حضور قلب و شرایط نماز مقبول

■ حضور قلب و شرایط نماز مقبول

حضور قلب و شرایط نماز مقبول

ويژگي هاي نماز مقبول

در مباحث گذشته به اين نتيجه رسيديم که نماز برخوردار از شرايط لازم، معراج انسان و موجب رشد و ارتقاي اوست. اين گونه نماز، شخص نمازگزار را از زشتي ها و پليدي ها باز مي دارد.

اکنون جاي طرح اين سؤال است که چگونه مي توانيم نمازي برخوردار از ويژگي هاي لازم و کيفيتي شايسته اقامه نماييم؟ به عبارت ديگر براي اقامه ي نمازي که داراي شرايط و آثار ارزنده ي خود باشد چه بايد کنيم؟ آيا راهي براي استفاده ي بهتر و بهره مندي بيشتر از نماز در برابر ما وجود دارد؟ آيا تنها عده ي خاصي مي توانند از آثار ارزنده ي آن برخوردار گردند و ديگران هيچ و يا بسيار اندک؟ اگر ديگران نيز مي توانند، راهش چيست؟

به طور قطع اين پرسشي است، سزاوار تأمل و انديشه که لازم است هر نمازگزاري فرصتي را براي تأمل درباره ي آن منظور نمايد.

در پاسخ به سؤال فوق بايد گفت: مکتب عزيز اسلام، براي تحقق اين هدف والا تدابيري را اتخاذ نموده و برنامه هايي ارائه کرده است. چنانچه ما به اين برنامه ها توجه نماييم، قطعا بهره گيري ما از نماز چيز ديگري خواهد بود.

شارع مقدس براي نيل به اين هدف عالي، سه مرحله را در نظر گرفته و براي هر يک از اين مراحل برنامه ريزي کرده است. اين سه مرحله عبارتند از:

- مرحله ي قبل از نماز

- مرحله ي در حين نماز

- مرحله ي بعد از نماز

البته مي توان مراحل فوق را به شرح زير نامگذاري کرد:

- مرحله ي آمادگي که مرحله ي انجام مقدمات حضور و ديدار است.

- مرحله ي ديدار که مرحله ي انجام خود نماز است.

- مرحله ي بهره گيري از ديدار که مرحله ي پس از اتمام و پايان نماز است.

مرحله ي آمادگي

اصولا براي تحقق ديدار، انجام اموري مفيد و مؤثر، بلکه لازم است. طبيعت اين گونه امور معمولا به منظور آماده شدن براي ديدار صورت مي گيرد.

مرحله ي آمادگي با کسب طهارت و پاکي ظاهري و باطني شروع مي شود. نمازگزار در اين مرحله، در پي پيراستن خود از پلشتي ها و آراستن خود به پاکي هاست. او هنگامي که مي خواهد وضو بگيرد، در برابر يکي از بهترين نعمت هاي الهي قرار مي گيرد و با استفاده از سرچشمه ي طهارت ها و پاکي هاي ظاهري، به سراغ سرچشمه ي زيبايي ها و پاکي هاي باطني مي رود. او هنگام شستم صورت و دستها و مسح کشيدن، دعاهاي ويژه اي را با خود زمزمه مي کند و مراحل مختلف قيامت و حساب و کتاب خود را به ياد مي آورد.

به راستي وضو چه ترکيب جامع و زيبايي دارد! وضو آميزه اي است زيبا از اعمال و اذکار و چه شايسته و سزاوار است دقت در اين اعمال و اذکار!

آن گاه شروع به اذان گفتن مي کند. در اذان عظمت و بزرگي خداوند را ياد مي کند و به وحدانيت او و رسالت پيامبر و ولايت وصيش شهادت مي دهد. سپس خود و ديگران را براي اقامه ي آنچه مايه ي رستگاري و بهترين کارهاست، دعوت مي کند.

پس از اذان، نوبت به اقامه مي رسد. مطلب در اقامه هم همين گونه است، منتهي به صورت محدودتر. اذان حالت عمومي تر دارد و براي متوجه کردن ديگران نسبت به نماز است، ولي اقامه، معمولا براي کسب آمادگي فردي نمازگزار گفته مي شود.

در پيشگاه معبود

پس از کسب آمادگي هاي لازم، نمازگزاران در برابر قبله قرار مي گيرند، همه به يک سو و يک جهت مي ايستند. لحظه ي وصال فرا مي رسد. نيت مي کنيم آن هم به زلالي و پاکي چشمه ساران و فقط به خاطر خدا و بدون کمترين شائبه ي ريا و خودنمايي. تکبيرة الاحرام را اداء مي کنيم، يعني به نيت شروع نماز الله اکبر مي گوييم، البته براي آماده شدن هر چه بيشتر نمازگزار براي ورود به نماز، قبل و بعد از تکبيرة الاحرام خواندن دعاها و آياتي از قرآن سفارش شده است و مستحب است به همراه تکبيرة الاحرام، شش تکبير ديگر نيز گفته شود.[1] .

مستحب است بعد از تکبير سوم اين دعا را بخوانيم:

اللهم انت الملک الحق لا اله الا انت سبحانک اني ظلمت نفسي فاغفرلي ذنبي انه لا يغفر الذنوب الا انت.[2] .

«خدايا تو حاکم بر حقي و جز تو خدايي نيست. خدايا تو منزهي و من به خود ظلم کرده ام، خدايا گناهم را ببخش که جز تو کسي بخشنده ي گناهان و لغزشها نيست.»

آري فرد نمازگزار که هم اکنون پس از کسب آمادگي هاي نسبي، خود را در برابر خداي خويش مي بيند، به ياد آن همه نعمت ها و الطاف الهي مي افتد و خود را در برابر عظمت و اقتدار مطلق الهي حس مي کند. گناهان و نافرماني هاي خود را به ياد مي آورد و لغزشهايي را که با ارتکاب آنها در حقيقت به خود ظلم کرده است در ذهن خود مرور مي نمايد. اينجاست که لب به اعتراف و اقرار مي گشايد و مي گويد: خدايا! انساني که به خودش ظلم کرده، اکنون در پيشگاه توست، انساني که ساعات و سالهاي عمر خود را به بطالت گذرانده و اين سرمايه بي بديل را از کف داده است!

انساني که به وظايف و مسؤوليت هاي خويش در برابر تو و بندگان تو و جامعه ي خود پايبند نبوده است، خدايا چنين انساني هم اکنون در برابر توست و جز تو آمرزنده اي سراغ ندارد.

آن گاه پس از تکبير پنجم مستحب است اين دعا را بخواند:

لبيک و سعديک و الخير في يديک و الشر ليس اليک و المهدي من هديت لاملجأ منک الا اليک سبحانک و حنانيک تبارکت و تعاليت سبحانت رب البيت

«خدايا! آمدم، گفتي بيا آمدم، خدايا از تو کمک مي خواهم، بار پروردگارا همه خوبي ها در دست توست و هيچ يک از بدي ها از سوي تو نيست، منزه و بلند مرتبه اي.»

سپس دو تکبير گفته و مي گويد:

وجهت وجهي للذي فطر السموات و الارض عالم الغيب و الشهادة حنيفا مسلما و ما انا من المشرکين ان صلاتي و نسکي و محياي و مماتي لله رب العالمين لاشريک له و بذلک امرت و انا من المسلمين[3] .

علاوه بر آنچه ذکر شد، دعاهاي ديگري نيز سفارش شده که خواندن آنها زمينه هاي لازم را براي آمادگي نماز فراهم مي سازد.[4] .

[1] هر کدام از اين هفت تکبير را مي توان به نيت تکبيرة الاحرام ادا نمود.

[2] وسائل / ج 6 / روايت 7247.

[3] وسائل / ج 6 / روايت 7247.

[4] کان اميرالمؤمنين (ع) يقول لاصحابه: من اقام الصلاة و قال قبل ان يحرم و يکبر: يا محسن قد اتاک المسيء و قد امرت المحسن ان يتجاوز عن المسيء انت المحسن و انا المسيء فبحق محمد و آل محمد صل علي محمد و آل محمد و تجاوز عن قبيح ما تعلم مني فيقول الله تعالي: ملائکتي اشهدوا اني قد عفوت عنه و ارضيت عنه. (مستدرک / ج 4 / روايت 4294).

هنگامه ي ديدار

پس از انجام امور مقدماتي و گذراندن مرحله ي آمادگي، زمان ديدار فرا مي رسد. در اين مرحله، که نماز اقامه مي گردد، لازم است اموري مراعات گردد و شرايطي فراهم شود تا اهداف و آثار اقامه ي نماز تحقق يابد، از جمله ي آن امور، داشتن آمادگي جسمي و روحي است.

اقامه ي نماز از سر شوق و رغبت و با عشق و علاقه پسنديده و نيکوست و خواندن نماز با بي ميلي و از روي بي رغبتي و فقط به خاطر رفع تکليف نمي تواند مؤثر و مفيد باشد. در ضمن کساني که از روي کسلي و بي حالي نماز مي خوانند توبيخ شده اند، همچنين شخصي که خيلي گرسنه و يا خيلي خسته است، مکروه است به نماز بايستد و بهتر است نماز خود را پس از صرف غذا و يا کمي استراحت اقامه نمايد. علاوه بر آن، اقامه ي نماز در مکانهايي که رفت و آمد در آنها زياد است و يا عکسها و مناظري در برابر ديد نمازگزار قرار دارد و يا به خاطر شلوغي، امکان تمرکز حواس براي نمازگزار نيست، کراهت دارد.

افزون بر موارد ذکر شده، موارد متعدد ديگري نيز وجود دارد که انجام آنها (مستحبات) و يا ترک آنها (مکروهات) نمازگزار را در نيل به اهداف والاي اقامه ي نماز کمک مي نمايد.[1] لذا براي اقامه ي نمازي که داراي آثار ارزنده باشد. نمازگزار بايد با ايجاد انگيزه هاي مؤثر و رفع موانع، آمادگي هاي جسمي و روحي لازم را به دست آورد.

[1] به خوانندگان گرامي توصيه مي شود که به توضيح المسائل مراجعه فرمايند.

بهره گيري از ديدار

پس از سلام نماز و پايان يافتن اين فريضه ي بزرگ الهي به ما سفارش شده است که فورا از جاي خود برنخيزيم، بلکه مشغول تعقيبات نماز گرديم.

تعقيبات مجموعه کارهايي است که پس از نماز به جاي مي آوريم. آنها در ارتباط با نماز و مکمل آن است. تعقيبات عبارتند از تلاوت قرآن، خواندن دعا، انجام سجده ي شکر، راز و نياز با خدا و درخواست از او. البته لازم نيست دعا به زبان عربي و مأثوره باشد[1] .

حضرت امام (ره) در کتاب تحرير الوسيله مي فرمايد: لايعتبر فيه قول مخصوص در تعقيبات نماز لازم نيست حرف و سخن مخصوصي خوانده شود، بلکه با هر زباني مي توان دعا کرد و استغفار نمود و از خداي متعال تقاضاي قبولي طاعات را داشت و براي خود، پدر، مادر، گذشتگان و کساني که به نحوي حقي بر گردن انسان دارند، طلب آمرزش نمود و در حق ديگران و خود و براي رفع گرفتاري هاي آنها و جامعه ي اسلامي دعا کرد.

سپس حضرت امام (ره) مي فرمايد:

المراد به الاشتغال بالدعاء و الذکر و القران[2] .

منظور از تعقيب، اشتغال به دعا، ذکر و قرائت قرآن است. البته بديهي است که در تعقيبات نماز، تلاوت قرآن که سخن خداست و خواندن دعاهاي مأثوره که سخن بزرگاني است که با خداوند متعال صحبت کرده اند، افضل و بهتر است، زيرا پيامبران و پيشوايان بزرگوار، آداب سخن گفتن با خدا را مي دانند و توجه دارند چه سخني را با خدا در ميان بگذارند و از او چه بخواهند. اساسا چه اموري خير و صلاح آنهاست تا از خدا درخواست نمايند و چه کارهايي مايه ي شر و فتنه است تا به خدا از شر آنها پناه برند.

اما اين بدان معنا نيست که اگر کسي سواد ندارد و از خواندن دعا محروم است و يا دعاهايي را حفظ نکرده، خود را از فضيلت و ثواب خواندن تعقيبات محروم بداند، بلکه چنين فردي مي تواند با ذکر يا الله، الحمدلله، شکرا لله، سبحان الله و اذکار معروف ديگر و خواندن آياتي از قرآن که در خاطر دارد و راز و نياز با خالق خويش و طرح خواست ها و نيازهاي خود و دعا براي خود و ديگران، از زمينه ي خوبي که بر اثر اقامه ي نماز و به برکت آن براي او فراهم شده است، بهره برداري نمايد.

 چرا نمازگزار از اين فرصت به دست آمده استفاده نکند؟ و چرا اکنون که باب رحمت الهي به روي بنده ي نمازگزار گشوده شده است با او راز دل نگويد و از خزانه ي تمام ناشدني او با سؤال و خواهش بهره مند نگردد؟

از کارهاي ديگري که به عنوان تعقيب نماز به آن سفارش شده است، انجام سجده ي شکر است. نمازگزار در سجده ي شکر خدا را سپاس مي گويد که توفيق عبادت و بندگي به او عنايت فرمود. آري، جاي بسي سپاسگزاري است، زيرا چه بسيار انسانهايي که توفيق نيافتند حتي لحظاتي از عمرشان را صرف عبادت و بندگي خدا کنند. آيا بنده اي که توفيق يافته تا از سرمايه ي گرانقدر عمر خود در جهت بندگي خدا استفاده کند و روزانه چندين بار سر بر آستانش بسايد، لازم نيست خدا را بر اين نعمت سپاسگزاري کند؟

در ضمن فراموش نشود که بهترين تعقيب، تسبيحات حضرت زهرا سلام الله عليهاست که هديه ي پيامبر اسلام به اوست و آن عبارت است از ذکر سي و چهار مرتبه الله اکبر و سي و سه مرتبه الحمدلله و سي و سه مرتبه سبحان الله، پس از هر نماز. اين تعقيب بسيار مورد تأکيد و سفارش واقع شده و ثواب و پاداش فراواني براي آن نقل گرديده است.

علاوه بر تعقيباتي که ذکر گرديد، تعقيبات فراوان ديگري نيز در کتب ادعيه و کتب فقهي نقل شده است.

از جمله ي اين کتابها، کتاب ارزشمند مفاتيح الجنان اثر جاويدان مرحوم محدث قمي رضوان الله تعالي عليه است. در اهميت تعقيبات همين بس که اين کتاب شريف پس از ذکر چند سوره ي از قرآن مجيد و قبل از نقل هر چيز به ذکر تعقيبات نماز مي پردازد، بديهي است اين انتخاب و ترتيب، تصادفي نبوده، بلکه مورد توجه مؤلف محترم بوده است. در اين کتاب شريف که به «کليدهاي بهشت» نامگذاري شده است، اولين کليدي که در اختيار بهشتيان قرار مي گيرد، تعقيبات نماز است.

توصيه مي کنيم که خواننده ي گرامي به کتاب مزبور و ساير کتب ادعيه مراجعه نمايند و ضمن انجام تعقيبات، رازها و رمزها و معاني آنها را نيز مورد توجه و عنايت قرار دهند.

 

[1] دعاي مأثوره، دعايي است که از طرف پيامبر و ائمه ي هدي (ع) نقل شده باشد.

[2] تحرير الوسيله / ج 1 / ص 184.

شش نکته ي ظريف

اکنون پس از ارائه ي توضيحات مختصري پيرامون مراحل سه گانه ي آمادگي، ديدار و بهره برداري از ديدار، به طرح مطلب ديگري که در امر اقامه ي نماز حائز اهميت است مي پردازيم.

عارفان نمازگزار، يعني کساني که از اقامه ي نماز بهره ها برده اند، براي بهره برداري بهتر و کاملتر از فريضه ي ارزشمند نماز، توجه به نکاتي را لازم و رعايت آنها را ضروري مي دانند.

اين نکات در کتاب ارزنده ي اسرار الصلوة تأليف مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي، استاد بزرگوار حضرت امام خميني (رضوان الله تعالي عليه) ذکر شده است. خوشبختانه اين کتاب اخيرا به فارسي ترجمه شده است.

مرحوم ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي در اين کتاب شريف به منظور شناخت حقيقت نماز، و نه تنها صورت ظاهري آن، مي فرمايد:

آنچه از اخبار فهميده مي شود اين است که حقيقت نماز به وجود شش معنا کامل مي گردد.

به عبارت ديگر براي اينکه ما از فريضه ي نماز - اين مائده ي آسماني - بهره برداري کنيم، بايد شش نکته را مراعات نماييم.

اين نکات عبارتند از:

1- حضور قلب 2- تفهم 3- تعظيم 4- خوف 5-رجا 6-حيا[1] .

 

[1] اسرار الصلوة ملکي تبريزي / ص 297.

حضور قلب

منظور از حضور قلب آن است که حواس نمازگزار، هنگام اقامه ي نماز متمرکز در نماز و متوجه آن باشد. او بايد مراقب باشد که ذهن و فکر او به دنبال مسائل و مطالب ديگر نرود. در نماز به دنبال گمشده هاي خود نگردد و يا طرح و انديشه اي را در ذهن خود نپرورد، به گونه اي که حواسش در همه جا باشد، غير از نماز.

نمازگزار اگر مي خواهد يک نماز جانانه و جامع و داراي آثار ارزنده برگزار نمايد، بايد حواس خود را جمع و متمرکز در آن نمايد و در طول نماز متوجه باشد چه کاري را دارد انجام مي دهد.

حضور قلب داراي درجات و مراتبي است، درجه ي اعلاي آن فراموش کردن خود و دنياي مادي است و محو شدن در خدا و فناي در معبود و معشوق، همانند حضور قلبي که پيامبر اسلام و اميرمؤمنان و ساير ائمه ي بزرگوار (عليهم السلام) به هنگام نماز در پيشگاه خدا دارند. و کمترين رتبه ي حضور، آن است که شخص نمازگزار، بداند الان در چه مرحله اي از نماز است! او هم اکنون کداميک از واجبات نماز را دارد به جاي مي آورد و يا چه ذکر و سخني را بر زبان جاري مي کند. حال اگر به معنا و راز و رمز آن هم آشنا نيست، حداقل بداند الان چه مي گويد و چه مي کند.

در اينجا براي بيان جايگاه و اهميت حضور قلب در نماز به نقل چند حديث مي پردازيم.

- امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد:

ان العبد ليرفع له من صلاته نصفها او ثلثها او ربعها او خمسها فما يرفع له الا ما اقبل عليه منها بقلبه.[1] .

«از بنده ي خدا، گاهي نصف نماز او و گاهي يک سوم و يا يک چهارم و يا يک پنجم آن پذيرفته مي شود. و به طور کلي از نماز آن مقدار که با حضور قلب و تمرکز حواس اقامه شده، قبول مي شود.»

رفع تکليف يا پذيرش نماز

بيان اين نکته مفيد است که قبولي نماز يک مطلب است و انجام تکليف و ساقط شدن آن از گردن انسان مطلبي ديگر! زيرا ممکن است شخص مکلف، نماز خود را بخواند در حالي که چندان حواسش هم در نماز نباشد، اما همين اندازه متوجه باشد که مشغول نماز است و دارد نماز مي خواند. در اين صورت، نماز از گردن او ساقط مي شود، بدين معنا که لازم نيست ديگر نماز خود را اعاده کند، اما شايد اين نماز او مورد پذيرش درگاه خداوند قرار نگيرد. بنابراين خواندن چنين نمازي درست است که ذمه ي نمازگزار را بري مي کند، اما آيا اين نماز مي تواند انسان را از گرفتاريهاي روز قيامت برهاند؟ و او را در آن صحنه ي وانفسا کمک کند؟ و آيا چنين نمازي داراي آثار ارزنده ي «تنهي عن الفحشاء و المنکر»[2] و «الا بذکر الله تطمئن القلوب»[3] و... نيز هست؟

- پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

اذا قمت في صلاتک فاقبل علي الله بوجهک يقبل عليک[4] .

«هنگامي که به نماز مي ايستي با تمام وجودت متوجه پروردگارت باش.»

- امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

اذا استقبلت القبلة فانس الدنيا و ما فيها و الخلق و ما هم فيه

«زماني که روبروي قبله قرار گرفتي، از دنيا و آنچه در آن است و از خلق و آنچه در ميان آنهاست، قطع اميد کن.»

وجود مقدس امام صادق (عليه السلام) در اين حديث شريف، راهنمايي و يادآوري مي فرمايند: آن گاه که شخص نمازگزار در مقابل قبله قرار مي گيرد و خود را براي ملاقات با خالق خويش آماده مي سازد و مي خواهد با خدا سخن بگويد، بايد تمام توجهش به خدا و بهره برداري کامل از اين فرصت پيش آمده باشد.

لازم است نمازگزار در اين لحظات و در طول اقامه ي نماز در انديشه و فکر مسائل دنيايي نباشد، زيرا او در محضر پروردگارست و آن هم حضوري خاص. متأسفانه گاهي اين قضيه برعکس اتفاق مي افتد و شخص نمازگزار در طول نماز به فکر همه ي مسائل خود مي افتد و در انديشه ي حل همه ي مشکلات خود بر مي آيد، در حالي که امام انتظار دارند و از شخص نمازگزار مي خواهند، او اين گونه مسائل را رها سازد:

و استفرغ قلبک عن کل شاغل يشغلک عن الله[5] .

«و قلب خود را از هر آنچه تو را از خدا و ياد او غافل مي سازد و به خود مشغول مي نمايد، تهي گردان.»

- امام سجاد (عليه السلام) مي فرمايد:

ان العبد لايقبل من صلاته الا ما اقبل عليه[6] .

«پذيرش نماز بنده ي نمازگزار، به همان مقداري است که به نمازش توجه و عنايت داشته است.»

اين روايت و روايات متعدد ديگري که با همين مضامين وجود دارد، حضور ذهن و عقل و انديشه را در نماز توصيه نموده، ضروري مي داند.

اساسا فلسفه ي نماز، همين توجه و عنايت است، يعني فقط به ياد خدا بودن و رها کردن ديگران.

قرآن در بيان فلسفه ي نماز مي فرمايد:

اقم الصلوة لذکري[7] .

«نماز را به پاي دار تا به ياد من باشي.»

و از بي توجهي و غفلت در نماز در آيات و روايات متعدد به زشتي ياد شده و از آن به شدت نهي شده است.

به اجمال جان و لب آيات و روايات اين نکته ي اساسي است که هنگام نماز خواندن، تمام توجه انسان بايد به خدا و نمازش باشد.

[1] وسائل / ج 4 / روايت 4541.

[2] عنکبوت / آيه ي 45.

[3] رعد / آيه ي 28.

[4] بحار / ج 84 / ص 220.

[5] بحار / ج 84 / ص 230.

[6] مستدرک / ج 3 / روايت 3013.

[7] طه / آيه ي 14.

حضور قلب و توجه به خلق

مهم ترين ويژگي نماز پيامبر و ائمه ي اطهار (عليهم السلام) در اين است که آنها در عين حال که در نماز، توجهشان فقط به خداست و تنها خدا را مي بينند، اما آنچه در جهت خداست و در پيرامون آنها مي گذرد، آن را هم مي بينند.

توضيح اينکه ما در مجموعه کارهاي خير معمولا يک سو نگريم و توان جمع کردن آنها را با هم نداريم، يعني زماني که سرگرم خدمت به مردم - که خود يک امر خير ارزنده اي است - مي گرديم، توجه و شور عشقمان نسبت به پروردگار کاهش مي يابد و هنگامي که سرگرم عبادت و راز نياز با خدا مي شويم، از توجه ما نسبت به حل مشکلات مردم کاسته مي شود.

البته اين به دليل ظرفيت اندک و محدوديت ذهن و انديشه ي ماست، اما انسانهاي والا و بندگان شايسته ي خدا و کساني که در معنويت از مقام و جايگاه والاييي برخوردارند، از جايگاه رفيعي همه چيز را مي توانند با هم ببينند.

اين بيان، پاسخي است به شبهه اي که شايد در ذهن برخي خطور کند. شبهه اين است: شما يک بار مي گوييد وضعيت علي (عليه السلام) در نماز به گونه اي است که تير از پاي مبارکشان خارج مي سازند و ايشان متوجه نمي گردند، از طرف ديگر مي گوييد او به هنگام نماز متوجه تقاضاي مستمندي گرديد و انگشتري خود را به او داد. کداميک از اين دو درست است؟! توجه کامل علي (عليه السلام) در حال نماز فقط به نماز و يا توجه او در حال نماز، علاوه بر نماز به امور ديگر؟

در پاسخ بايد گفت: اگر موضوع، نمازهاي عادي از انسانها معمولي باشد، جواب يا اين است و يا آن، يعني يا حواس ما به نماز است و يا چيز ديگر. اما نسبت به نماز انسانهايي که در بالاترين افق انسانيت و عبادت و بندگي خدا قرار گرفته اند، مسأله به گونه ي ديگري است و جمع اين دو امکان پذير است.[1] .

در اينجا به نقل دو نمونه از اين گونه نمازها که در عين حضور قلب، توجه به خلق هم در آن مشاهده مي شود، مي پردازيم. اميد است در تکامل نمازمان مؤثر واقع گردد.

علي (عليه السلام) و سائل مستمند

مفسران بزرگ شيعه و سني، نزول آيه ي شريفه ي:

انما وليکم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزکوة و هم راکعون.[2] را در شأن علي (عليه السلام) ذکر کرده اند.

خداوند در اين آيه ي شريفه مي فرمايد:

«فقط ولي شما خدا و پيامبر و مؤمنيني هستند که هنگام اقامه ي نماز و در حالت رکوع، زکات مي پردازند.»

زمخشري در تفسير کشاف که يکي از معروفترين کتابهاي تفسيري اهل سنت است، پس از نقل اين آيه ي شريفه مي گويد:

انما نزلت في علي کرم الله وجهه حين سأله سائل في الصلوة و طرح له خاتمه[3] .

«همانا اين آيه در مورد علي (7) نازل شده، آن هنگامي که سائلي از او تقاضاي کمک کرد و علي (7) در حالي که مشغول نماز بود، انگشتر خود را به او داد.»

سپس اين مفسر بزرگ سؤالي را طرح مي کند و پاسخ زيبايي به آن مي دهد. او مي گويد: با وجود اينکه علي (عليه السلام) به تنهايي مبادرت به پرداخت زکات در حال نماز نمود و در حقيقت يک نفر بود، چرا آيه ي مزبور به صورت جمع آمده است.

زمخشري جواب مي دهد: انجام اين عمل شايسته به صورت جمع بيان شده است، براي اينکه ديگران هم، از علي (عليه السلام) الگو بگيرند و بدانند کمک به مستمندان و دستگيري از درماندگان، آنچنان مهم است که حتي در حال نماز هم نبايد از آن غفلت ورزيد.

 

امام حسين (عليه السلام) و سائل مستمند

ابن عساکر که از مورخين مشهور بوده و کتاب تاريخش از معروف ترين کتب تاريخي است مي گويد:

شخص مستمندي در کوچه هاي مدينه به راه افتاد تا به در خانه ي امام حسين (عليه السلام) رسيد. در خانه را کوبيد و شروع کرد به خواندن اين شعر:

 

لم يخب الان من رجاک

و من حرک من دون بابک الحلقه

 

انت جواد و انت معتمد

ابوک قد کان قاتل الفسقه

 

«کسي که حلقه ي در خانه ي تو را بکوبد، نااميد بر نمي گردد. تو صاحب جود و معدن کرم هستي...»

امام حسين در حال نماز بود، صداي کوبيدن در و تقاضاي سائل را که شنيد، نماز خود را با سرعت به پايان رساند و از منزل بيرون آمد. به چهره ي مرد سائل نگاه کرد، فقر و تنگدستي از چهره اش مي باريد، امام به داخل خانه بازگشت و از قنبر سؤال کرد: از وجوه مربوط به مخارج زندگي ما چيزي نزد تو مانده است؟ قنبر جواب داد: دويست درهم موجود است که فرموديد در ميان اهل بيت شما تقسيم کنم. فرمود: آن را بياور، زيرا کسي آمده که به گرفتن آن سزاوارتر است. آن گاه امام پول ها را گرفت و از خانه خارج شد و آن را به مرد سائل عطا نمود و اين شعر را سرود.

 

خذها فاني اليک معتذر

و اعلم باني عليک ذوشفقة

 

لو کان في سيرنا الغداة عصا

امست سمانا عليک مندفقه

 

لکن ريب الزمان ذو غير

و الکف مني قليلة النفقه

 

«اي مرد اين پول را از من بگير و من عذر مي خواهم، و بدان من نسبت به تو مهربانم.» (اگر پول بدان مقداري نيست که مشکل تو را کاملا حل کند، من عذرخواهي مي کنم، منشأ کمي اين پول، کم مهري من به تو نيست، بلکه بيش از اين در اختيار من نيست.)

«البته اگر وضع به اين گونه نبود و امکانات مادي ما اهل بيت بهتر از اين بود. آسمان کرم ما، باران رحمت خود را بر زندگاني تو فرو مي ريخت و زندگاني پژمرده ي تو را به صورت گلستاني در مي آورد. شرايط روزگار اين گونه است که امکانات در دست ديگران بوده، دست ما خالي باشد.»

مرد عرب پول ها را دريافت نمود و با خوشحالي مراجعت کرد، در حالي که اين اشعار را با خود زمزمه مي کرد:

 

مطهرون نقيات جيوبهم

تجري الصلوة عليهم اينما ذکروا

 

و انتم الاعلون عندکم

علم الکتاب و ما جائت به السور

 

من لم يکن علويا حين تنسبه

فما له في جميع الناس مفتخر[4] .

 

«شما پاک و مطهريد، هر کجا که نام شما برده شود، درود و تحيات الهي همراه آن است، شما برتريد و علم کتاب در نزد شماست. آن کسي که وابسته به خاندان شما نباشد، مايه ي افتخار و مباهاتي ندارد.»

امتياز ائمه اين است. چون آنها در افق بالاتري مسائل را مي نگرند، آنچه در جهت خدا باشد، در يک زمان مي توانند همه را با هم ببينند، در حالي که ما توانايي ديدن همه ي امور را با هم نداريم. ما همانند انسانهاي ناشي و تازه کار هستيم، اما انسانهاي متبحر و مسلط بر کار، همه ي امور مربوط به آن کار را همزمان در نظر دارند.

آري توجه به سائل در حال نماز، براي علي (عليه السلام) و امثال او مايه ي تعجب و شگفتي نيست، بلکه چنانچه او را نبيند مايه ي شگفتي است! لذا قرآن، انجام اين کار (پرداخت زکات) را در حال نماز به عنوان يک امتياز براي علي (عليه السلام) نقل مي کند، که او هم خدا را عبادت مي کند و هم به خلق خدا در نماز کمک مي نمايد.

[1] خواننده ي گرامي را براي مزيد اطلاع به مطالعه ي کتاب القرآن و العقل (ج 1 / ص 534) توصيه مي کنيم.

[2] مائده / آيه ي 55.

[3] کشاف زمخشري / ج 1 / ص 649.

[4] ترجمة الامام الحسين من تاريخ مدينة دمشق / ص 205 - مختصر تاريخ دمشق / ج 7 / ص 130.

چگونه در نماز حضور قلب داشته باشيم؟

پس از آگاهي از اهميت حضور قلب در نماز، سؤالي به ذهن مي رسد که شايد براي شما خواننده ي گرامي نيز مطرح باشد. سؤال مزبور اين است: درست است که در نماز بايد حواسمان جمع باشد و خدا و پيامبر و ائمه ي معصومين نيز رعايت اين نکته را از ما خواسته اند، اما عملا مشاهده مي کنيم که در هنگام نماز، حواسمان جمع نيست! آن توصيه ها و سفارش ها را مي دانيم و در مقابل، اين مشکل و درد خود را نيز درک و احساس مي کنيم، حالا چه کنيم؟ چه کنيم که در نماز حواسمان جمع باشد؟! راه علاج و درمان چيست؟

آنچه از آن انتقاد مي شود، حواس پرتي در نماز است و اين انتقاد را ما هم قبول داريم و از اين بابت نيز نگران و ناراحتيم، اما آن داروي شفابخش چيست؟ و آن نسخه ي نجات کجاست؟

در پاسخ بايد گفت: خوشبختانه محققان بزرگواري که خود، مراحل عرفان و نماز را پيموده اند در اين زمينه تحقيقات ارزنده اي انجام داده و راه ها و روشهاي مؤثري را عرضه داشته اند. اکثر علماي اخلاق نيز متعرض اين بحث شده و ارائه ي طريق نموده اند.

مرحوم ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي در کتاب ارزنده ي سر الصلوة خود که به جهت جامعيتي که دارد، انصافا از بهترين کتابهاست، به اين موضوع پرداخته و راه درمان را نشان داده است. در اينجا ناچاريم توجه خواننده ي محترم را به نکته اي اساسي و ظريف جلب کنيم که بدون عنايت به آن راه درمان مشخص و روشن نمي گردد.

آن نکته ي ظريف و آن اصل اساسي اين است که حواس انسان و قلب او، هماهنگ با ديدگاه و هدف اوست. مطلب فوق را با ذکر مثالي روشن تر مي نماييم.

فرض بفرماييد، مجموعه اي از افراد در مکاني گرد هم آمده اند، راديو نيز مشغول پخش اخبار است. تاجر پسته اي در ميان اين جمع وجود دارد. راديو در ضمن اخبار خود، خبري در مورد مقررات صادرات پسته پخش مي نمايد، بلافاصله فرد مزبور عنايت و توجهش به اين خبر جلب مي گردد و به اصطلاح سرا پا گوش مي شود، يعني اگر مشغول غذا خوردن هم باشد، قاشق در ميان دستش بي حرکت مي ماند، و تمام حواسش متوجه اين خبر مي گردد. حتي توقع دارد که ديگران نيز به اين خبر توجه کنند و از آنها مي خواهد سکوت نمايند. خلاصه تمام حواسش متوجه اين خبر مي شود و در انتظار شنيدن ادامه ي آن مي ماند. در صورتي که در همان مجموعه افراد ديگري نيز هستند که خيلي راحت از کنار اين خبر مي گذرند. حالا فرض بفرماييد راديو پس از خبر فوق، خبر ديگري را پخش نمايد. فرد ديگري از اين مجموعه که شنيدن اين خبر برايش از اهميتي برخوردار است، متوجه اين خبر گرديده، آن را با اشتياق و علاقه تعقيب مي کند.

راستي چرا هر کس در برابر خبر خاصي محو در آن مي شود؟

نقل مي کنند که مرحوم وزيري از علماي گرانقدر يزد که کتابخانه ي بسيار ارزشمند و آبرومندي را در يزد به وجود آورده است، روزي ضمن عبور از خياباني در تهران، متوجه تابلو کتابخانه اي در قسمت ديگر خيابان مي شود. او که هميشه و در همه جا به دنبال کتاب به عنوان محبوب خود بود، محو تابلو مزبور شده، براي بازديد از کتابخانه و کتابهاي آن به سوي آن روان مي گردد، اما هنگامي که به آن طرف خيابان مي رسد، ملاحظه مي کند که آنجا کتابخانه نيست، بلکه کبابخانه است. مرحوم وزيري چون محو در کتاب بود، کبابخانه را کتابخانه ديده بود.

مرحوم آيت الله نجفي مرعشي (ره) از مراجع عاليقدر معاصر و صاحب کتابخانه ي عظيم و کم نظيري که محصول عمر گرانبها و حاصل سالها تلاش مستمر و خستگي ناپذير ايشان مي باشد و هم اکنون در شهر مقدس قم و به نام مبارک ايشان داير است. معروف است ايشان تلاش زايد الوصفي براي جمع آوري کتب ارزشمند داشتند. مي گويند روزي ايشان در نجف اشرف مشاهده کرد که تعدادي کتاب کهنه و قديمي، در کنار خيابان در مقابل خانمي براي فروش قرار گرفته است. معمولا بسياري از افراد روزمره شاهد اين گونه امور هستند و از کنار آن بي توجه مي گذرند، اما آن بزرگوار که عاشق و دلباخته ي کتاب بود با مشاهده ي کتابها مکثي مي نمايد و در کنار آنها مي نشيند و شروع مي کند کتابها را يکي يکي ورق زدن و از ما بين آنها يک کتاب خطي را بر مي دارد و قيمت آن را از فروشنده سؤال مي کند، فروشنده قيمت کتار را اعلام مي کند. همان وقت مشتري ديگري از راه مي رسد و مبلغ بيشتري پيشنهاد مي کند. خانم فروشنده مي گويد: من با اين سيد اولاد پيغمبر صحبت کرده ام و به غير از او هر چند گرانتر هم بخرد، نمي فروشم! نکته ي قابل ذکر اين است که حالا که پاي خريدار ديگري نيز در ميان است، ايشان هم پول کافي براي خريد آن کتاب ندارد، لذا عباي خود را گرو مي گذارد و کتاب را با خود به مدرسه مي آورد. شب هنگام متوجه مي شود که در حجره را مي زنند. در را باز مي کند، شخصي را مي بيند که تقاضاي دريافت کتاب مذکور را دارد. شخص مزبور در جواب سؤال آقا که چرا بايد اين کتاب را به شما بدهم، به آقا مي گويد: من مأمور کنسولگري انگلستان هستم و چنانچه شما اين کتاب را به ما ندهيد برايتان ايجاد مزاحمت مي کنيم. آقا مي فرمايد: اکنون که چنين است پس امشب را به من مهلت بدهيد.

پس از مراجعت آن مأمور، آقا همان شب، تعدادي از دوستان طلبه ي خود را جمع مي کند و ضمن نقل ماجرا از آنها مي خواهد که در رونويسي آن کتاب، او را ياري کنند. آنها آن شب را بيدار مي مانند و کتاب را رونويسي مي کنند.

اکنون برگرديم به اصل مطلب، چرا يک انسان در مقابل يک مشت کاغذ احتمالا کهنه و مندرس، حاضر است هر چه دارد خرج کند، در حالي که هزاران انسان ديگر، بي تفاوت از کنار آن مي گذرند؟ مگر هزاران نفر افتادن سيب و ساير محصولات را از درخت ها نديدند؟ اما چه شد که نيوتن با مشاهده ي افتادن يک سيب از درخت يکي از قوانين هستي را کشف کرد؟ علت چيست؟ در مورد نيوتن مي نويسند که گاهي آن قدر غرق در مطالعه مي شد که دوستانش از روي شوخي غذاي او را مي خوردند. هنگامي که نيوتن سر ميز غذا حاضر مي شد با تعجب از دوستانش مي پرسيد: من غذايم را خوردم؟! زيرا از يک طرف احساس مي کرد گرسنه است و از طرف ديگر مي ديد غذايش خورده شده است.

چنين حالتي، گاهي براي معلمي که در کلاس درس، سرگرم تبيين يک قانون علمي است و يا نويسنده اي که حواسش کاملا متوجه نوشتار خود است نيز پيش مي آيد.

چرا شما گاهي حاضر نيستيد به حرف و سخني گوش فرا دهيد و حوصله ي شنيدن آن را هم نداريد؟ و گاهي روي تک تک جملات و حتي نحوه ي بيان آن حساس مي شويد و آن را به دقت دنبال مي کنيد؟!

در اينجا به يک اصل اساسي پي مي بريم. اين اصل کلي اين است که اساسا قلب انسان متوجه چيزي است که آن را هدف و مقصد خود قرار داده است و به آن چيزي عنايت دارد که در زندگي خويش آن را مهم و با ارزش تلقي مي نمايد.

اصولا انسان در عموم کارهايش سعي مي کند و مراقب است که حواسش پرت نشود، بويژه هر چه کار مهم تر و حساس تر باشد، اين مراقبت، بيشتر مي گردد. به عنوان مثال کارگري که در کارگاه نجاري و يا تراشکاري، کنار دستگاه پرس يا برش کار مي کند، بسيار دقت مي کند که حتي براي يک لحظه هم غفلت در کارش پيدا نشود، لذا حوادث ناگوار براي اين گونه افراد به ندرت اتفاق مي افتد. حتي آن موارد اندک نيز بر اثر بي توجهي و غفلت روي مي دهد.

بنابراين اساسا انسان در مجموعه ي فعاليتها و امور زندگي اش موجود حواس پرتي نيست! او پيوسته مراقب و مواظب خود و اعمال خويش است.

براي روشن تر شدن مطلب مثال ديگري مي زنيم:

يک صندوق دار بانک، در طول سال روزانه صدها بار مبالغ زيادي را دريافت و يا پرداخت مي نمايد، اما مواردي که در شمردن پول يا نقل و انتقال آن دچار اشتباه مي گردد، نسبت به حجم کار او بسيار اندک است و يا در رانندگي، انحراف از جاده بر اثر حواس پرتي و عدم توجه و دقت کافي راننده، در طول حرکت و در هر ثانيه امکان پذير است، در حالي که ما روزانه شاهد ميليون ها حرکت و جابجايي وسائل نقليه هستيم و درصد بسيار ناچيزي از آنها دچار تصادف و انحراف مي گردند.

علي هذا به اين نتيجه مي رسيم که اصولا انسان حواس پرت آفريده نشده است و ناتوان از جمع و جور کردن حواس خود نيست. او توانايي تمرکز ذهن و فکر خود را در يک امر دارد. بنابراين و در يک کلام اصل و اصالت با حواس پرتي نيست! اما آنچه موجب شگفتي است اين است که چگونه اين همه کارگر، صنعتگر، ورزشکار، هنرمند، پزشک، مهندس، خانه دار و صاحبان انواع حرف و مشاغل در حين کار، به کار خود توجه و دقت دارند، اما بسياري از آنها هنگام نماز حواسشان پرت مي شود، يعني در همه جا اصل، توجه است و بي توجهي و حواس پرتي استثنا است. ولي در نماز، قضيه برعکس است. حالا اشکال در کجاست و علت چيست؟

محققان مي گويند: منشأ غفلت، بي توجهي به اهميت کار است. آنها مي گويند نمي شود موضوعي وجهه ي همت انسان باشد و يا نقطه اي را به عنوان هدف انتخاب کند و در عين حال ذهن و فکر او از آن فکر بگيرد.[1] .

لذا نتيجه مي گيريم که علت حواس پرتي ما در نماز آن است که نماز را هدف و وجهه ي همت خود قرار نمي دهيم! و جهت گيري ما بدان سوي نيست! در ادبيات ما «هدف عالي» و «همت بلند» داراي جايگاه ويژه و نقش ارزنده اي است.

 

همت اگر سلسله جنبان شود

مور تواند که سليمان شود

 

زيرا، کارها را در واقع همت ها انجام مي دهند.

حافظ شاعر بلند آوازه ي ما مي گويد:

 

غلام همت آنم که زير چرخ کبود

ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است

 

آنچه راههاي سخت و صعب را هموار مي سازد، همت است. در حقيقت کارهاي عالي توسط همت هاي عالي انجام مي پذيرد و انسانها عملا ابزاري براي تحقق آنها هستند. البته ذکر اين نکته نيز حائز اهميت است که انسان علاوه بر آنکه خود وسيله اي براي تحقق اهداف است، تعيين کننده ي هدف و ايجاد کننده و سازنده ي ابزار و وسايل براي نيل به هدف و مقصد خويش هم هست.

انسان تنها آفريده اي است که وسيله ي ترقي و سقوطش را خودش ايجاد مي کند و مي سازد و مجموعه ي حرکتش بر پايه ي همان چيزي است که خود ساخته و به سوي همان جهتي است که خود انتخاب نموده است. لذا کسي که تمام همتش در بهره گيري از لذايذ مادي و دنيوي است، به عنوان مثال تمام وجودش پول است، مگر مي تواند از آن مجموعه جدا شود و مقداري از وقت خود را ولو اندک، مثلا صرف حضور در نماز جماعت کند؟

آيا ممکن است انسانهايي که اسير آمال و آرزوها و اهداف غيرالهي شده و تار و پودي از ماديات در اطراف خود تنيده اند و جز ماديات چيزي را نمي بينند و نمي شنوند، حالا در طول چهار، پنج دقيقه متحول شده، خدايي بشنود و تمام توجه و عنايت و حواسشان در نماز متمرکز گردد؟!

[1] خواننده ي گرامي را براي مزيد اطلاع از نقش همت در حضور قلب به مطالعه ي کتاب احياء العلوم غزالي (ج 1/ ص 162) توصيه مي کنيم.

راه درمان حواس پرتي چيست؟

محققان اين موضوع و عارفاني که در پي درمان اين مشکل هستند، مراعات چند نکته را به عنوان راه چاره و درمان مطرح مي کنند.

اصلاح سمت و جهت زندگي

چنين شخصي بايد سمت و جهت زندگي خود را اصلاح کند و ديد خود را نسبت به جهان و مسائل آن تغيير دهد، دنيا و ماديات را به عنوان ابزار و وسيله ببيند، نه به عنوان هدف! زيرا به عنوان مثال، اگر باغ براي انسان هدف شد، هنگام نماز هم مشغول چيدن ميوه است و اگر اتومبيل هدف شد، هنگام نماز هم در حال رانندگي است و اگر فرش هدف شد، هنگام نماز هم به فکر آن است که نسوزد و يا دزد آن را نربايد و اگر مقام هدف شد، هنگام نماز هم در انديشه ي کسب آن و يا حفظ و حراست از آن است.

اما چنانچه هيچ يک از اين امور و مشابه آن از مسائل مادي و دنيوي براي او به عنوان هدف مطرح نباشد و تنها خدا هدف او باشد و مسائل مادي به عنوان ابزار و وسيله برايش مطرح باشد، در اين صورت همان وقتي که از اتومبيل هم استفاده مي کند به ياد خداست و هنگامي که در باغ قدم مي زند و از ميوه هاي آن بهره مند مي گردد، نيز به ياد خداست. شکل ها و رنگ هاي مختلف ميوه هاي باغ هم او را به ياد خدا مي اندازد، همه چيز را از خدا مي داند. در بحبوحه ي سختي ها و گرفتاريها توجه و توکلش به اوست و شادي هاي زندگي را هم از طرف او مي بيند.

اکنون پس از ذکر اين مقدمه يک بار ديگر سؤالمان را مطرح مي کنيم.

چرا حواسمان در نماز پرت مي شود؟ ايراد در کجا و اشکال در چيست؟ راه درمان چيست؟ اساسا با توجه به اوضاع و احوالي که در بالا به آن اشاره شد، چرا حواسمان پرت نباشد؟!

قبلا عرض شد که چاره ي درد در اين است که در مرحله ي اول اين موضوع براي ما روشن و تفهيم گردد که امور دنيوي و مادي، ابزاري بيش نيست، در حالي که هدف چيز ديگري است و مقصد جايي ديگر. به واقع اگر کسي به اين مطلب برسد و واقف گردد که هدف چيز ديگري است، آن وقت نماز او هم مي شود، همانند نماز علي (عليه السلام).

چگونه علي (عليه السلام) و ساير ائمه و پيشوايان گرانقدر ما، اين گونه نماز اقامه مي کنند؟ عامل آن چيست؟ شايد نقل داستاني در اينجا براي روشن تر شدن مسأله مفيد باشد.

روزي فقيري به در خانه ي علي (عليه السلام) مي آيد و درخواست کمک مي کند. اميرمؤمنان دستور مي دهند به او کمک کنند. از مولا سؤال مي کنند: به فقير درهم (پول نقره) بدهيم يا دينار (پول طلا)؟ مولا در پاسخ مي فرمايند: طلا و نقره در نزد علي هر دو فلز است، هر کدام بيشتر به درد مرد نيازمند مي خورد، همان را به او بدهيد.

با اندک دقت و تأملي در داستان فوق و داستانهاي مشابه که تعداد آنها نيز کم نيست - در مي يابيم که براي علي (عليه السلام) اين گونه مسائل که براي بسياري از مردم اصل است، حل شده است. او به امور دنيايي دلبستگي ندارد. او بارها خطاب به دنيا مي فرمود: غري غيري «اي دنيا! نيم تواني علي را بفريبي، به سراغ ديگري برو» البته اين بدان معنا نيست که علي (عليه السلام) دنيا را ترک کرده باشد و هيچ گونه تلاش و کار و فعاليتي نداشته باشد، برعکس اميرمؤمنان (عليه السلام) از پر تلاش ترين افراد تاريخ است، او حتي يک لحظه از عمر خود را بي ثمر نمي گذاشت و آني جسم و جان خود را بيکار رها نمي کرد.

آنچه از علي (عليه السلام) در طول عمر مشاهده شد، تلاش بود و کار بود و فعاليت. اما نکته ي ظريف در زندگاني علي (عليه السلام) اين است که او در عين حالي که در متن دنياست، با دنيا نيست.

او در يکي از روزهاي گرم تابستان مشغول حفر چاه در يکي از باغهاي خويش در مدينه بود که ناگهان پس از روزها تلاش، آب از چاه فوران کرد، در آن لحظه علي (عليه السلام) فرمودند: بشر الوارث.[1] «وارث را بشارت ده.» که اين جمله درس بزرگي است براي همه. بعد فرمودند: من اين چاه را وقف کردم.

علي (عليه السلام) حاصل تلاش خود را که مي تواند منشأ خير فراواني براي دنياي او و بستگان وي باشد، بلافاصله وقف مي کند. و اين يک نمونه از سيره ي علي (عليه السلام) است. سيره ي علي يعني تلاش و کار به همراه عدم دلبستگي به دنيا و مظاهر آن و اين هنر مردان خداست. اما بي عرضگان، جمعي دست از کار و تلاش شسته و گروه کثيري اسر دنيا گشته و در دامهاي آن گرفتار آمده اند.

زهد اسلامي يعني همين، يعني داشتن دنيا در کنار خود و در اختيار خود. براي علي (عليه السلام) دنيا و زخارف آن هيچ فريبندگي و جذابيتي ندارد. گاهي آنچنان دنيا را تحقير مي کند که مي فرمايد:

يا دنيا ابي تعرضت و الي تشوقت غري غيري... فقد طلقتک ثلاثا لا رجعة لي اليک[2] .

«اي دنيا به سراغ ديگري برو، من تو را به گونه اي طلاق داده و ترک نموده ام که امکان بازگشت به آن وجود ندارد.»

براي علي (عليه السلام) اين گونه مسائل حل شده است که آن گونه نماز مي خواند! و اين است رمز آن گونه اقامه ي نماز! به راستي مگر مي شود محبوب انسان چيز ديگري بوده، اما حواس و توجهش در نماز، به خدا باشد، اين دو با هم جمع نمي شوند!

[1] بحار / ج 40 / ص 114.

[2] بحار / ج 33 / ص 250.

داشتن اراده و تصميم بر تمرکز حواس

بديهي است تحقق هر امري منوط به تصميم بر انجام آن است. انسان به برکت خواستن است که موفق به انجام امور مي گردد. البته خود خواستن نيز مراحلي دارد. برخي خواستن ها بر مبناي آرزوهايي است که امکان تحقق و برآورده شدن ندارند، مانند آرزوي اين شاعر:

 

آرزو دارم که ايزد از کرم

عود فرمايد جواني در برم

 

تا دهم صائب جوانان را خبر

تا چه آورد است پيري بر سرم

 

گاهي ما با خود خلوت کرده، با آروزها و اميالمان دلخوشيم، مي خريم و مي فروشيم و مي سازيم. دستور مي دهيم و فرمان مي رانيم، که بسياري از آنها دست نايافتني است! در مقابل برخي آرزوها امکان تحقق دارند، اما ميزان تحقق آنها بستگي به ميزان خواستن ما دارد، زيرا اگر انسان بخواهد کاري را انجام دهد، و در اين راه سعي و تلاش خويش را بکار گيرد، موفق به انجام آن خواهد شد.

انسان خواست در اعماق درياها شنا کند و به بستر اقيانوس ها دست رسي پيدا کند، انسان خواست در آسمانها پرواز کند و به سير و سفر بپردازد، او خواست بيماري ها را درمان نمايد و چون خواست و تلاش کرد بر بسياري از اين گونه امور و آرزوها که تا چندي قبل به عنوان کارهاي ناشدني در ميان مردم معروف بود، فائق آمد. او توانست کارهايي انجام دهد که اگر تا چندي قبل، کسي آنها را مطرح مي کرد از او نمي پذيرفتند و چه بسا او را دچار اختلال هاي رواني مي دانستند!

پيشواي ششم ما امام صادق (عليه السلام) چه بسيار زيبا مي فرمايند:

 ما ضعف بدن عما قويت عليه النيه[1] .

«هيچ انساني نسبت به آنچه بخواهد انجام دهد، ناتوان نيست.»

حديث بسيار جالبي است که مي تواند زمينه ي رشد ما را بيش از اين فراهم سازد. حال بر مي گرديم به اصل مطلب. به راستي اگر اين انساني که بر بسياري از امور فائق آمده است، بخواهد و تصميم بگيرد که نماز با توجه و با حضور قلب بخواند، آيا فکر مي کنيد موفق به انجام آن نمي شود؟ آيا چنانچه خواستن او جدي باشد، همانند خواستني که يک کشاورز و يا يک صنعتکار را در پي کار خود روان مي سازد، آيا اگر نمازگزار ما هم، چنين خواست جدي مبني بر تمرکز حواس در نماز داشته باشد، موفق نمي گردد؟

بديهي است همان انساني که هنگام تولد از مادر هيچ نمي دانست، ولي خواست بداند و اکنون نيز مي داند، همين انسان اگر بخواهد مي تواند نماز خود را نيز با تمرکز حواس بخواند. او اگر اراده کند، ايستادگي نمايد و کمي زحمت و رنج تحمل کند، مي تواند به درجات و مراحل کمال اقامه ي نماز دست يابد.

البته انتظار و توقعي نيست که نماز ما، هم طراز با نماز علي و اهل بيت (عليهم السلام) باشد. آن عرفان و آن عمق ديد و بينش در نماز، براي علي (عليه السلام) و فرزندانش ميسور است.

اما راه براي نيل به مدارج عالي اقامه ي نماز، همچنان بر روي ديگران گشوده است. سايرين نيز براي نيل به اين عروج، توسط قرآن کريم و ائمه ي اطهار (عليهم السلام) تشويق و ترغيب شده اند. بنابراين نتيجه مي گيريم که پيمودن اين راه و رسيدن به مدارج عالي ممکن است. منتهي بستگي به ميزان خواستن و همت عالي ما دارد و دليل اين امکان آن است که بسياري از عارفان و سالکان، اين راه را پيمودند و به ميزان سعي و تلاش خويش به مراحل والايي نايل گرديدند.

 [1] بحار / ج 70 / ص 205.

پاسداري از دل با استمرار ياد خدا

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

يا ابا اسامه ارعوا قلوبکم بذکر الله عزوجل و احذروا النکت[1] .

«با ياد خدا مراقب و مواظب دلهايتان باشيد و از نقطه ها بپرهيزيد.»

منظور از نقطه ها چيست؟

در وسط و يا قسمتي از يک صفحه که مثلا به رنگ سفيد است، چنانچه دايره ي بسيار کوچکي به رنگ ديگري ديده شود، به آن نقطه مي گويند.

منظور از نقطه در اين حديث و احاديث مشابه، نقش بستن ياد غيرخدا در صفحه ي زيبا و پاک دل است.

مفهوم فرمايش امام اين است که مراقب باشيد، ياد غيرخدا در قلبتان نقش نبندد و استقرار نيابد و تلاش نماييد، دلبستگي هاي غيرخدايي را از آن خارج سازيد.

قابل ذکر است که روايت مزبور به صورت ديگري نيز نقل شده است.

به جاي و ارعوا که به معناي مراعات کردن و مراقبت نمودن است، و ادعوا به معناي خواندن و دعوت کردن نيز وارد شده است. به نظر مي رسد عبارت و ارعوا ظريفتر و دلنشين تر باشد

[1] بحار / ج 70 / ص 59.

وحدت دل و زبان

يکي از مشکلات اصلي در عبادت ما اين است که ضمن اينکه زبانمان مشغول اوراد و اذکار است، قلبمان در جاي د يگري به سير و سياحت مي پردازد و يا مشغول انجام کاري ديگري است. به عبارتي ديگر، ما در يک لحظه دو مجموعه را تشکيل مي دهيم، زبان و دل و هر کدام در جايي متفاوت با جاي ديگري به سر مي برد.

هنرمند کسي است که دل و زبانش در نماز يکي شود و براي يکي عبادت کند و از يکي کمک بطلبد و هنگامي که لب به گفتن اياک نعبد و اياک نستعين مي گشايد، دل او هم همين را بگويد، البته که اين خود در ابتدا کاري است بس مشکل.

حضرت امام (ره) در اين بحث، تمثيل جالبي دارند، ايشان مي فرمايد: داستان دل و زبان همانند داستان مادر و کودک است. در ابتدا که تلفظ براي کودک بسيار مشکل است، مادر بايد با تحمل مشکلات و صبر و بردباري، يک حرف، يک حرف بر زبان کودک نهاده، سخن گفتن را به او بياموزد، بديهي است پس از گذشت مدتي ديگر تلفظ براي کودک مشکل نخواهد بود.

براي شخص نمازگزار هم، نزديک کردن دل و زبان به يکديگر در ابتدا مشکل است، هنرمند نمازگزار در اين است که اين دو را به تدريج به هم نزديک نموده، سپس يکي کند، البته کاملا روشن است که براي رسيدن به هر کمالي بايد تلاش کرد.

 

نابرده رنج گنج ميسر نمي شود

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

 

و اين يک قانون کلي در جهان هستي است و در همه ي زمينه ها و از جمله عبادت جاري است، قرآن هم مي فرمايد: و ان ليس للانسان الا ما سعي[1] .

[1] نجم / آيه ي 39.

نقش تلقين و تکرار

از راههاي ايجاد هماهنگي و وحدت بين زبان و دل، تکرار ياد و ذکر خدا و آيات اوست.

بديهي است که تکرار، نقش ارزنده اي در تمرکز حواس و حضور قلب در عبادت دارد. برخي افراد به دليل اينکه مرتبا نام خدا و ذکر او را بر زبان دارند و پيوسته آن را به خود تلقين مي کنند، به رتبه اي مي رسند که زبانشان در اختيار دلشان قرار مي گيرد، حتي گاهي در خواب هم مشغول ذکر خدا هستند. آنها به مرحله اي نايل مي گردند که زبانشان از قلبشان دستور مي گيرد. يعني همان چيزي که مورد توجه و نظر امام صادق (عليه السلام) است که فرمودند:

 فاجعل قلبک قبلة للسانک لاتحرکه الا باشارة القلب.[1] .

«قلبت را امام و پيشواي زبانت قرار ده و زبانت را بدون دستور و فرمان قلب به حرکت در نيارو.»

و چون چنين فردي هميشه به ياد خداست، معطر به عطر معنويت و عطر خداوندي مي گردد. آن گاه نفس و کلامش، کردار و گفتارش بوي خدايي مي دهد و به قول بابا طاهر:

 

چون شو گيرم خيالش را در آغوش

سحر از بسترم بوي گل آيد

 

ابوذر از ياران با وفاي پيامبر (صلي الله عليه و آله) نقل مي کند که وجود مقدس پيامبر (صلي الله عليه و آله) شبي به هنگام نماز به طور مرتب اين آيه ي شريفه را تکرار مي فرمود:

ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفر لهم فانک انت العزيز الحکيم[2] [3] .

«خدايا اگر آنها را عذاب کني، آنها بندگان تو هستند و اگر آنها را ببخشي تو عزيز و حکيمي.»

در روايت داريم که وجود مقدس امام صادق (عليه السلام) آيه اي را خواند و آن قدر آن را تکرار کرد تا از هوش رفت. پس از آنکه به هوش آمد، سؤال کردند: يابن رسول الله چه شد که به شما چنين حالتي دست داد؟ فرمودند: «پيوسته آيات قرآن را تکرار مي کنم، تا آنکه کانه آن را از گوينده ي آن مي شنوم!»[4] .

هشدار!

راستي هيچ گاه در مورد نمازي که مي خوانيم لحظه اي انديشيده ايم؟ آيا حواس خود را در آن حاضر مي يابيم؟ آيا اين نماز خود را نماز مي دانيم؟ چرا هنگامي که احساس مي کنيم اين نماز وسيله ي معراج ما نيست، از خدا توفيق اقامه ي نماز با ويژگي هاي خود را نمي طلبيم؟ چرا از اين گونه نمازها به درگاه خدا استغفار نمي کنيم؟

خدا مي داند بسياري از اين نمازهاي ما استغفار مي خواهد! نمازي که در آن، انسان مشغول ساخت و ساز است، مشغول خريد و فروش است، به سير و سفر مي پردازد، ديد و بازديد انجام مي دهد، در انديشه ي حل مشکلات خود است، برنامه ي کار خود را تنظيم مي کند، در پي يافتن گمشده هاي خويش است و... راستي اين چه نمازي است؟!

خدايا! آيا اين نماز مي خواهد وسيله ي نجات من باشد؟ بازدارنده ي من از فحشا و منکر باشد؟ آرامش جان و روح مرا فراهم سازد؟! اين چه نمازي است که من تحويل مي دهم. آيا انجام اين نماز استغفار نمي خواهد؟!

به طور قطع اگر انسان از اقامه ي نماز بر طبق وضع موجود ناراضي باشد و از اين بابت رنج ببرد و بخواهد خود را از اين وضع نابسامان برهاند و در اين راستا تلاش کند، خدا نيز او را کمک خواهد کرد، زيرا خداوند در قرآن مي فرمايد:

و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا[5] .

«کسي که در راه ما جهاد و تلاش کند، به طور قطع، ما راههاي هدايت خود را به او نشان مي دهيم.»

بديهي است آن کسي که جهت حرکتش خدا باشد و در آن مسير گام بردارد، خدا هم او را ياري مي کند و ما هم اگر بخواهيم و تصميم بگيريم، نمازي با ويژگي هايي که سزاوار آن است اقامه نماييم، موفق به انجام آن خواهيم گرديد. (ان شاءالله)

[1] بحار / ج 93 / ص 158.

[2] مائده / آيه ي 118.

[3] آداب الصلوة امام خميني / ص 31.

[4] فقال ما معناه: ما زلت اکرر آيات القرآن حتي بلغت الي حال کانني سمعتها مشافهة ممن انزلها (مستدرک / ج 4 / روايت 4251).

[5] عنکبوت / آيه ي 69.

تفهم

موضوع و يا نکته ي دومي که عارفان نمازگزار مراعات آن را براي بهره برداري از نماز و برخورداري از آثار ارزنده ي آن لازم مي دانند، تفهم است. البته از بيانات محققانه و عارفانه ي حضرت امام رضوان الله تعالي عليه در کتاب گرانقدر آداب الصلوة به دست مي آيد که تفهيم در نماز هم، به دنبال تفهم لازم است.

حال منظور از تفهم و تفهيم در نماز چيست؟

تفهم يعني فهميدن و تفهيم يعني فهماندن.

از آنجا که فهميدن و فهماندن نيازمند به تفکر و انديشه اند، ناچاريم قبل از پيگيري بحث تفهم و تفهيم، اشاره اي اجمالي به جايگاه و نقش تفکر در عبادت داشته باشيم.

عبادت و تفکر

جايگاه و نقش تفکر هيچ گاه و در هيچ امر و مسأله اي قابل انکار نيست. تفکر، به کارها، محتوا، عمق و ارزش صد چندان مي بخشد. آيات قرآن و روايات متعددي در ارزش تفکر از پيامبر و اهل بيت رسيده است که در هر امر و مسأله اي ما را دعوت و توصيه به تفکر نموده اند.

از جمله اموري که تفکر، ارزش آن را بسيار متعالي مي سازد، عبادت و امور عبادي است.

علي (عليه السلام) مي فرمايد:

لاخير في عبادة ليس فيها تفکر[1] .

«عبادتي که در آن تفکر نباشد، خيري ندارد.»

البته همان طوري که قبلا هم تذکر داديم، منظور از اين حديث شريف آن نيست که عبادتي که به همراهش تفکر نباشد، ساقط کننده ي تکليف نيست. خير، بلکه منظور نفي کمال است. يعني عبادتي که در آن تفکر نباشد، داراي بهره ي کامل نيست.

اساسا خود تفکر نوعي عبادت است، در برخي روايات داريم که يک ساعت فکر کردن از شصت سال عبادت بالاتر است. حال اگر اين دو، يعني عبادت و تفکر با هم توأم شدند، محصول ارزشمندي که همان «عبادت متفکرانه» باشد به بار مي آيد. بديهي است در آن صورت شاهد به وجود آمدن فضايي سرشار از معرفت و معنويت در جامعه ي خود خواهيم بود.

اکنون برگرديم به بحث تفهم و تفهيم، به راستي در نماز چه چيزي را بايد بفهميم؟ و به چه کسي بايد بفهمانيم؟

در ابتداي بحث، اين نکته ي قابل ذکر است که در نماز مفهم و متفهم و يا به عبارتي ديگر معلم و متعلم هر دو يکي است و آن هم شخصي جز خود نمازگزار نيست. بنابراين شخص نمازگزار هم بايد خود بفهمد و هم به خود بفهماند.

اکنون اين سؤال قابل طرح است که در نماز چه چيزي را بايد بفهميم و بدانيم؟ در پاسخ بايد گفت: اولا تفهم ميدان بسيار گسترده اي دارد، حداقل، آن است که نمازگزار در حال نماز بداند چه مي کند؟ در پيشگاه کيست؟ و با چه کسي سخن مي گويد؟ و چه مي گويد؟ و معناي جملاتي را که بر زبان جاري مي کند بداند.

البته ممکن است حضور قلب براي نمازگزار، بدون اينکه معناي جملات را بفهمد حاصل شود، اما اين، حضور قلب کاملي نخواهد بود، مانند حالت حزني که به هنگام شنيدن روضه به زباني که ما متوجه آن نمي شويم، براي ما پيش مي آيد. شايد در آن هنگام، با اينکه نمي دانيم روضه خوان چه مي گويد، ولي فضاي کربلا را براي خود ترسيم کنيم و در آن حال دلمان شکسته شده، اشکمان جاري گردد.

شبيه چنين حالتي را مي توان از علاقه مندان به قرآن که متوجه معاني آيات آن نمي شوند، نيز مشاهده کرد. وقتي صداي قرآن به گوش آنها مي رسد، حالت خاصي برايشان بوجود مي آيد که تشعشع حظ و لذت را در برق نگاهشان مي توان ديد!

[1] اصول کافي / ج 1 / ص 36.

تفهم و حضور قلب

اکنون که سخن به اينجا رسيد، ناگزير از بيان مطلب ديگري هستيم و آن عدم ملازمه بين اين دو نکته ي مهم، يعني حضور قلب و تفهم است، زيرا ممکن است، فهم نماز باشد اما حضور قلب نباشد، همان گونه که برعکس آن هم صادق است و ممکن است اتفاق بيفتد.

اما اگر براستي بخواهيم نماز شايسته اي که داراي آثار ارزشمند خود است اقامه نماييم، بايد معاني کلمات و جملاتي را که در نماز بکار مي گيريم، بدانيم و با آنها آشنا باشيم.

گرچه ياد گرفتن زبان عربي که زبان اسلام و زبان قرآن است براي آشنايي و آگاهي به معاني و مفاهيم کلمات و جملاتي که در نماز خوانده مي شود خود يک ارزش، کرامت و شرافت است، اما لزوم آشنايي با کلمات و جملات مزبور بدان معنا نيست که همه ي نمازگزاران مجبور گردند، چند سالي کار و زندگي خود را رها کرده، در ادبيات عرب اديب گردند، بلکه به همين مقدار که نمازگزار با معاني جملات و کلماتي که در نماز از آنها استفاده مي کند، آشنايي داشته باشد کفايت مي کند. بديهي است که آشنايي مختصر با اين کلمات و جملات، آسان است و فرصت زيادي را نمي طلبد.

تدبر در نماز

در زمينه ي لزوم تدبر در نماز و تفهم آن، رواياتي در کتاب گرانقدر آداب الصلاة حضرت امام (ره) آمده است. گرچه رواياتي که حضرت امام (ره) در اين کتاب کم نظير نقل مي کند، مجموعه رواياتي است که در باب تلاوت قرآن نقل شده، اما حضرت امام براي اين بحث، از آن روايات به زيبايي بهره برداري کرده است. ما نيز مي توانيم از آن احاديث شريف، هم در باب نماز و هم در باب قرائت قرآن استفاده نماييم.

در اينجا يکي از آن روايات را نقل نموده، به ارايه ي توضيحي درباره ي آن مي پردازيم.

اين روايت به بيان نکته ي بسيار ظريف و مهمي مي پردازد و آن ضرورت و اهميت تدبر و فهميدن آيات خداست، نه صرف خواندن و يا به پايان رساندن آن!

 

خواندن يا تدبر

شما خواننده ي گرامي به خاطر داريد که در ماه مبارک رمضان - براي بهره برداري از فيوضات اين ماه، از جمله ثواب تلاوت قرآن - تصميم مي گيريم، قرآني را ختم کنيم. همين که چند صحفه اي از قرآن را تلاوت کرديم، بررسي مي کنيم که پايان سوره چند صفحه ي ديگر مانده است و زماني که چند جزء قرآن را تمام کرديم دقت مي کنيم که چند جزء ديگر باقي مانده است.

حضرت علي (عليه السلام) بيان ارزنده اي در اين باره دارند، ايشان مي فرمايند:

و لايکن هم احدکم آخر السور.

«وجهه ي همت شما هنگام تلاوت قرآن، رسيدن به پايان سوره نباشد!»[1] .

از فرمايش ايشان پيداست که چنين حالتي در آن زمان هم، در ميان برخي از مسلمانان مشاهده مي شده است. آنها نيز به مقتضاي شتابزدگي که در نهاد انسان موجود است، سعي داشتند هر چه زودتر سوره هاي قرآن را يکي پس از ديگري به پايان رسانده و به ختم قرآن نايل گردند.

اين سؤال در اينجا قابل طرح است که صرف تمام کردن يک سوره و يا چند سوره از قرآن آن هم با شتاب و عجله چه اثري به دنبال دارد؟ حال بر فرض که چند سوره را تمام کرديم، اما آنچه در تلاوت قرآن مهم است تدبر و تعقل در آيات آن است. قرآن خود نيز کساني را که در آياتش تدبر و تعقل نمي کنند، سرزنش مي کند:

«افلا يتدبرون القران»[2] .

بديهي است اگر فقط به فکر اتمام قرآن باشيم، در انديشه ي فهم آن نخواهيم بود. در حالي که مسلمانان بايد فهم و تدبر در قرآن را وجهه ي همت عالي خود قرار دهند، لذا علي (عليه السلام) مي فرمايد: اين دلهاي با قساوت، دلهايي را که محبت و آلودگي هاي دنيايي آن را خشن و سخت کرده است، با خواندن آياتي از قرآن صفا و لطافت ببخشيد و کلمات وحي را همانند باران بهاري بر کوير برهوت آن به شدت بباريد و در درون خويش تحولي به سوي زيبايي ها و طراوت ها ايجاد نماييد و مواظب باشيد که وجهه ي همت شما تمام کردن سوره و هدف شما رسيدن به پايان آن نباشد. به عبارتي ديگر، در همين آيه اي که الان تلاوت مي کنيد، تأمل و تدبر کنيد! بينديشيد چه مي گويد و چگونه مي توانيم از آن براي ساختن خويش استفاده نماييم؟

لازم نيست شتاب و عجله اي براي به پايان رساندن سوره داشته باشيم. مگر هدف از خواندن قرآن هدايت شدن و راه يافتن نيست؟

به طور قطع در مورد نماز هم مطلب به همين گونه است. نبايد تمامي سعي و تلاش ما در تمام کردن آن باشد. هنگامي که مشغول گفتن ذکري هستيم، عنايت داشته باشيم که معناي آن چيست؟ و يا زماني که در حال رکوع يا سجود هستيم، توجه داشته باشيم معناي اين گونه رفتار و کردار چيست؟ و سعي کنيم همين معنا و مفهوم را به قلبمان منتقل کنيم و به آن عنايت داشته باشيم.

[1] بحار / ج 85 / ص 49.

[2] نساء / آيه ي 82.

اهميت فهم اذکار و اعمال نماز

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

من صلي رکعتين يعلم ما يقول فيهما انصرف و ليس بينه و بين الله ذنب الا غفر له.[1] .

«کسي که دو رکعت نماز به جاي آورد و بداند که در آن دو رکعت چه مي گويد، در حالي نمازش را به پايان مي برد که بين او و خدا گناهي نبوده، مگر آنکه بخشيده شده است.»

اين حديث شريف بيانگر اهميت توجه به معناي نماز و اقوال و اعمال آن است.

مرحوم شيخ حر عاملي (رضوان الله تعالي عليه) در کتاب شريف وسائل الشيعه باب مستقلي تحت عنوان «باب تأکد استحباب الاقبال بالقلب علي الصلاة و تدبر معاني القرائة و الاذکار»[2] را به اين امر اختصاص داده است.

از اين عنوان به دست مي آيد که نفس دقت، در معاني آنچه در نماز گفته مي شود از مستحبات نماز است. يعني همان گونه که طول دادن رکوع و سجود مستحب است و براي آن ثواب خاصي در نظر گرفته مي شود، براي اين دقت هم ثواب منظور مي گردد. مضافا که اين مستحب، مستحب مؤکد هم هست، يعني تأکيد شده که نمازگزار بايد توجه داشته باشد که در نماز چه مي گويد و چه مي کند. بديهي است چنانچه نمازگزار بداند که چه مي گويد و چه مي کند، نمازش خالص تر است و باعث رشد معنوي او مي گردد.

دقت در فهم اذکار و اوراد نماز و همچنين در افعال و اعمال آن به نمازگزار آنچنان توانايي مي بخشد که در حد اعلايش به مرحله اي دست يابد که جز خدا را نبيند. البته اين مرحله اي است که اندکي از نمازگزاران به آن نايل مي گردند، اما مراحل و درجات پايين تر از آن که در مسير تکاملي نمازگزاران قرار دارند، نيز لذت بخش و ارزشمندند. حال اگر نمازگزار اقوال و اعمال نماز را نفهمد، قطعا دچار خسران بزرگي شده است.

انصافا حيف است که کسي يک عمر نماز بخواند، در حالي که نه معناي اقوال و اذکاري را که مي خواند، بداند و نه مفهوم اعمال و افعالي را که انجام مي دهد. به عبارتي ديگر نه بداند که چه مي گويد و نه بداند که چه مي کند! شايد يادآوري مجدد اين نکته لازم نباشد که هر چند با خواندن نماز، بدون فهم اقوال و افعال آن، نماز از گردن انسان ساقط مي شود، ولي بايد دانست که، گرچه ظاهرا ديگر باري بر دوش انسان نيست، اما نتيجه و ثمره اي هم در کار نيست! سنگيني نيست، اما سبکبالي هم نيست! زيرا هدف از اقامه ي نماز صرف برداشتن براي از دوش و مسؤوليتي از ذمه ي انسان نيست، بلکه منظور معراج انسان و رشد و ارتقاي اوست و اگر بخواهيم نماز ما برخوردار از آثار ارزنده باشد، بايد اسرار نماز را بدانيم و به آنچه مي گوييم و انجام مي دهيم واقف و عارف باشيم.

نمازگزار هر لحظه بايد بينديشد که الان چه عملي را بايد شروع کند؟ و يا در حال انجام چه عملي است و چه چيزي را بايد بگويد يا دارد مي گويد؟ زيرا هر چه نمازگزار، آنچه را که انجام مي دهد و آنچه را که مي گويد، بهتر بفهمد و درک کند، از سفره ي گسترده ي معنوي نماز، بيشتر بهره خواهد برد و چنانچه کسي حال و حوصله اي داشته باشد، قطعا با غواصي در درياي معارف نماز، گوهرهاي گرانبهايي را به دست خواهد آورد.

شما فقط به همين سوره ي حمد که در آغاز نماز قرائت مي شود عنايت فرماييد، اين سوره چکيده اي است از تمامي کتب آسماني و معارف الهي. گوشه اي از معارف اين سوره را در تفسير حضرت امام (ره) مشاهده کرديم، در حالي که حضرت امام (ره) به اندازه حوصله و ظرفيت ما تفسير مي فرمودند و حقايقي را از اين سوره بيان مي کردند.

[1] وسائل / ج 5 / روايت 7102.

[2] وسائل / ج 5 / ص 476.

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 10904 کلمه
مولف : غلامعلي نعيم‏آبادي
1395/1/28 ساعت 08:23
کد : 1234
دسته : آداب باطنی و حضور قلب در نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
حضور قلب در نماز
موانع حضور قلب
عوامل حضور قلب
نماز مقبول
ویژگی نماز مقبول
عوامل حواس پرتی
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز