كَانَ لَهُ مِثْلُ أُحُدٍ ذَهَباً فَأَنْفَقَهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مُدَّ فِي عُمُرِهِ حَتَّى حَجَّ أَلْفَ حِجَّةٍ ثُمَ‏ قُتِلَ‏ بَيْنَ‏ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثُمَّ لَمْ يُوَالِكَ يَا عَلِيُّ لَمْ يَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وَ لَمْ يَدْخُلْهَا.[xii]

ج ـ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الکاظم ع قَالَ: إِنَّهُ لَمَّا حَضَرَ أَبِيَ الْوَفَاةُ قَالَ لِي يَا بُنَيَّ إِنَّهُ‏ لَا يَنَالُ‏ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ.[xiii]

گویم ز امام صادق این ظرفه حدیث      تا شیعه او به لوح دل بنگارد

فرمود که بر شفاعت ما نرسد         هر کس که نماز را سبک بشمارد

  1. قبول داشتن هر سه برای مشرکان و مخالفان پیامبر بسیار سنگین بود و حاضر بودند دینی را که این سه را نداشته باشد به سهولت بپذیرند.

الف ـ پيامبر (ص) در كنار كعبه آشكارا به تبليغ توحيد پرداخت و مردم را با شعار (قولوا لا اله‏ الّا اللَّه‏ تفلحوا) به دين اسلام دعوت كرد، ليكن بت پرستان و ثروتمندان مكّه كه آيين يكتاپرستى را با منافع خود در ستيز مى‏ديدند به سراغ ابوطالب رفتند و از او خواستند، برادرزاده خود را از اين دعوت باز دارد و به او بگويد: اگر دست از اين سخنان بردارد او را سرور و امير خود قرار مى‏دهند و مال و ثروت فراوان به او مى‏بخشند، ليكن پيامبر (ص) با شنيدن اين وعده‏هاى تو خالى فرمود: اگر خورشيد را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهيد، من از دعوت خود منصرف نمى‏شوم.[xiv]

در برابر این پیشنهاد که تو یک سال بت های ما را عبادت کن بعد ما بت های تو را یک سال عبادت می کنیم فرمودند : ( لکم دینکم ولی دین )

ب ـ به پیامبر گفتند به تو ایمان می آوریم، به شرط آنکه جانشینی تو به قبیله ما برسد، پیامبر فرمودند جانشینی من در اختیار من نیست و باید در این امر مطیع خدا باشیم.

ج ـ به پیامبر گفتند به دین تو ایمان می آوریم به شرط اینکه از ما نماز نخواهی، ایشان هرگز قبول نکردند و فرمودند : لَا خَيْرَ فِي دِينٍ لَا رُكُوعَ‏ فِيهِ وَ لَا سُجُودَ

  1. سه دغدغه مهم حضرت ابراهیم درباره نسلش توحید و ولایت و نماز بوده است

البقرة : 132 وَ وَصَّى بِها إِبْراهيمُ بَنيهِ وَ يَعْقُوبُ يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون‏

البقرة : 124 وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين‏

إبراهيم : 40 رَبِّ اجْعَلْني‏ مُقيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاء

  1. هر سه با تعبیر نور آمده اند:

الف ـ در سوره نور آمده است : الله نور السماوات والارض .....

ب ـ در زیارت جامعه کبیره آمده است : خلقکم الله انواراً فجعلکم بعرشه محدقین...

عن أبى الحسن الماضي عليه السلام قال: سألته عن قول الله عز و جل: يريدون ليطفئوا نور الله بأفواههم قال: يريدون ليطفئوا نور الله ولاية أمير المؤمنين عليه السلام بأفواههم، قلت: و الله متم نوره قال: و الله متم الامامة لقوله: «الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» فالنور هو الامام.

فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ « التغابن : 8 » مراد از نور در اين آيه، قرآن كريم است. همچنین در روايات مى‏خوانيم: نور، همان امامان معصومند، زيرا آنان قرآنِ مجسّم و ناطقند. امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد: آنان هستند كه قلوب اهل ايمان را نورافشانى مى‏كنند. «هم الّذين‏ ينوّرون قلوب المؤمنين» [xvi]

ج ـ قَالَ ص‏: الصَّلَاةُ نُورُ الْمُؤْمِنِ وَ الصَّلَاةُ نُورٌ مِنَ اللَّهِ.[xvii]

و بدون نور در قیامت نمی توانیم حرکت کنیم :

يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذاب‏( الحديد : 13)

  1. در اولین تکلّم موسی و خداوند در کنار شجره هم توحید و هم نماز و هم ولایت و جانشینی مطرح شد: وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى‏ * إِنَّني‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني‏ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري * ... وَ اجْعَلْ لي‏ وَزيراً مِنْ أَهْلي‏ * هارُونَ أَخي‏ * اشْدُدْ بِهِ أَزْري * وَ أَشْرِكْهُ في‏ أَمْري * ... قالَ قَدْ أُوتيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى‏ (36)
  2. درباره هر سه عبارت تند وَیل و تهدید آمده است :

الف ـ اللَّهِ الَّذي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ وَيْلٌ لِلْكافِرينَ مِنْ عَذابٍ شَديد(إبراهيم : 2) فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظيم‏( مريم : 37) فصلت : 6 قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقيمُوا إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكين‏

ب ـ أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ في‏ ضَلالٍ مُبين‏( الزمر : 22) قوله: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ‏ قال نزلت في أمير المؤمنين ع‏[xviii]

ج ـ فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّين‏( الماعون : 4)

حَافِظُوا عَلَى مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ فَإِنَّ الْعَبْدَ لَا يَأْمَنُ الْحَوَادِثَ وَ مَنْ دَخَلَ عَلَيْهِ وَقْتُ فَرِيضَةٍ فَقَصَّرَ عَنْهَا عَمْداً مُتَعَمِّداً فَهُوَ خَاطِئٌ مِنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ‏ يَقُولُ عَنْ وَقْتِهَا يَتَغَافَلُونَ‏ [xix]

  1. سه تلاش مهم شیطان در راه از بین بردن توحید و ولایت و نماز است.

الف ـ كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَري‏ءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمين‏ (الحشر : 16 )

ب ـ الأعراف : 16 قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني‏ لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم‏. در روايات متعدّدى، صراط مستقيم، به اهل‏بيت عليهم السلام و ولايت على عليه السلام تعبير شده است. « تفسير نور(10جلدى)    ج‏3    32  »

ج ـ إِنَّني‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني‏ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري‏( طه : 14) اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ .( المجادلة : 19)

 

  1. در مورد کسانی که از توحید و ولایت و نماز دور باشند عبارت کور آمده است :

الف ـ و قوله‏ قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ- قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ- لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِيرُ يعني المؤمن و الكافر أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ أما الظلمات فالكفر و أما النور فهو الإيمان [xx]

مَثَلُ الْفَريقَيْنِ كَالْأَعْمى‏ وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصيرِ وَ السَّميعِ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً أَ فَلا تَذَكَّرُون‏( هود : 24) مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ‏ الكافر و المؤمن‏ كَالْأَعْمى‏ وَ الْأَصَمِ‏ كالأعمى‏ و كالأصمِّ أو كالأعمى‏ الأصمِ‏ ... و ذلك لتعامي الكافر عن آيات اللَّهِ و تصامه عن استماع كلام اللَّه و تأبيّه عن تدبّر معانيه‏ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلًا أَ فَلا تَذَكَّرُونَ‏ بضرب الأمثال و التّأمّل فيها.[xxi]

ب ـ يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُبونَ فَتيلا* وَ مَنْ كانَ في‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبيلا(الإسراء : 71 و 72)

ج ـ وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏ * قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني‏ أَعْمى‏ وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً (طه : 123و 124)

  1. هر کس یکی از این سه را قبول نداشته باشد، در قیامت با کفار محشور می شود.

الف ـ هر که لا اله الا الله را قبول نداشته باشد کافر است. قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمين‏( یونس 90)

ب ـ انکار ولایت حضرت علی سبب کافر شدن می شود. قوله‏ (بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ) المراد به هو الوصية و الولاية بدليل أنه نصب عليا «ع» عند نزول هذه الآية. و قوله‏ (إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ) دل على من‏ أنكر ولاية على «ع» فهو كافر.[xxii]

ج ـ وَ قَالَ ص‏ مَنْ‏ تَرَكَ‏ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ كَفَرَ.[xxiii]

  1. با نداشتن توحید و ولایت و نماز خدا عمل دیگری را از انسان نمی پذیرد و عمل حبط می شود.

الف ـ الأنعام : 88 ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدي بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ لَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما كانُوا يَعْمَلُون‏

التوبة : 17 ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدينَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِي النَّارِ هُمْ خالِدُون

ب ـ و في بعضها قال «هنّ لكم و النّاس سواد، و أنتم الحاجّ» بمعنى أنّها خاصّة للمتّقين أهل الولاية، و فيه إشارة إلى قوله تعالى‏ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ‏» و إلى أحاديث دعائم الإسلام خمسة خامسها: الولاية، و بها يشترط قبول الأعمال.[xxiv]

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ‏ قَالَ تَفْسِيرُهَا فِي بَطْنِ الْقُرْآنِ يَعْنِي مَنْ يَكْفُرْ بِوَلَايَةِ عَلِيٍ‏ وَ عَلِيٌ‏ هُوَ الْإِيمَانُ‏ (بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم / ج‏1 / 77 )

ج ـ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ‏[xxv] فَقَالَ مَنْ تَرَكَ الْعَمَلَ الَّذِي أَقَرَّ بِهِ قُلْتُ فَمَا مَوْضِعُ تَرْكِ الْعَمَلِ حَتَّى يَدَعَهُ أَجْمَعَ قَالَ مِنْهُ الَّذِي يَدَعُ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً لَا مِنْ سُكْرٍ وَ لَا مِنْ عِلَّةٍ.[xxvi]

قَالَ النَّبِيِّ ص: أَوَّلُ‏ مَا يُحَاسَبُ‏ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا.[xxvii]

  1. پیامبر در ابتدای دعوت خود این سه عبادت را آشکار کرد و مانند عبادات دیگر آن را به سال های آینده موکول نکرد.

الف ـ در کنار کوه صفا گفت : قولوا لا اله الا الله تفلحوا.

ب ـ در جلسه عشیره اقربین حضرت علی را به عنوان جانشین معرفی کرد.

ج ـ مردم دیدند در روز دوشنبه بعد از اینکه به پیامبری رسیده بود خودش با علی و خدیجه در مسجد الحرام به اقامه نماز ایستادند.

محمد بن عبيد اللَّه از پدرش و پدر او از جدّش ابو رافع، اين روايت را بيان كرد: نبى صلى اللَّه عليه و آله اول روز دوشنبه‏ نماز را بپاداشت و خديجه‏ عليها السّلام آخر روز دوشنبه نماز گزارد و على عليه السّلام روز سه‏شنبه نماز گزاردن را آشكار كرد. البته قبلًا مدت هفت سال و چند ماه على عليه السّلام در پنهانى با نبى صلى اللَّه عليه و آله نماز را اقامه مى‏كرد.[xxviii]

 

برخي گفته اند که: جبرئيل در روز دوم بعثت رسول خدا براي تعليم نماز و وضو، نازل شد (1).

يعقوبي مي نويسد: «نخستين نمازي که بر وي واجب گشت نماز ظهر بود، جبرئيل فرود آمد و وضو گرفتن را به او نشان داد و چنان که جبرئيل وضو گرفت رسول خدا هم وضو گرفت سپس نماز خواند تا به او نشان دهد که چگونه نماز خواند، پس رسول خدا نماز خواند.

به روايت بعضي: نخستين نمازي که رسول خدا خواند «صلوة وسطي» ، يعني همان نماز ظهر بود و آن روز هم جمعه بود، و سپس «خديجه» دختر «خويلد» رسيد و رسول خدا او را خبر داد.پس وضو گرفت و نماز خواند.آنگاه «علي بن أبي طالب» رسول خدا را ديد و آنچه را ديد انجام مي دهد انجام داد (2)

ابن اسحاق گويد: برخي دانايان ذکر کرده اند که: رسول خدا در موقع نماز به دره هاي مکه مي رفت و علي بن أبي طالب پنهان از پدرش أبي طالب، و از همه عموهايش و ديگر رجال قريش همراه وي مي رفت و نمازها را در ميان دره ها مي گزاردند و شب که مي شد بر مي گشتند، چندي بدين منوال گذشت تا روزي أبو طالب آن دو را در حال نماز ديد و پس از سؤال و جواب با رسول خدا، به علي گفت: پسر جان! اين چه ديني است که داري؟ گفت: اي پدر! من به خدا و رسولش ايمان آورده و او را در آنچه آورده تصديق کرده ام و همراه وي براي خدا نماز مي گزارم و از وي پيروي مي کنم، أبو طالب گفت: البته ترا جز به خير و صلاح دعوت نکرده است، پس همراه وي باش (سيرة النبي، ج 1، ص 265، تاريخ الامم و الملوک، ج 2، ص 58). .طبري مي نويسد: بعد از اقرار به توحيد و بيزاري از بت ها اول چيزي که از شرايع اسلام خداي عز و جل واجب کرد، نماز بود و از ابن عباس و زيد بن أرقم روايت مي کند که اول کسي که با رسول خدا نماز گزارد علي بود.و از جابر روايت مي کند که رسول خدا روز دوشنبه مبعوث شد، و علي روز سه شنبه نماز خواند.و از علي عليه السلام روايت مي کند که گفت: «منم بنده خدا و برادر رسول او، و منم صديق أکبر، نمي گويد اين را پس از من، مگر دروغگوي دروغپردازي، هفت سال پيش از مردم با رسول خدا نماز گزاردم» (تاريخ الامم و الملوک، ج 2، ص 53 ـ 56) .

1 ـ امتاع الاسماع، ص .15

2 ـ ر.ک: ترجمه تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 378.سيرة النبي، ج 1، ص 263 ـ .264

 

  1. دروی کننده از هر سه متکبّر شمرده شده اند :

الف ـ پذیرندگان توحید بدون تکبر شمرده شده اند. إِنَّهُمْ كانُوا إِذا قيلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ يَسْتَكْبِرُون‏( الصافات : 35) و کافران مستکبر شمرده شده اند. قالَ الَّذينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذي آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُون‏( الأعراف : 76)

ب ـ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ‏ فِي قَوْلِهِ‏ فَالَّذِينَ‏ لا يُؤْمِنُونَ‏ بِالْآخِرَةِ يَعْنِي أَنَّهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ بِالرَّجْعَةِ أَنَّهَا حَقٌ‏ قُلُوبُهُمْ‏ مُنْكِرَةٌ يَعْنِي أَنَّهَا كَافِرَةٌ وَ هُمْ‏ مُسْتَكْبِرُونَ‏ يَعْنِي أَنَّهُمْ عَنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ مُسْتَكْبِرُونَ‏ لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ- إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ‏ عَنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ (تفسير القمي ؛ ج‏1 ؛ 383)

ج ـ وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَميعا (النساء : 172) مظهر عبادت هم نماز است. إِنَّما يُؤْمِنُ بِآياتِنَا الَّذينَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُون‏( السجدة : 15)

الأعراف : 206 إِنَّ الَّذينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُون‏

  1. با نبود هر یک از این سه گویا دین وجود ندارد.

الف ـ

ب ـ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص : وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَا هَدَمَ‏ الدِّينَ‏ مِثْلُ إِمَامِ ضَلَالَةٍ وَ أَضَلَّ وَ جِدَالُ مُنَافِقٍ بِالْبَاطِلِ   [xxix]

ج ـ وَ قَالَ النَّبِيُّ ص‏ الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ فَمَنْ تَرَكَهَا فَقَدْ هَدَمَ‏ الدِّينَ‏.[xxx]

  1. در مورد ولایت و لااله الا الله اولتیماتوم به پیامبر داده است : لئن اشرکت لیهبتن عملک.... وان لم تفعل فما بلغت رسالتک...
 

[i].  ابن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج‏4 ؛ ص311 قم، چاپ: اول، 1379 ق.

[ii] . الفضائل (لابن شاذان القمي) / 33

[iii] . طبرى آملى، عماد الدين أبي جعفر بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط - القديمة) ؛ النص ؛ ص68  . (ط - القديمة) - نجف، چاپ: دوم، 1383 ق.

[iv] . عوالي اللئالي / ج‏1 / 322 /  

[v] . ابن بابويه، الأمالي( للصدوق) ؛ النص ؛ ص235 تهران، چاپ: ششم، 1376ش.

[vi] . ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج‏2 ؛ ص136تهران، چاپ: اول، 1378ق.

[vii] . تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ؛ ص175؛ ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1366ش.

[viii] . تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ؛ ص175- ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1366ش.

[ix] . تفسير نور(10جلدى)    ج‏2    491

[x].  تفسير نور(10جلدى)    ج‏3    512

[xi].  تفسير نور(10جلدى)    ج‏9    527

[xii] . طبرى آملى، بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط - القديمة) ؛ النص ؛ ص94 - نجف، چاپ: دوم، 1383 ق.

[xiii] . كلينى، الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏3 ؛ ص270 تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

[xiv] . جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، قصص الأنبياء ( قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبياء جزائرى) 671 - تهران، چاپ: اول، 1381 ش.

[xv] . تفسير نور الثقلين، ج‏5، ص: 317 .

[xvi] . تفسير نور(10جلدى)، ج‏10، ص: 79

[xvii] . نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج‏3 ؛ ص92 - قم، چاپ: اول، 1408ق.

[xviii] . قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي ؛ ج‏2 ؛ ص248 ، چاپ: سوم، 1404ق.

[xix] . منسوب به على بن موسى، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ؛ ص100 - مشهد، چاپ: اول، 1406 ق.

[xx] . قمى، تفسير القمي ؛ ج‏1 ؛ ص362 - قم، چاپ: سوم، 1404ق.

[xxi] . فيض كاشانى، تفسير الصافي ؛ ج‏2 ؛ ص440 - تهران، چاپ: دوم، 1415 ق.

[xxii] . مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) ؛ ج‏6 ؛ ص129 - تهران، چاپ: اول، 1382 ق.

[xxiii] . ابن أبي جمهور، عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ؛ ج‏2 ؛ ص224 - قم، چاپ: اول، 1405 ق.

[xxiv] . حسن بن على، امام يازدهم عليه السلام، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ؛ ص614ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1409 ق.

[xxv] . المائدة: 6.

[xxvi] . كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏2 ؛ ص387 تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

[xxvii] . ابن طاووس، على بن موسى، فلاح السائل و نجاح المسائل ؛ ص127 - قم، چاپ: اول، 1406 ق.

[xxviii] . حسكاني، عبيد الله بن عبد الله، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل - ترجمه روحانى ؛ ص247 قم، چاپ: اول، 1380 ش.

[xxix] . ديلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ؛ ج‏1 ؛ ص75 - قم، چاپ: اول، 1412ق.

[xxx] . ابن أبي جمهور، محمد بن زين الدين، عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ؛ ج‏1 ؛ ص322 - قم، چاپ: اول، 1405 ق.

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 3819 کلمه
1395/6/23 ساعت 13:21
کد : 1593
دسته : معصومین (ع) و نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
کلید بهشت
نماز و ولایت
نماز و توحید
توحید و ولایت
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز