نقش نماز و دعا در آرامش فردي و اجتماعي

■ نقش نماز و دعا در آرامش فردي و اجتماعي

نقش نماز و دعا در آرامش فردي و اجتماعي

انسان به صورت اجباري يا اختياري خداوند را مي خواند و از او استعانت مي جويد. حالت اجباري ارزش چنداني ندارد بلکه قسم اختياري آن باارزش است؛ «انسان در دو حالت ممکن است خدا را بخواند، يکي در وقتي که اسباب و علل از او منقطع شود و دچار سختي و اضطراب گردد و يکي در وقتي که روح خودش اوج بگيرد و خود، خويشتن را از اسباب و علل منقطع کند. در حال اضطرار و انقطاع اسباب، انسان خودبخود به طرف خدا مي رود، احتياج به دعوت ندارد. البته اين کمال نفس براي انسان نيست، کمال نفس در اين است که انسان خودش را به اختيار منقطع سازد و اوج بگيرد.»

   البته چنين انقطاع و اوج اختياري مقدماتي لازم دارد که تهيه آن به دست انسان است و بدين وسيله تمهيدات اوج و تعالي روحاني پديد مي آيد و ارزش واقعي هم در همين نوع تعالي روحي است و الّا آدمی که دچارمشکلات و سختي هاي دشوار است, چاره اي جز روي آوردن به خدا ندارد. دعا و عبادت دو وسيله اند که آدمي را به تعالي اختياري روحي مي رسانند. اين دو ابزار کاملاً جداي از هم نيستند و نسبت بين آن ها در موارد زير خلاصه مي شود: اول- دعا باشد و عبادت به معناي اخص آن (=معناي فقهي) نباشد. مانند ادعيه وارده در لسان معصومين عليهم السلام مثل دعاي کميل اميرالمؤمنين عليه السلام که به لحاظ فقهي عبادت مفروض محسوب نمي شود ولي وسيله اي است که آدمي با آن تقرب به خدا مي جويد. دوم- عبادتي است که جنبه دعايي ندارد و اساساً دعا نيست مثل روزه.  

سوم- دعايي است که جنبه عبادتي داشته باشد و يا عبادتي که جنبه دعايي نيز داشته باشد. شهيد مطهري در اين زمينه مي گويد: « دعا عبادت است و عبادت هم دعا اما اگر يک عمل صرفاً دعاي خالص است، يعني عبادتي که فقط دعاست ولي عبادت ديگري دعا و غير دعا در آن مخلوط است مثل نماز».

دعا نبايد جانشين فعاليت انسان باشد: از آنجا که تمام اعمال عبادي و يا حداقل بخش عمده اي از آنها داراي اهميت اجتماعي است لذا اهميت جوانب فردي عبادات نبايد ما را از پرداختن به اهميت جمعي و اجتماعي آن باز دارد و از سوي ديگر دعا نبايد بر آدمي حالتي پديد آورد که بخواهد همه خواسته هايش را از طريق دعا برطرف کند، حتي در مواردي که خود مي تواند از مسير طبيعي و با تلاش و کوشش به مقصود خود نايل شود، دست از کار و کوشش بشويد و همه را به دعا واگذارد؛ شهيد مطهري مي نويسد: «دعا نبايد جانشين فعاليت طبيعي آدمي بنشيند، معصومين عليهم السلام فرموده اند: « خَمْسَةٌ لَا يُسْتَجَابُ لَهُم‏» يعني پنج دسته اند که دعاي آن ها مستجاب نمي شود: يکي دعاي کسي که زني دارد که او را اذيت مي کند و از دست او به تنگ آمده و وي مي تواند او را طلاق دهد و تمکن مهريه او را دارد اما طلاق نمي دهد. دوم کسي که برده اي دارد که مکرر فرار کرده و باز هم او را نگه داشته و مي گويد خدايا مرا از شر او راحت کن در حالي که مي تواند او را بفروشد. سوم کسي که از کنار ديوار کج مشرف به سقوط عبور مي کند و مي بيند عن قريب سقوط مي کند اما دور نمي شود. چهارم کسي که پولش بدون سند پيش طرف مانده و او نمي دهد و اين پيوسته دعا مي کند و از خدا مي خواهد که پولش را به او برگرداند. پنجم کسي که در خانه اش نشسته و کار و کسب را رها کرده و پيوسته مي گويد: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي! خدايا به من روزي برسان». بنابراين در جايي که آدمي خودش مي تواند مشکلي را حل کند آن را بايد خودش به انجام رساند و دعا را در جاهايي به کار برد که از عهده او خارج است، و به اصطلاح اسباب تماماً در دست خداوند است و آدمي از انجام حداقل اقدامي دستش کوتاه است. البته حتي در انجام اموري که آدمي مي تواند از عهده انجام کار برآيد براي موفقيت خود بايد دعا کند، زيرا پيروزي در امور در دست خداوند است.

   دغدغه اصلي اين است که خداي نکرده دعا تبديل به وسيله بازدارنده از کار و تلاش نباشد. از زبان معصومين و نيز در آيات کريمه قرآن تأکيدات مکرّري در اهميت کار و تلاش شده است. در قرآن مي خوانيم « وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏ » و در حديثي مي خوانيم که معصوم عليهم السلام فرمود: کسي که در راه تأمين روزي خانواده خود تلاش مي کند مانند مجاهد و رزمنده راه خداست. وقتي به جامعه زمان خود و اعصار قبل از آن مي نگريم مي بينيم که دعا براي برخي عامل رخوت و سستي شده است، لذا براي دور کردن چنين آفتي از دامن دعا موارد آن را بايد مشخص کرد.

دعا هم طلب است، هم مطلوب: برخي از اعمال در اسلام به عنوان مقدمه اعمال ديگر مطرح هستند. اگر ذي المقدمه نباشد مقدمه في نفسه و به طور مستقل ارزش ندارد. و يا برخي اعمال هستند که تنها به عنوان وسيله و ابزار هستند و هيچ وقت جاي غايت را نمي گيرند، اما دعا از جمله اعمالي است که در عين اينکه مقدمه وصال است در عين حال خودش يک عامل قوي است که دردهاي روحي و رواني را درمان مي کند. شهيد مطهري نيز با تأکيد بر همين نکته مي نويسد: «دعا اگر از لقلقه زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگي کند و روح انسان به اهتزار آيد يک روحانيت بسيار عالي دارد، مثل اين است که خود را غرق در نور مي بيند، شرافت گوهر انسانيت را در آن وقت احساس مي کند. آن وقت خوب درک      مي کند که در ساير اوقات که چيزهاي کوچک او را به خود مشغول داشته بود و او را آزار مي داد چقدر پست و ساقط و سافل بوده است، انسان وقتي که از غيرخدا چيزي مي خواهد احساس مذلّت مي کند وقتي که از خدا مي خواهد احساس عزت، لهذا دعا هم طلب است (زيرا نياز دعاکننده را برطرف مي کند) و هم مطلوب است (زيرا دعا براي آدمي عزّت و عظمت مي بخشد) و هم وسيله است و هم غايت، هم مقدمه است و هم نتيجه».

   شرايط دعا: با توجه به حساسيت دعا و اينکه سست عنصران و بهانه جويان تنبل از اين عمل نيکو سوء استفاده نکنند و دعا در جايگاه خود مورد استفاده قرارگيرد و در جاي اعمال ديگر قرار نگيرد، شرايط چندي براي بهتر برگزار شدن آن, افزايش اثرات فردي روحي بر دعاکنندگان و پيشگيري از آفت هاي زيادي که اين گوهر گران بها را تهديد مي کند پيشنهاد شده است. با اندک تأمّلي براي دعا و دعاکننده مي توان شرايطي قائل شد:

الف) شرايط دعاکننده: اول- آدمي به جدّ احساس نياز کند نه اينکه به طور مصنوعي براي خود حالتي پديد آورد که گمان برد نيازمند است، بلکه واقعاً نيازمند باشد و کمبودي احساس کند و درصدد رفع آن کمبود از طريق دعا برآيد که بجز دعا از طرق ديگر برآورده نمي شود: «شرط اولش اين است که واقعاً خواستن و طلب در وجود انسان پيدا شود و تمام ذرات وجود انسان مظهرخواستن گردد».

  ابياتي از مثنوي عيناً بيانگر و مؤيّد مي باشد، اجمالاً اينکه از ديدگاه مولوي برخي امور هستند که وابسته به پديد آمدن حالت هايي هستند و الّا وجود خارجي پيدا نمي کنند. مثلاً درمان و طبابت در صورتي تحقّق خارجي پيدا مي کند که بيماري وجود داشته باشد و يا آب تنها جايي اهميت حياتي پيدا مي کند که تشنگي وجود داشته باشد:

هر کجا دردي دوا آنجا رود  |  هر کجا فقري نوا آنجا رود

[ آب کم جو تشنگي آور بدست |تا بريزد آبت از بالا و پست ]

دوم- دعاکننده « بايد ايمان به رحمت بي منتهاي ذات احديت، داشته باشد، ايمان به اينکه از غير ناحيه او هيچ منبعي از فيض نيست». آدمي تا زماني که به فيض بي منّت و رشوت خداوندي باور و يقين نداشته باشد خواستن از او قرين استجابت نخواهد بود، چه در آن صورت خواستن و جواب گرفتن بايد به همراه اعمال يا وعده هايي از سوي دعاکننده باشد تا دل خدا را به دست آورد. در حالي که خداي اديان عموماً و خدايي که در قرآن کريم و متون اسلامي شناسانده شده آنقدر فيّاض است که فيض او حتي کافران را هم فرا گرفته است و اصلاً خلقش به تعبير برخي از بزرگان به خاطر فيض بخشي اش بوده است.

من نکردم امر تا سودي کنم  |  بلکه تا بر بندگان جودي کنم

   دعايي زيبا از امام سجاد عليه السلام: «بارالها من جاده هاي طلب را به سوي تو باز و صاف، و آبشخورهاي اميد به تو را مالامال مي بينم. کمک خواستن از فضل و رحمت تو را مجاز، و درهاي دعا را به روي آنانکه تو را بخوانند و از تو مدد بخواهند باز و گشاده       مي بينم و به يقين مي دانم که تو آماده اجابت دعاي دعاکنندگان و در کمين پناه دادن به پناه خواهندگان هستي و نيز يقين دارم که آن کس که به سوي تو کوچ کند راه زيادي تا رسيدن به تو ندارد. و يقين دارم چهره تو در پرده نيست، اين آمال و اعمال ناشايست بندگان است که حجاب ديده آن ها مي گردد».

ب) شرط مورد دعا: شهيد مطهري در اين باب يک شرط ذکر کرده اند که: «مورد دعا نبايد نتيجه گناه باشد. حالتي که بالفعل (در دعا کننده وجود) دارد و آرزو مي کند آن به حالتي نيکو بدل شود، نتيجه کوتاهي و تقصير در وظايف نباشد، به عبارت ديگر حالتي که دارد و دعا مي کند که آن حالت عوض شود، عقوبت و نتيجه منطقي تقصيرات و گناهان او نباشد، که اين صورت تا توبه نکند و علل و موجبات اين حالت را از بين نبرد آن حالت عوض نحواهد شد.»

  مثلاً در فرمايشات حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام آمده است که امربه معروف و نهي از منکر را از ياد نبريد و به آن عامل باشيد و الّا بدان بر شما حاکم مي شوند و هر اندازه دعا کنيد، دعاي شما مستجاب نمي شود. حال اگر جامعه اين فريضه را ترک کند و در نتيجه چنين کوتاهي به اشرار دچار شود در آن صورت هر چه دعا کند اجابتي از سوي خدا نحواهند ديد. چه علت و سبب چنين گرفتاري مردم آن جامعه مي باشند و تا زماني که خود وضع موجود را تغيير ندهند دعا تاثيري نخواهد داشت. لذا مورد دعا بايد با دعا تناسب داشته باشد والّا اگر خدا درمان درد را در اختيار بندگانش گذاشته باشد بايد از همان مسير حل و فصل شود و هيچ چاره اي جز اين نيست که « ِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏ » (آية يازده سوره رعد) خدا با (آن همه مهرباني) حال هيچ قومي را دگرگون نخواهد کرد تا زماني که خود آن قوم حالشان را تغيير دهند.»

در مسائل فردي نيز چنين است مثلاً اگر کسي حق شرعي خود را ادا نکرد و نماز قضا بر گردن دارد هر اندازه دعا کند که خدايا گناهم را ( درباره انجام ندادن نماز) ببخش در حالي که هنوز قضاي اين نماز را به جا نياورده دعايش پذيرفته نيست و اصولاً چنين مواردي مشمول دعا نمي شوند بلکه آدمي بايد وظايف ديني خود را اعم از فردي و اجتماعي بجا بياورد و آنگاه براي تقصيراتي که کرده است آمرزش طلب کند.

ج) شرايط دعا: دعا کننده و مورد دعا بايد شرايطي داشته باشند که به برخي از آن ها اشاره مي کنيم: شرط اول اين است که «دعا بر خلاف نظام تکوين يا نظام تشريع نباشد، دعا استمرار و استمداد است براي اينکه انساني به هدف هايي که خلقت و آفرينش و تکوين براي او قرار داده و يا تشريع (قانون الهي) که بدرقه تکوين است، معين کرده، برسد» در اين صورت دعا يک شکل طبيعي به خود مي گيرد و همگام با نظام تکوين و تشريع عمل مي کند و باعث نيرومندي انسان در راه رسيدن به اهداف مشروع خود مي شود.

شرط دوم دعا اين است که «ساير شؤون زندگي با دعا هماهنگي داشته باشد؛ دل پاک باشد، روزي حلال، و مظالم مردم به گردن نداشته باشد.» البته اين شرط از جهاتي به بخش الف و از جهتي نيز به بخش جيم مربوط مي شود زيرا از آن جهت که پاکي دل و رد مظالم به دعاکننده برمي گردد مربوط به دعاکننده مي شود اما از آنجا که اصل دعا بايد چنان برگزار شود که شرايط زندگي با او هماهنگي داشته به شرايط دعا برمي گردد، علي اي حال تا زماني که اين هماهنگي حاصل نشود انتظار استجابت دعا را نبايد داشت. چه عوامل ناسازگار بيروني و دروني باعث خنثي شدن دعا مي شوند.

در اين زمينه به حديثي از امام صادق عليه السلام استناد مي شود که فرمود: « إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ يُسْتَجَابَ لَهُ فَلْيُطَيِّبْ كَسْبَهُ وَ لْيَخْرُجْ مِنْ مَظَالِمِ النَّاس وَ إِنَّ اللَّهَ لَا يُرْفَعُ إِلَيْهِ دُعَاءُ عَبْدٍ وَ فِي بَطْنِهِ حَرَامٌ أَوْ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ. » هرگاه يکي از شما بخواهد دعايش مستجاب شود کار و کسب و راه درآمد و روزي خود را پاکيزه کند، و خود را از زير بار مظلمه هايي که از مردم بر عهده دارد خلاص کند زيرا دعاي بنده اي که در شکمش مال حرام باشد به سوي خدا بالا برده نمي شود.» در تعقيبات نماز عصر مي خوانيم که « اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بك من دُعَاءٍ لا يُسْمَع‏ » بار خدايا به تو پناه مي برم از دعايي که شنيده نمي شود. يعني چون اين نوع از دعاها مطابق فرمايش حضرت امام صادق عليه السلام بجا آورده نشده اند لذا به اجابت نمي رسند.

شرط سوم دعا اين است که دعا نبايد جانشين فعاليت هاي طبيعي انسان مؤمن شود، زيرا دعا براي تحصيل توانايي است و زماني که توانايي انجام امري (و در مورد بحث وظايف جمعي و فردي ديني) در اختيار آدمي باشد طلب کردن آن، چيزي جز تحصيل حاصل نخواهد بود.» پس، دعا در موردي مصداق دارد که فرد ابتدا از تحصيل مقصود عاجز و ناتوان باشد و نتواند آن را به دست آورد و الا چنانکه قبلاً متذکر شديم اگر راهي غير از دعا براي تحصيل خواسته ها در اختيار انسان نهاده شده به ناچار بايد از آن طريق اقدام کرد.

اهميت نماز: از مهم ترين عباداتي که تمام پيروان اديان توحيدي به آن مکلف شده اند نماز است. نماز تا آنجا اهميت دارد که در هيچ دين الهي از آن غفلت نشده است و اگر گوهر اصلي اديان را عبادت بدانيم « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون‏ » نماز بارزترين مصداق اين عبارت است. اهميت اين نوع عبادت تا حدي است که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: الصلوة عمود الدين، نماز پايه اساسي خيمه دين است. در روايات وارده از بقيه معصومين نيز احاديثي با اين مضمون يافت مي شود. علي عليه السلام در آخرين وصيتي که براي فرزندان و شيعيان و بقيه مسلمانان نوشته در باب اهميت نماز مي فرمايند: « اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُم‏ ؛ خدا را خدا را درباره نماز، که نماز ستون دين شماست» .

در اهميت نماز همين بس که در روز قيامت شرط قبولي بقيه اعمال ديني نماز است که پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: « ان قبلت قبل ما سوي ها و ان ردت رد ما سواها؛ يعني شرط قبولي و پذيرش ساير اعمال انسان قبولي نماز است به اين معنا که اگر انسان کارهاي خيري انجام بدهد ولي نماز نخواند و يا نماز را سبک بشمارد، ساير کارهاي خير او هم رد مي شود».

در حديث ديگر آمده است که « الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ. » نماز مايه تقرب هر انسان پرهيزکار است. نماز ارتباط ميان عبد و معبود است نماز موجب تقرب به خداست و هيچ چيز ديگر جاي نماز را نمي تواند بگيرد و بديل آن شود.

هماهنگي بين عبادات و توجه به جامعه و امور اجتماعي: در عين اهميت جنبه فردي عبادات ديني, هرگز از منافع اجتماعي آن ها غافل نبايدبود، البته دين به طور اعم و عبادت به طور اخص هم جنبه دنيوي دارد و هم جنبه اخروي. بر همين اساس است که هرجا سخن از تاثير معنوي و فردي عبادت است بلافاصله جنبه هاي اجتماعي آن را در نظر گرفته و از فردي شدن دين و اعمال ديني جلوگيري مي شود. از اين منظر تنها کساني مي توانند اين دو جنبه را با هم جمع کنند که هم تقواي لازم را دارا باشند و هم از بصيرت کافي برخوردار باشند و در اين صورت است که دينداري شخص، کامل مي شود و عبادت او معناي واقعي پيدا مي کند و الا همين که يکي از اين دو معقول واقع شود دينداري ناقص مي شود.

  زهد بايد با مبارزه عليه باطل همراه باشد: شخصي زاهد در زمان حضرت علي عليه السلام زندگي مي کرد و از جمله سربازان و ياران او به شمار مي آمد و در زمان حاکميت معاويه و يزيد نيز زنده بود. او شاهد جنايت هاي يزيد بود «يزيدي که بزرگ ترين جنايت ها را در تاريخ اسلام مرتکب مي شود و تمام زحمات پيغمبر را به هدر مي دهد، اين آقا در گوشه عزلت گزيده و شب و روز دائماً مشغول نماز است و جز ذکر خدا کلمه ديگري به زبانش نمي آيد يک جمله اي هم که به عنوان اظهار تاسف از شهادت امام حسين عليه السلام     مي گويد، بعد پشيمان مي شود که اين حرف دنيا شد، چرا به جاي آن «سبحان الله» يا «الحمدلله» نگفتم؟!»

اينگونه عبادت و زهدورزي نشانه آن است که اين شخص از تقواي الهي برخوردار است ولي آن را با بصيرت نياميخته است و نمي داند که پيامبر اسلام با آنکه از چنان عبادتي برخوردار بود و با آنکه « رَحْمَةً لِلْعالَمين‏ » بود از حق ناشناسان و ستمکاران نمي گذشت و به انزوا روي نمي آورد بلکه عبادت را به ميدان نبرد منتقل مي ساخت. اين آموزه اي قرآني است که ستمکاران را به مبارزه مي خواند در عين آنکه گوهر دين را عبادت خاشعانه و خاضعانه حضرت پروردگار مي داند.

اين چه عبادت و تقوايي است که درباره شهادت فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله وسلّم به يک تأسّف قناعت مي کند و تازه از آن هم پشيمان مي شود که چرا به جاي آن ذکر خدا را نگفته است؟ غافل از اينکه حضور در ميدان حق و باطل و قرار گرفتن در صف حق خود بزرگ ترين ذکر الهي است. آيا عبادت و تقوي تن دادن به ستمگران و سکوت کردن در برابر آن هاست؟ واقعيت اين است که اين روش نه با سيره پيامير صلي الله عليه و آله و سلّم سازگاري دارد و نه با آيات الهي. مگر نه اين است که خداي سبحان فرمود « تَبَّتْ يَدا أَبي‏ لَهَبٍ وَ تَب‏ » مگر اين بيزاري جستن از ستمکار نيست؟! لذا به تعبير شهيد مطهري اگر عبادت چنين شکلي به خود بگيرد از بي بصيرتي است.

   در مقابل چنين نگرش به عبادات، نگرش ديگري وجود دارد که درست برعکس اين است. وقتي اديان را از نظر پرداختن به مسائل ديني،اجتماعي، سياسي و.. بررسي مي کنند دين يهود را دين پرشريعت، مسيحيت را دين اخلاقي و دين اسلام را دين اجتماعي مي دانند. از آنجا که در اسلام مسائل اجتماعي بيشتر مورد توجه قرار گرفته عده اي گمان کرده اند اسلام تنها به مسائل اجتماعي مي پردازد و بقيه مسائل جزئي و فرعي مي باشند.

« اين عده مي گويند اين حرف که الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ (نماز پايه دين است) با تعليمات اسلامي جور درنمي آيد، اسلام ديني است که بيش از هر چيزي به مسائل اجتماعي اهميت مي دهد، اسلام دين إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان‏ (نحل:90)  لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (حديد:25) كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر (آل عمران:110) است، اسلام دين عمل و کار است.» لذا بايد گفت که عمود دين همين مسائل است نه نماز و عبادت؟! عبادت کار کساني است که بيکارند اما کساني که کار مهم تري دارند ديگر لزومي ندارد عبادت کنند؟!

اشکالي اساسي که در اين ديدگاه وجود دارد اين است که اولاً نتوانسته اند جوانب فردي و جمعي دين و عبادات را هماهنگ و در يک جا جمع کنند. ثانياً گمان برده اند که دين تنها براي ساختن دنيا آمده است و هيچ کاري به آخرت و افراد جامعه ندارد در حالي که اين انديشه با روح اسلام و متون اسلامي سازگاري ندارد. خداوند سبحان آيات متعددي از قرآن به اهميت عبادت و نماز پرداخته و اساساً فلسفه آفرينش را عبادت مي داند. اما از آن طرف از مسائل اجتماعي هم غافل نيست. مگر نه اين است که جامعه از افراد تشکيل مي شود. مگر مي توان جامعه اي سالم داشت در حالي که افراد آن شرور و اهل فسادند؟ لذا بايد عبادات را با اجتماعيات جمع کرد.

در مقابل اين نگرش چنانکه قبلاً به طور اجمال متذکر شديم يک عده اينچنين مي انديشند «و عده اي نيز از اسلام تنها عبادات را ياد گرفته اند و اسلام را در مفاتيح الجنان و زادالمعاد خلاصه کرده اند.» و اسلام را منحصر به يک جنبه مي کنند در حالي که دين «مجموعه» است و هر يک از اجزاي آن متوجه اموري از زندگي دنيوي و اخروي است. ولي در عين حال يک جزء مي تواند از جوانب مختلف مد نظر قرار گيرد. مانند نماز که از يکسو جنبه فردي دارد اما در عين حال زمان واحد و به سوي مکان واحد خواندن خود پيامي و جنبه اي ديگر دارد. بايد دانست که فربه تر کردن يک جنبه و غفلت کردن از بقيه ابعاد، لاغرکردن دين است.

« اينگونه انديشيدن همان مصداق « نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض‏ (نساء:150) شدن» است و معناي ديگري ندارد.» و خداوند سبحان ما را از چنين نگرشي بازداشته است و ما را مکلف ساخته که به تمام ابعاد دين توجه کنيم.

اگر نظر قرآن را بخواهيم به دست آوريم متوجه مي شويم که اين کتاب الهي در خلوت و جلوت به پيامبر و مومنين تعليم مي دهد که اين جوانب را از همديگر جدا نکنيد و هميشه به دنبال «اقيموالصلوة» ، «اتوالزکوة» آورده است و چنين همراهي در قرآن يک اصل مسلّم است و مؤمن به مرحله کامل ايمان نمي رسد مگر اينکه يک دست در جماعت داشته باشد ودست ديگرش در فرديت خويش، يک دست در دستان خداوند و دستي ديگر بر سر مردم به نشانه لطف و محبت باشد، با يک پا در آسمان عبادت گام زند و با پاي ديگر به خانه نيازمندان برود و اين دو را هرگز از هم جدا نکند. ناگفته پيداست که «اتوالزکوة» (و يا تعابير ديگري که اين معنا را مي رسانند) اگر اولين مصداقش زکات شرعي است اما به يک قرائت مي توان گفت که سمبل تمام کارهاي اجتماعي است و «اقيموالصلوة»  نيز همين حالت را دارد به اين معنا که مصداق اصلي اش نمازهاي واجب مي باشد. «اقيموالصلوة» رابطه انسان با خدا و  «اتوالزکوة» رابطه انسان با بندگان خدا را مي رساند.

مسأله ديگري که در عبادات اسلامي بايد مدنظر قرار گيرد اين است که عبادات هر اندازه که ما در پيشگاه خداوند خاضع، خائف و فروتن مي کند به همان اندازه بايد ما را در برابر گردنکشان تاريخ و ستمگران هر عصر و مصري، ستبر، استوار، مقاوم و مبارز سازد. علاوه بر اين عبادات نبايد کرامت انسان و عزت نفس ما را از بين ببرد و يا حتي کمرنگ سازد. با استناد به آيه « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم‏ (فتح:29) ايمان، تقوي، عبادت و زهد را در صورتي صحيح مي داند که نه عزت و کرامت و نه ستم ستيزي را از مؤمنين باز نستاند. در عين حال به بندگي آدميان تأکيد مي ورزند تا به مسلمانان بگويند که نبايد درآمدن از چاه ذلت ما را در چاه نخوت و خودپسندي بيندازد بلکه بايد در پيشگاه خدا بنده، در برابر مؤمنان خاضع و فروتن و در قبال ستمکاران چون کوهي استوار بود که حضرت باري فرمود: وَ اغْلُظْ عَلَيْهِم‏... (سوره توبه)؛ بر آنان (منافقان) سختگير باش! مؤمنان نيز بايد اخلاق قرآني داشته باشند و شدّت بر کفار و رحمت بر مؤمنان را از ياد نبرند.

    استاد شهيد در اين زمينه مي نويسد: «گردن را کج کردن (عزت و کرامت نفس را از دست دادن)، از گوشه لب آب ريختن (توجه نکردن به نظافت و شخصيت انساني)، يقه باز بودن، يقه چرک بودن و کارهايي از اين قبيل که عزت آدمي را از بين مي برد «اعمال خلاف اسلام» هستند.» البته عبوس بودن و نجوشيدن با مسلمانان را نيز نمي پذيرند و به کساني که حال سلام کردن ندارند و يا خود را بالاتر از آن مي بينند که با مؤمنين احوالپرسي کنند,    مي گويند که تصور نکنند مسلمان واقعي هستند بلکه اينان نيز همچون کساني که به عبادات بي توجه اند اسلام را خوب درک نکرده اند.

عبادت و دخالت در اجتماع و مبارزه را بايد از علي عليه السلام آموخت: « بعد از شهادت حضرت علي عليه السلام, مردي به نام مزار از اصحاب آن حضرت با معاويه لعنه الله روبرو مي شود. معاويه لعنه الله از او مي خواهد يکي از مشاهدي که از علي عليه السلام ديده برايش بازگو کند و او در جواب مي گويد: «يک شبي علي را در محراب عبادتش ديدم: يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ وَ يَبْكِي بُكَاءَ الْحَزِين‏ ؛ يعني علي عليه السلام مثل آدمي که مار او را زده باشد درمحراب عبادت ازخوف خدابه خودمي پيچيدومثل آدم غرق دراندوه مي گريست و هي مي گفت: آه، آه از آتش جهنم!». از سوي ديگر: «علي عليه السلام در حالي که خليفه بودند روزها شلاقش را روي دوش مي انداخت و در ميان مردم به کارهاي آن ها رسيدگي مي کرد. به تجّار که مي رسيد فرياد مي زد: «الفقه ثم المتجر؛ اول فقه ياد بگيريد بعد تجارت کنيد». آدم وقتي حضرت را شلاق به دست مي بينيد گمان نمي کند او از احساس و عاطفه برخوردار باشد اما وقتي او را در حال عبادت مي بيني گمان نمي بري که او اهل شمشير و مبارزه باشد. تاريخ نشان مي دهد که علي همانقدر که از عاطفه و احساس عشق الهي برخوردار بود از عدالت و سختگيري در مقابل خاطيان و دشمنان نيز بهره مند بوده است.

  شايد اشکال کنند که ما نمي توانيم مثل علي عليه السلام بشويم. بايد در جواب گفت که اميرالمؤمنين نيز به اين حقيقت واقف بوده اند « .. أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد » « همانندمن نمي توانيد باشيد ولي تا آنجا که مي توانيد با پرهيزکاري و جهادوتلاش و حيا و استحکام رأي ونظر, مرا ياري کنيد» و يک مسأله را نبايد فراموش کرد و آن اينکه هرکس به هر اندازه مي تواند بايد از او پيروي کند.  آب دريا را اگر نتوان کشيد  |  هم به قدر تشنگي بايد چشيد.  هر کس به قدر وسع خودش مي تواند به اين دو بخش مهم ديني توجه داشته باشد.1

  طبق تعريف سازمان بهداشت جهاني، سلامت، حالت تندرستي کامل جسماني، رواني و اجتماعي است و نه صرفاً فقدان ضعف يا بيماري.

  از ديدگاه الگوي زيستي، رواني و اجتماعي سلامت چيزي است که فرد از طريق توجه به نيازهاي زيست شناختي، روحي، رواني و اجتماعي آن را به دست مي آورد. امروزه بر همگان روشن است که تأمين نيازهاي رواني و عاطفي در گرو معنويت و دين نهفته است.

  انسان ها به آرامش و سلامت رواني نياز دارند، و در سايه آرامش مي توانند به رشد و کمال، اهداف عالي و سجاياي اخلاقي برسند. از سويي ديگر، سلامت رواني در گرو جلوگيري از علل و عوامل شرايط تنش زا نهفته است. به يقين آرامش رواني و عاطفي مهم ترين نياز روزافزون همه انسان ها در گستره جهان است. غالب افراد در دنياي امروز به ويژه در غرب از ناامني رواني، اضطراب و افسردگي رنج مي برند و اگر انسان در پي درمان واقعي خويش است بايد خودفريبي نکرده و در پي راه حل هاي بيهوده نباشد. اگر به ريشه هاي بيماري هاي رواني جامعه دقت کنيم، به يکي از علل آن يعني ضعيف بودن ارتباط انسان ها با خدا مي رسيم.

   اکنون ديدگاه «زيستي، رواني و اجتماعي» ديدگاه نظري برجسته اي است که فرض اساسي آن تأثير متقابل عوامل زيست شناختي، روان شناختي، معنوي و اجتماعي در تعيين سلامت و بيماري است. اين الگو، محور زمينه روبه رشد روان شناسي سلامت و دين است که بر مراقبت از سلامت با تأکيد بر انجام فرايض ديني نظير نماز و ارتقاي آن تمرکز کرده است.

    اجراي عوامل و فرايض ديني از جمله نماز علاوه بر اين که احساسات معنوي انسان را تحريک مي کند موجب کاهش ناملايمات و ناراحتي هاي روزمره مي شود. به طور کلي زماني سطح سلامت در يک خانواده بالاو بهينه است که همه ابعاد سلامت يکپارچه اند و باهم کار مي کنند. بدين ترتيب محيط شخصي (کار، خانواده و اجتماع) و ابعاد معنوي، جسماني، هوشي و اجتماعي براي ايجاد تعادل، با يکديگر هماهنگ مي شوند.

  نماز يک روش زندگي و سيره فراگيري است که اخلاق، ارزش ها و فضايل رفتاري را دربرمي گيرد. از اين طريق است که فرد مؤمن به نماز با برون ريزي هيجاني خود و با تخليه از همه ناپاکي ها و افکار منفي گام به سوي پالايش رواني خود برمي دارد. پالايش رواني يک نتيجه مشخص دارد و آن سلامت روحي و رواني فرد است. اين جهت گيري معنوي مي تواند آثار گسترده اي در وحدت دادن به شاکله خانواده داشته باشد.

  نتايج تحقيقات فراوان نشان مي دهد که انجام اعمال و فرايض ديني در کاهش تنش ها و تأملات روزمره و تأمين سلامت و بهداشت رواني افراد مؤثر است. مي دانيم هر انساني با هر مسلکي در هنگام بروز مشکلات روزمره رابطه خود و خدا را تقويت مي کند 

  در مطالعه ي پارگامنت، نتايج نشان داد دين نقش مهمي در رويارويي با مشکلات روزمره دارد و مي تواند اثرات بحران هاي شديد زندگي را تعديل کند. از نظر وي افراد متدين براي مقابله با مشکلات به خوبي از دين و فرايض ديني استفاده مي کنند. پس مهمترين تأثيري که دين براي مقابله با مشکلات دارد، نقش آن در کاهش فشار رواني و تأمين سلامت رواني خانواده ها است. امروزه بسياري از روان شناسان دريافته اند که دعا، نماز و داشتن يک ايمان محکم به دين، اضطراب، افسردگي، نگراني، تشويش و ترس را که زمينه ساز بسياري از بيماري هاست برطرف مي کند: « أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏».

    کلمه نماز نشان مي دهد که رابطه اي ميان انسان و پروردگارش وجوددارد. وقوف خاشعانه و خاضعانه انسان در نماز، در برابر خداوند متعال به او نيرويي معنوي مي بخشد که حس صفاي روحي و آرامش قلبي، امنيت رواني وسلامت رواني را در او پديد مي آورد. 

   از آن جا که انسان در نماز با همه اعضاي بدن و حواس خود متوجه خدا مي شود و از همه اشتغالات و مشکلات زندگي روي بر مي گرداند؛ به هيچ چيز جز خدا و آيات قرآن و اذکار و افعال که در نماز انجام مي دهد فکر نمي کند.

   همين حالت روي گرداني کامل از مشکلات زندگي و نينديشيدن به آن در ميان نماز موجب آرامش روان و سلامت رواني مي شود.

   توماس هاسليوپ  پزشک معروف هلندي در اين باره مي گويد: «مهم ترين جواب آرام بخش که من در طول سال هاي متمادي تجربه و مهارتم در مسائل رواني به آن پي بردم، همين نماز است.

   من به عنوان يک پزشک مي گويم مهم ترين وسيله در آرامش روان که ضامن از بين بردن تنش ها و اضطراب ها و افسردگي هاي روزمره است و من تاکنون شناخته ام نماز است.»

   حالت تمدد اعصاب و آرامش رواني ناشي از نماز انسان را از اضطراب و افسردگي که بيماران رواني همواره از آن رنج مي برند رها مي کند. زيرا چنين حالت هايي عموماً تا مدتي پس ازنماز در انسان باقي مي ماند و ادامه مي يابد.

   تأثير مهم نماز در کاهش اضطراب، افسردگي بيماران رواني و ايجاد سلامت رواني، شبيه تأثير روان درماني برخي از روان درمان گران معاصر براي درمان اضطراب و افسردگي بيماران رواني است. روان درمانگران معاصر از جمله ژوزف و لپه براي درمان اضطراب و افسردگي از روشي استفاده مي کنند که به (منع متقابل) معروف است و به نام درمان از طريق آرام سازي مشهور است.

   در اين روش درمان گر مي کوشد ميان موارد اضطراب انگيز و واکنش مخالف اضطراب يعني همان حالت آرامش روان، رابطه ايجاد کند.

   تحقيقات متعدد روان شناسان نشان مي دهد که حالت رواني انسان با آشکار کردن مشکلات در حضور يک دوست صميمي يا درمان گر رو به بهبود مي رود.

   حال تصور کنيد که همين انسان اگر مشکلات خود را با خدا بازگو کند و پس از نماز به مناجات با پروردگار و دعا به درگاه او طلب ياري بپردازد، حالت رواني او تا چه اندازه بهبود پيدا مي کند. ملاحظه مي شود که همان نتيجه اي که در يک روان درماني مؤثر و موفق حاصل مي شود، از نماز نيز به دست مي آيد، زيرا آن احساس امنيت و رهايي از اضطراب را که نماز در انسان ايجاد مي کند، موجب آزاد شدن نيروي رواني او مي شود که اين آزادي ضامن ايجاد سلامت روان است. نيرويي که قبلاً در زنجيرهاي اضطراب، نگراني و افسردگي، مقيد و زنداني بود.

   در نتيجه انسان حالت نشاط و طراوت را در همه وجودش احساس مي کند.همين رابطه معنوي انسان با پروردگار در طول نماز و دريافت نوعي فيض الهي يا بارقه رواني از خداوند متعال، موجب رهايي نيروهاي معنوي مستقر در انسان مي شود و عزمش را جزم، اراده اش را قوي و همتش را بلند مي کند و براي پذيرش علم و معرفت آماده تر و براي انجام کارهاي بزرگ تواناتر مي شود.

   پزشک فرانسوي، الکسيس کارل ثابت کرد نماز موجب سلامت و نشاط رواني و معنوي مشخصي در خانواده ها مي شود و همين حالت است که احتمالاً منجر به شفاي سريع برخي از بيماران در زيارتگاه ها و معابد مي شود. سيرل بوت نظريه ويليام جيمز را درباره تأثير نماز مورد تأکيد قرار داده و گفته است: ما به واسطه نماز وارد انبار بزرگي از نشاط عقلاني و سلامت رواني مي شويم که در شرايط عادي ياراي وصول به آن نيست. 2

   آيه شريفه‌ «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏ » حكايت از آن دارد كه با ياد خدا دل‏ها آرامش مي‏گيرد. دل پايگاه نفس آدمي است و آنگاه كه دل آرام گيرد، نفس انسان نيز اطمينان مي‏يابد. پس براي داشتن دلي آرام و قلبي مطمئن بايد به ذكر باري تعالي پرداخت. ذكر اكبر خدا نيز نماز است و قرآن مي‏فرمايد: « و لَذِكرُ اللّهِ أكبر»

   نتيجه آن كه چون گويندگان ذكر الهي كه دل هايي آرام و نفوسي مطمئن دارند، گرد هم آيند و خانواده‏اي را شكل بخشند، آن خانواده از آرامش برخوردار است و در خانه آرام، صفا و صميميت موج مي‏زند و مالامال از نور خداست.

در خانه ما رونق اگر نيست صفا هست/ هر جا كه صفا هست در آن نور خدا هست

   نماز خواندن و انجام عبادت، براي نمازگزار آرامش رواني پديد مي‏آورد و دل مؤمن را امنيت مي‏بخشد، آن هايي كه توفيق بيشتري در برگزاري نماز داشته‏اند، به آرامش بيشتري نيز دست يافته‏اند. يعني آن‏ها كه علاوه بر انجام فرايض مبادرت به خواندن نوافل نيز نموده‏اند، در بررسي‏هاي موردي آرامش بيشتري را گزارش كرده‏اند و همين باعث شده تا ديگران را نيز به انجام نوافل توصيه كنند. سخن چنين كساني اين است كه:

برخيز كه عاشقان به شب راز كنند / گرد در و بام دوست پرواز كنند

هر در كه بود فراز بر خود بندند /  الا در دوست را كه شب باز كنند

   آنان حلاوت عبادت خالص در شب و رازگويي با خداوند عالميان را دريافته‏اند، چرا كه شب فرصتي مناسب‏تر براي عبادت بي رياست. قرآن مي‏فرمايد: «اِنّ ناشئة اللّيلِ هيَ اَشدُّ وَطأً و اَقومُ قيلاً» پس فقط صاحبان خلوص و عاشقان عبادت خدا، شيريني راز و نياز با او را درمي‌يابند و مي‏توان گفت:

شرح اين واقعه را مرغ سحر داند و بس/ توچه داني كه شب سوختگان چون گذرد

   پس برگزاري نماز به طور مداوم و محافظت بر آن، رمز دست يافتن به آرامش رواني است. اينك به اختصار برخي از نقش هايي كه نماز در آرامش رواني دارد، مرور مي‏كنيم:

   ا- عدم احساس گناه و يا كاهش آن: آدمي آنگاه كه به سجاده مي‏نشيند تا با خدا راز گويد، بايد هوشيار باشد. چرا كه قرآن مي‏فرمايد « لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏ » آنگاه كه مست هستيد، نزديك نماز نشويد. پس لازمه مقبوليت و پذيرش نماز، دور بودن از ناهشياري و مستي است. نماز آدمي را از فحشا و منكرات باز مي‏دارد. « إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ » شرب خمر، مستي، غفلت و ديگر گناهان و آلودگي‏ها در پرتو نماز محو و نابود مي‏شوند. با حذف گناهان فضاي روح و روان انسان پاك و مصفّا مي‏شود و در نتيجه آرامش و اعتماد به نفس به دست مي‏آيد. نماز شستشوگر روان از گناه است و قلبي كه در آن تاريكي گناه نباشد از آرامش و اطمينان و صفا لبريز مي‏شود. چنان كه پيامبر فرموده انساني كه نمازهاي پنجگانه را به جاي مي‏آورد، مانند آن است كه در رودي پنج بار شنا كرده و از آلودگي‏ها به در آمده است. پس نماز مانع ابتلا به آلودگي و گناهان است و نيز به سبكي بار گناه آدمي مي‏انجامد. زيرا قرآن مي‏فرمايد: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات‏ » به درستي نيكي‏ها، بدي‏ها و گناهان را مي‏زدايند و از بين مي‏برند و نماز يكي از برترين حسنات است.
پس اگر احساس گناه را عامل ايجاد اضطراب و ناامني بدانيم و گناه نكردن و يا انجام عملي را كه گناه و احساس گناه را تخفيف بدهد وسيله ايجاد مانع انجام گناه مي‏گردد و اگر فردي گناهي را مرتكب شده انجام نماز كه يكي از حسنات ممتاز است ـ گناه او را تخفيف مي‏دهد و آدمي در اثر عدم انجام گناه و يا داشتن احساس تخفيف گناه آرامش پيدا مي‏كند، مي‏توان نتيجه گرفت كه به اين دليل نماز عامل مهمي در جهت دست يافتن به آرامش رواني است و چون اين امر در خانه رخ دهد، و يكايك اعضاي خانواده نمازگزار باشند، همگي با هم آرامش رواني را در خانه به ارمغان مي‏آورند و در پناه آن با موفقيت زندگي مي‏كنند. زيرا احساس گناه در همه آنان كاهش مي‏يابد.

   امروزه كه مسأله بزهكاري بويژه دربين نوجوانان در سراسر جهان، ذهن انديشه وران را به خود معطوف نموده است، اگر بتوانيم فرهنگ نماز را گسترش دهيم, مي‏توانيم مانع بروز بزهكاري‏ها شده و يا آن‏ها را به ميزان قابل توجهي كاهش دهيم. تجارب در كانون اصلاح و تربيت تهران نيز حاكي از آن است كه در ميان بزهكاراني كه در كانون حضور مي‏يافتند، نوجوانان نمازگزار كمتر بودند. پس با توجه دادن نوجوانان و ديگر اعضاي خانواده به نماز، تحقق بخشيدن به خانواده‏اي بسامان را زمينه سازي نماييم. چرا كه با عدم ارتكاب جرم توسط اعضاي خانواده، آرامش بر آن حكمفرما مي‏شود. و ديگر كسي نگران ارتكاب جرم توسط ديگري نيست و از عاقبت بد ديگري نمي‏هراسد. زيرا كه نماز آنان را از فرجام بد مصون داشته است.

   ب- وحدت شخصيت و انسجام خانوادگي: نماز موجب دست يافتن به وحدت شخصيت مي‏شود. شخصيت برخوردار از توحيد به گونه‏اي است كه جنبه‏هاي گوناگون آن با يكديگر در تضاد نيستند. يعني فرد آنچه كه در اعتقاد بدان باور دارد، در عمل نيز بر اساس باورهاي خويش عمل مي‏كند و چون اينگونه رفتار مي‏كند، خود نيز در خويشتن تضاد نمي‏يابد و در نهايت به يكپارچگي (خويشتن) دست مي‏يابد به نحوي كه جنبه‏اي از شخصيت فرد، جنبه ديگر شخصيت او را تأييد مي‏كند و انسان به هنگام برخورد با او احساس مي‏كند كه با فردي هماهنگ و بسامان مواجه شده است. حال بايد پرسيد نماز چگونه موجبات تحقق وحدت را در شخصيت آدمي فراهم مي‏آورد؟

   مؤمن به هنگام نماز سخن از خداي يگانه مي گويد، او را اللّه خطاب مي‏كند و رب عالميان مي‏نامد. (آيه قل هو اللّهُ أحَدٌ به نحو بارزي حكايت از وحدت باري دارد.) و همين باور به خداي يگانه، پيام آور وحدتي دروني براي آدمي است. آنچه كه باعث تشتت و تفرقه مي‏شود، ايمان داشتن به ربّ‏هاي گوناگون است. قرآن مي‏فرمايد:

أ أربابٌ متفرقّونَ خيرٌ أم اللّهُ الواحدُ القهّار آيا داشتن رب‏هاي متفرق خوب است يا ايمان به خداوند واحدي كه قهار است؟ قرآن وجود خدايي جز خداي يگانه را نفي مي‏كند و مي‏فرمايد: «لوكان فيهما آلهةٌ الاّ اللّه لَفَسَدَتا» و بر فرض محال اگر چنين مي‏شد فساد درون آدمي را نيز به علت تعدد الهه در بر مي‏گرفت و آنان كه اكنون، به وجود ارباب متفرق قائلند، از وحدت دروني بي بهره و در شخصيت خود داراي تضاد هستند.

   اعضاي خانواده نيز اگر همه با يكديگر به اقامه نماز بپردازند و همه به وحدت دروني دست يابند، در بيرون نيز با يكديگر همگوني و هماهنگي خواهند داشت و اين موجبات آرامش رواني را براي آنان در پي خواهد داشت. زيرا نه با يكديگر تضادي دارند و نه والدين با فرزندان خويش اختلافي جدي خواهند داشت.

    نماز، تضادهاي دروني فرد را كاهش مي‏دهد. زيرا به شخصيت فرد وحدت و يكپارچگي مي‏بخشد و افراد وحدت يافته در سايه نماز را با يكديگر منسجم و متحد مي‏سازد. لذا بين آن‏ها تفرقه جدي و عميق وجود ندارد و تعارض مهم هم در خانواده ديده نمي‏شود. براي همين كمتر شاهد بروز اضطراب در محيط خانه خواهيم بود. بدين ترتيب امنيت بيروني در محيط خانواده حاصل امنيت دروني اعضاي آن است كه در پرتو انوار الهي ظهور و بروز پيدا مي‏كند. پس نماز مي‏تواند وحدت و امنيت دروني و بيروني را فراهم آورد و محيط خانواده را متحد و يكپارچه سازد تا همگي به راحتي بتوانند به ريسمان الهي چنگ زنند و متفرق نگردند « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا ». افرادي كه به وحدت دروني دست يافته‏اند در وحدت بخشيدن به محيط بيروني(كه يكي از مصداق‏هاي آن خانواده است)توفيق بيشتري دارند. وحدت در خانواده يكي از رموز آرامش آن است.

   ج- افزايش اعتماد به نفس: وقتي آدمي با خدا سخن مي‏گويد، از او استعانت مي‏جويد. «إياك نعبدُ و إياك نستعينُ» توان بيشتري در خود احساس مي‏كند كه ناشي از اتكاي به خداي تعالي است و داشتن چنين نقطه اتكايي باعث افزايش اعتماد به نفس در فرد مي‏گردد.

قطره درياست اگر با درياست / ور نه او قطره و دريا درياست

    آدمي از خويشتن مفهومي بهتر و تصوري بالاتر خواهد داشت که موجب افزايش اعتماد به نفس در فرد مي‏گردد. از سويي باعث افزايش موفقيت‏هاي او در زندگي مي‏شود. زيرا نماز، نقش مددرساني دارد چنان كه قرآن مي‏فرمايد: إستعينوا بالصّبرِ و الصّلاةِ از نماز و روزه كمك بجوييد. انسان برخوردار از امدادهاي ناشي از اقامه نماز، فردي موفق‏تر است و موفقيت‏هاي روز افزون، اعتماد به نفس و افزايش آن را در پي دارد و نمازگزاران پيوسته اميدوار به امدادهاي الهي هستند. 3

   درعصرشتاب وهيجان امروزکه همه چيز بر محور سرعت، رقابت و جلوافتادن مي چرخد، و در آن از حوصله و شکيبائي خبري نيست, و مردم غذاهاي فوري و آماده مي خرند، درچنين وضعي که پريشاني هاي روح و روان فراوان شده است, همه دنبال يک چيز       مي گردند آرامش. اما کجا بايد ازآن خبري گرفت؟ عصري که حتي متخصصان روانشناسي آن نوعاً خودشان دچار اضطراب هستند، اين تنها دين است که مي تواند آرامش درون را به انسان مضطرب امروزي هديه کند.

   فرهنگ فارسي معين آرامش و آسايش را به دو گونه معنا کرده است، آرامش: آراميدن، فراغت، راحتي، آسايش، طمأنينه، سکينه، صلح، آشتي، ايمني و امنيت، خواب اندک وسبک وسکون. اما در معني آسايش چنين آورده است: راحت، استراحت، آساني، آسودگي، فراغ، سکون، بي جنبشي، آرام.

 تفاوت ها: آرامش يک حالت روحي- رواني و يک حالت دروني است مانند وجدان که خودش قابل رِؤيت نيست ولي آثار آن در گفتگوها و برخوردهاي فردي و اجتماعي،       راه رفتن و از اين قبيل کارها قابل رؤيت مي باشد. اما آسايش به حالتي مي گويند که انسان از لحاظ امکانات زندگي  و مالي در يک رفاه نسبي باشد و بتواند وسايل زندگي رادرحد بالايي خريداري کند. آسايش برخلاف آرامش آثارش درزندگي روزمره قابل درک مي باشد. تهيه وخريد هر نوع وسيله مانند ماشين، خانه، جاروبرقي هاي مدرن و پيشرفته و را در بر مي گيرد. با نيم نگاهي به جوامع غربي مي توان به خوبي مردمان آن را در يک حالت اضطراب و آشفتگي خاصي مشاهده کرد. تا آنجا که انديشمندان غربي تمام همّ و غم خود را معطوف به اين مسأله داشته که جامعه آشفته و بحران زده را از اين حالت نجات بدهند. رواج اديان و فرقه هاي متعدد، شيوع بيماري هاي روحي و رواني، افزايش روزافزون مراکز إن جی اُ ngo-(نهادهای مردمی) براي حل مشکلات روحي و مراکز نگهداري افراد مبتلا به افسردگيهاي شديد، عجله و شتاب درنحوه رانندگي، جنايت ها و قتل ها، تجاوز به عنف، نبودن امنيت براي مردم در همه ابعاد زندگي و مشکلاتي از اين قبيل، نشانه هاي اين اضطراب و آشفتگي است. اما آنها در فيلم ها و برنامه ها به دنبال اين هستند که با فرافکني جامعه را آرام معرفي کنند. اين مشکل تمام انديشمندان تربيتي و روانشناسي غرب را به اين نقطه رسانده که براي حل آن چاره اي جز رو آوردن به راهکارهايي براي آرامش نيست اما حيف که: خوب وردي بر زبان آورده اند /  ليک سوراخ دعا گم کرده اند.

  آن ها با سفارش سرمايه دارن بزرگ يهودي و شرکتهاي فيلم سازي هاليوودي «هنر، زيبايي روح و احساس و عشق را به سکس تبديل کرده اند و فرويديسم بازاري و سکسي پرستي بسيار پست و مبتذل را به عنوان فلسفه علمي و زير بناي شخصيت انسان معرفي مي کنند.» غرب آرامش را به بازي گرفته است سردمداران کاخ سفيد به اسم آرامش مروج خشونت و فساد و تروريسم و توطئه گري و هزاران مشکل ديگر هستند. آرامش را بدمعناکرده اند و  مي خواهند مذاق جامعه شرق را هم تغيير بدهند که هم ثروت آن ها را غارت کنند و هم بر انديشه و احساساتشان سوار شوند. در صددند ما را به اسارت فکري و ذهني خود در بياورند مانند يک مَشک خالي و تشنه و نيازمند فرمان استعمار. آنوقت است که هرنسخه اي درباره آرامش بپيچند ما آن را اجرا مي کنيم، اما پس از مدتي مي بينيم که يا هنوز سرجاي خودمان ايستاده ايم يا عقب تررفته ايم‌. آرامش متاعي نيست که غرب و غرب گرايان آن را به ما بدهند چون هنوز نتوانسته بين معنويت و ماديت فرقي قائل بشود او آرامش را با آسايش اشتباه گرفته اينجاست که مي توان تيز بيني حافظ شيرين سخن را ديد:

سالها دل طلب جام جم ازما مي کرد / آنچه خود داشت زبيگانه تمنا مي کرد

گوهري کز صدف کون ومکان بيرون بود / طلب از گمشدگان لب دريا مي کرد

   بايد اطراف را ديد و با چشماني بازتر از قبل نگريست. دين اسلام آنقدر درباره آرامش حرف دارد که اگر انديشمندان دنيا خود را خالي الذهن بکنند و بدون هيچ تعصّبي نظرات دين اسلام را تحليل و بررسي بکنند قطعاً اعتراف خواهند کرد که دين چه مرواريدهاي نابي براي آرامش دارد و ما چقدر دور بوده ايم.

  راه هاي رسيدن به آرامش در قرآن و روايات:«ازهرچه بگذريم سخن دوست خوشتراست». بعدازخلقت حضرت آدم و جناب حوا، اولين خطاب خداوندمتعال به آدم اين بود, فرمود:     « وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا منها رَغَداً حيثُ شِئتُما... » به آدم گفتيم با همسرت برو در بهشت ساکن شو و بعد از ميوه هاي تازه آن هرچقدر مي خواهيد بخوريد... .    أسکُن از ماده سَکَنَ به معني آرام و بي حرکت شدن مي باشد که اگر با «إليه» بيايد « سَکَنَ إليه »مي شود يعني به او آرامش يافت و احساس آرامش کرد. خداوند باغي پر نعمت و بزرگ به آدم داد ولي تهيه منزل و مسکن که محل آرامش مي باشد را به خودش تنفيذ کرد يعني اي انسان ما دنيا را به تو داديم زحمت ساخت مسکن با خودت، آرامش اکتسابي است بايد اول جايگاهش را فراهم بکني بعد درخواست بکني. انسان معاصر و ماشيني تصورش اين است که اول بايد بخورد بعد آرامش بيايد ولي قرآن که کتاب و قانون زندگي مدرن است مي گويد اول آرامش کسب کن بعد اسباب خوردن آماده کن. انساني که آرامش ندارد هرچه بخورد بجاي رفع نياز مي شود وبال و بيماري.

   افزايش روزافزون بيماري هاي عصرحاضر بخاطر اين است که انسان ها مي خواهند فرمول آرامش را بالعکس طي کنند، انساني که با استرس مشغول غذا خوردن بشود مدت زمان زيادي نمي گذرد که به انواع معده دردها و مشکلات گوارشي مبتلا مي شود، همچنين انساني که بدون آرامش رو به عبادت بياورد انواع وسوسه هاي ويرانگر روح و جانش را تازيانه مي زند .

   در ديدگاه کلي قرآن, مي توان گفت کارانسان درعالم هستي تنها رسيدن به همين نکته يعني آرامش است. انسان آرام است که مي تواند خداشناس خوبي بشود و پيروي جانانه از رسولان، انبياء و اولياء الهي بنمايد و به آموزه هاي ديني عمل بکند.

مواردي از راه هاي رسيدن به آرامش:

يک-  ايمان: از ريشه اي أمَن يأمِن مي باشد به معني امين دانست، اعتماد کرد. ايمان يعني باور کردن، تصديق کردن که ضد آن کفر مي باشد نتيجه ايمان به خداوند اين است که انسان مؤمن مي شود و مؤمنان کساني هستند که: « وَلا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفی‏ بِاللَّهِ حَسيباً» مؤمنان ازاحدي جزخداوند نمي ترسند.  يک نوع ترس ويرانگر است و انسان ها را به وادي پوچ گرايي و تنبلي و سستي مي کشاند که نتيجه اش انواع استرس ها و اضطراب ها مي باشد مانند ترس از اينکه فردا گرسنه نمانم، پول هايم را دزد نبرد، اين نوع زندگي کردن انسان سوز است نه انسان ساز.

   اما يک نوع ترس آبادگر است و انسان ها را به وادي معرفت و کمال وارد مي کند اين مختص مؤمنان مي باشد آن ها از خدا که خالق و روزي ده است و مالک همه چيز مي باشد, مي ترسند البته خدا که ترس ندارد او رئوف و رحيم است ترس آنها از اين است که يک وقت در محضر خدا بي ادبي نکنند دنبال ادب هستند چون اعتقاد دارند در مقابل منعم و ولي نعمت بايد با ادب بود اين نوع ترس آرمان ساز است که اثر آن رسيدن به هر آن چيزي است که پروردگار آماده کرده است. اگر کسي به اين مقام رسيد ديگرسرزنش سرزنش کنندگان دلش را نمي رنجاند « وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ » و به آنچه دارند, دلبستگي ندارند « لِكَيْ لا تَأْسَوْا عَلی‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم‏ » در حوادث سخت سست نمي شوند و اندوهي بخود راه نمي دهند« وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ »

    جايگاه ايمان: در سوره فتح آيه چهار خداوند متعال مي فرمايد: « هُوَ الَّذی أَنْزَلَ السَّكينَةَ في‏ قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِم‏ » سکينه را وقار، آرامش و هيبت معنا کرده اند (المنجد) به آرامش خاطري مي گويند که هرگونه شک و ترديدي را از انسان زائل کند. نکته:

الف- سکينه بايد نازل شود مثل باران- قرآن چون از خزائن رحمت الهي نشأت مي گيرد بايد جايگاه پيدا کند. ب- جايگاه سکينه قلب است نه هر زمين چون سکينه از خداست بايد در حرم أمن هم جا بگيرد متاعي نيست که در سر هر کوي و بازار بيايد، ارزشمند است.  پ- هر قلبي قابليت درک آن را ندارد فقط قلب مؤمنين توانايي جذب و درک آن را دارد. ت- نتيجه اين سکينه افزايش ايمان مي باشد. سکينه مانند يک نسيم بهشتي بر قلوب مؤمنين آرامش مي بخشد بايد جامعه را به سمت ايمان پيش برد نه به سمت مادي گرايي، بايد قلوب را آماده کرد نه لباس هاي رنگارنگ و مدها ، اين ها همه نشان از آن دارد که « اين ره که تو مي روي به ترکستان است » و اين وظيفه همه نهادهاي جامعه است از شهرداران و پزشکان و مهندسان ساختمان گرفته تا بقالان و بزازان و خبازان همه بايد جامعه را به سمت اين هدف پيش ببرند، اگر ايمان بيايد امنيت کاري، امنيت جاني، امنيت مالي تأمين خواهد شد.

دو -  انفاق: اين نوع آرامش هم اجتماعي است و هم فردي. اين همه فسادها و بلاها بويژه در جوامع غربي يکي از عواملش نبودن فرهنگ انفاق مال مي باشد. اسراف ثروتمندان برابر است با از بين رفتن امنيت رواني مردم فقير و مستضعف. وقتي قسمتي از جامعه در رنج باشد و هميشه در انديشه و فکرش ثروت و ثروتمندان را مورد حمله قرار مي دهد دچار اضطراب و افسردگي مي شود و به طور ناخواسته آن گوشه از جامعه هم که در رفاه هستند را درگير مي کند. قرآن يکي از راههاي ديگري را که براي آرامش مطرح مي کند انفاق کردن است، مي فرمايد:« الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏ » کساني که اموال خود را در شب و روز, پنهان و آشکارا انفاق مي کنند براي آنها نزد پروردگارش پاداشي است- نه ترسي براي آنهاست و نه غمگين مي شوند. چند نکته:

الف- انفاق از نشانه هاي ايمان است چون در جاي ديگري قرآن مي فرمايد: « أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ  » ترس و حزن نداشتن از ويژگي هاي اهل ايمان است و مفهوم اين آيه مي رساند که هر انفاقي از بين برنده غم نيست حتما بايد صاحب آن هم اثرات خاصي داشته باشد. ب- انفاق زمان و مکان و موقعيت خاصي نياز ندارد « بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً » بستگي دارد به فرد و موقعيتي که در آن قرار ميگيرد. يک وقت در نماز انفاق بايد کرد، يک وقت در دل شبهاي تاريک و يک وقت آشکارا. اگر چيزي زمان و مکان نداشته باشد اين آرامش خيال را براي فرد به دنبال دارد که هر وقت با هر شرايطي که خواست انجام دهد اين گستردگي  نوعي آرامش به دنبال خودش مي آورد. پ- جامعه که پيکره واحدي است وقتي دردي نداشته باشد و آرام باشد همه اعضاي آن هم آرام هستند ديگر پليس، مرکز نگهداري از مجرمان و... نياز نيست اين ها براي کنترل آرامش درجامعه مي باشد.

سه -  زکات: زکات از ريشه زکي يزکوا، زکاءً به معني رشد و نمو مي باشد وتزکيه را به معني پاک و وارسته، صالح شدن، پرهيزکار و دور از گناه شدن معنا کرده اند. قرآن کريم به پيامبرش « صلي الله عليه وآله وسَلَّم» مي فرمايد: « خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليم‏» ازاموالشان صدقه بگيرتا بدين وسيله آنان را(ازبخل ودنياپرستي) پاک سازي و رشدشان دهي وبرآنان درودفرست(ودعاکن)زيرا دعاي تو مايه آرامش آنان است و خداوند شنوا و بيناست.

دوتا از فلسفه هاي اخلاقي و رواني و اجتماعي زکات که در اين آيه بيان شده عبارتند از: الف- پاکي     ب-  نمو ( تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ ) وقتي انسان ها درونشان و برونشان پاک بشود رشد مي کنند که  نتيجه اين رشد مي شود آرامش فرد و اجتماع، با پاک کردن رذائل اخلاقي، دنيا پرستي و بخل از جان انسانها و پرورش نهال نوعدوستي، سخاوت، توجه به حقوق ديگران در جان مردم, سلامت روح و روان حاصل مي شود.

   زکات مانند هَرَس کردن شاخ وبرگ درختان است هيچ کشاورز و باغداري از هرس کردن درختان ناراحت نمي شود چون مي داند اين کار به ثمر دهي بهتر آنها کمک مي کند وقتي انسان احساس کند زيادي هاي مالش دلي را شاد مي کند، حياتي به انسان در حال مرگ   مي دهد اگر خصايص انساني در درونش نمرده باشد قطعاً به وجد مي آيد واحساس رضايت و آرامش مي کند. البته اين آرامش زماني حاصل مي شود که شرايط پرداخت آن رعايت بشود.

چهار- اراده و پايداري: عنصر ديگري که براي انسان آرامش مي آورد اراده هاي محکم داشتن است. قرآن مي فرمايد: « وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً » ما از آدم از قبل پيمان گرفته بوديم اما او فراموش کرد، عزم و استواري براي او نيافتيم. مقصود از عزم در اينجا تصميم و اراده محکمي است که انسان خود را در برابر وسوسه هاي نيرومند شيطان حفظ کند.  در اين آيه انسان را خطاب مي کند که اي انسان تو فراموشيت و عدم دقتت در گذشته باعث شکستن و سست شدن اراده ات است اگر اين ها را از خود دور کني تو داراي چنان اراده محکم و پولاديني هستي که مي تواني عالم را به تصرف و تسخير خودت درآوري و کسي که داراي اراده اي محکم باشد هيچوقت غمگين نيست.

راهکارهاي اراده قوي: ا-ترک سورچراني: امام علي (عليه السلام) مي فرمايد: « لَا تَجْتَمِعُ عَزِيمَةٌ وَ وَلِيمَةٌ » اراده هاي محکم و پايدار با سورچراني و خوردن به دست نمي آيد.       ب- دوري از غفلت: امام علي (عليه السلام) مي فرمايد: « وَ لَا تَعْدُو عَلَی عَزِيمَةِ جِدِّهِمْ بَلَادَةُ الْغَفَلَات‏» سستي ناشي از غفلت ها بر اراده آن ها به کوشش در عبادت چيره نگردد.        پ- صبرو بخشش: قرآن مي فرمايد: « وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُور » 

ت- صبر وتقوا: قرآن مي فرمايد: «.... وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»

ث- نماز و نيايش: قرآن در معروف ترين آيه در اين زمينه مي فرمايد: « الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ». اساساً ارتباط با وجودي که قدرت، ثروت بدون زوال و مالکيت به تمام معنادارد, آرامش آور است. وقتي انسان احساس کند کسي فوق تصوّر او با تمام قوا آماده ياريش مي باشد, هيچوقت از نيايش با او کوتاهي نمي کند اما مشکل اينجاست که انسان اين احساس را در درونش کشته و حس تنوع طلبي او را از حقيقت هاي عالم هستي دور کرده است. هر روز دنبال کسي مي گرديم که به او اتکاء بکنيم اما افسوس « که يار در خانه و ما گرد جهان مي گرديم »

ج-عطر زدن: اين روزها کمتر کسي است که در مراودات اجتماعي از عطر استفاده نکند يا از اهميت عطر زدن بي خبر باشد. در دين مبين اسلام روايات متعددي بر عطر زدن داريم که گفتن و جمع آوري آنها در اين مختصر نمي گنجد.انس بن مالک نقل مي کند که رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمودند: من از دنياي شما سه چيز را دوست دارم: زن ها، عطر و روشني چشم من در نماز است.

 وجه شَبَه هر سه تاي اينها آرامش زا بودنشان است. البته مقصود از زن اعم از مادر, خواهر, عمه, خاله, دختر, همسر و... مي باشد. اگر انسان, زن ها را در اين قالب ها دوست داشته باشد آرامش زا است و اگر در قالب شهوت پرستي به زن تمايل داشته باشد هرگز آرامش به دنبال نخواهد داشت. در عطر زدن اين نکته مهم است که عطر را بايد هم در محل کار و هم در منزل و براي خانم ها فقط در منزل و جايي که محارم رفت و آمد دارند استعمال کرد اگر در غير اين مصرف شود برق شهوت جستن مي کند و آتش آن همه چيز را مي سوزاند. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: هرزني که عطر بزند و از خانه اش خارج شود تا هر زماني که به خانه اش برگردد لعنت مي شود. کسي که مورد لعن قرار گرفت ازرحمت الهي به دور است و کسي که از رحمت الهي دور شد ديگر روي آرامش را نخواهد ديد .

پنج-تلاوت قرآن: بايد با او انس گرفت تا فهميد براي کساني که اين موضوع را بررسي نکرده و انجام نداده اند درکش سخت مي باشد، قرآن به مجاهدان راه تبليغ دين خطاب    مي کند: « فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ‏ » هرچقدر برايتان ممکن است, آيات قرآن را تلاوت کنيد. انسان بويژه مبلغان عرصه دين به پيوندي در شب نياز دارند که نماز پيوند آنهاست و به انسي احتياج دارند و قرآن انس و ثبات آنهاست. اين طبيعي است که به زودي گرفتار      مي شوند و رنج مي برند ممکن است مبتلا بشوند و ضربه بخورند و اين قرآن است که جلوي اين مرض ها را مي گيرد. « عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى‏ »

شش-رازقيت: يکي از چيزهايي که براي بشر دغدغه مي باشد غذا خوردن و ترس از گرسنگي و فقر مي باشد. « الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْر »کار شيطان اين است که با وسوسه گري در درون انسانها آن ها را به اين سمت معطوف بکند و روح و روانشان را متزلزل بکند اگر انسان به اين نقطه برسد که خودش فقير مطلق است و اين خالقي مهربان است که از کودکي و قبل از آن فکر او بوده و همه چيزش را آماده کرده هيچوقت غصه روزي را نمي خورد، اگر انسان بداند منشأ رزق خدا فضل او نه عدل او به آرامش ابدي مي رسد فضل خدا زيادت از نياز و استحقاق و ظرفيت و گنجايش ماست. خداوندمتعال اين روزي ورزق بندگان را «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب‏ » مي دهد. اين طور روزي مي دهد که اولاً: انسان بنده ديگري نشود. ثانياً: عزّت و کرامتش حفظ بماند. ثالثاً : غم و غصه فردا او را از پا در نياورد. رابعاً: مي خواهد انسان را تربيت کند و به اوج بندگي برساند.

 هفت- راستي و درستکاري: وقتي انسان دروغ مي گويد تا از مخمصه اي که در آن افتاده رهائي يابد بعد از مدتي عذاب وجدان او را عذاب مي دهد دنبال راه نجاتي است که در روايت داريم: امام علي (عليه السلام)مي فرمايد: « ألنَّجاةُ في الصِّدقِ » اين راستگويي است که انسان ها را نجات مي دهد. انسان راستگو هميشه مورد اطمينان و وثوق است و همين مسأله باعث مي شود که دغدغه هاي ويرانگر سراغش نيايد. راستگويي انسان را پاکيزه مي کند.

امام صادق ( عليه السلام) مي فرمايد: هرکه زبانش راستگو باشد کردارش پاکيزه مي گردد.4

  امام رضاعليه السلام در کلمات گهربار خويش ضمن اشاره به فلسفه وجوب نماز، تأثيرات نماز را در زندگي فردي و اجتماعي نيز مورد بررسي قرار داده اند و به تبيين اين امر از ابعاد مختلف پرداخته اند. از ديد گاه امام رضا(عليه السلام) نماز جماعت در بعد اجتماعي موجب مي شود که اخلاص و توحيد و اسلام و عبادت پروردگار علني و ظاهر و مشهور و آشکار باشد زيرا که در اظهارش حجت است بر اهل شرق و غرب براي خداوند عزّ وجل، و براي اين که منافق- آن که به نماز اهميت نمي دهد و آن را کوچک مي شمارد- ناچار بدان چه به آن اقرار کرد، در ظاهر ادا کرده باشد و نماز اسلام را در ميان جمعيت مسلمين بجاي آرد. فوائد ديگري که در نماز جماعت مسلم است مانند رسيدگي به بينوايان و ياري درماندگان، نيکوکاري، در بعد فردي نيز نماز از ديدگاه امام رضا (عليه السلام) باعث ترک گناه و دوري از منکرات مي شود .

   نماز در بعد فردي باعث جلوگيري از فحشاء و منکرات مي شود و انسان ها را از انحرفات اخلاقي و اجتماعي همچون اعتياد، افسردگي، سرقت، قتل و امثال آن نجات مي دهد و از سوي ديگر باعث اصلاح جامعه مي شود چرا که ترويج نماز در جامعه از نشانه هاي حکومت صالحان است.

نماز بر کاهش هنجارشکني در جامعه و جرايم اجتماعي ونيز کسب فضائل فردي و خودسازي تأثير دارد. لذا هرچه افراد جامعه به اقامه نماز بيشتر مقيد باشند ميزان جرائم در آن جامعه کاهش مي يابد. از ديدگاه امام رضا(عليه السلام) هر چه افراد محتواي ماهيت نماز را بيشتر درک کنند و به اقامه آن مقيد باشند ميزان هنجارشکني در آن ها کاهش مي يابد. نماز بيش از عبادات ديگر باعث اصلاح فرد و جامعه مي شود.

   کتاب پرتوي از اسرار نماز تحت عنوان شرايط اجتماعي قبولي عبادات مي نويسد: «حفظ نيروهاي اجتماعي و اخوت ميان مسلمانان و روابط شايسته و نيکو ميان پيروان اسلام، اهميت بسياري دارد. از اين رو، هر سخن و عملي که به گسستن پيوندها و بهم زدن روابط خود منجر شود نارواست. غيبت، سوءظن، بدخواهي، قطع رابطه، بدخلقي و... از اوصاف و اعمالي هستند که موجب قبول نشدن عبادت مي شوند». کتاب سيره امام رضا(عليه السلام) از آن حضرت نقل مي کند: « وقتي که مؤمن نمازهاي پنج گانه خود را ضايع کند، شيطان بر او غالب مي شود و او را وارد گناهان کبيره مي نمايد». شيخ صدوق در کتاب خصال از قول زکريابن آدم از امام رضاعليه السلام نقل مي کند که فرمود: الصَّلاةُ لَها اَربَعَةُ آلافِ باب؛ براي نماز چهارهزار باب است.

ميرزا جواد ملکي تبريزي مي گويد: « ممکن است مراد از ابواب و درها، درب هاي آسمان است که نماز و روح متصل از آن ها عروج مي کند و بالا مي رود و يا اين که مقصود ابواب فضل و فيض الهي باشد، و مقصود از حدود، مسائل متعلق به اجزاء نماز و شر ايط آن از نظر صحت و کمال و اسباب ارتباط معنوي بين نماز و جناب قدس باري تعالي و يا وسيله ارتباط نمازگزار در هنگام نماز با خدا باشد و اما اين که آدمي را از فحشاء و منکرات بازمي دارد براي دلالت بر اين امر همان آيه شريفه کافي است که مي فرمايد: «اِنَّ الصَّلوهَ تَنهي عَنِ الفَحشاءِ والمُنکَر؛ به درستي که نماز آدمي را از فحشاء و اعمال زشت باز مي دارد». آري چهارهزار درب آسماني بر روي نمازگزار باز مي شود و روح انسان در هنگام نماز به آسمان عروج مي کند که: الصَّلوة معراجُ المؤمن. در اين باره امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد: الصَّلاةُ قَربانُ کُلِّ تَقي؛ نماز نزديک کننده هر پرهيزکاري است. ازمنظر آن حضرت نماز انسان را به پرهيزکاري نزديک مي کند بنابراين نماز انسان را از منکرات و زشتي ها باز مي دارد.

حضرت امام رضا(عليه السلام) نمازي را تأثيرگذار مي داند که حق آن ادا شود. لذا ايشان در روايتي که حسين نوري در کتاب مستدرک الوسائل نقل مي کند, مي فرمايد: « نماز، صله (پيوند) و موهبتي است از طرف خداوند مهربان براي بنده از راه رحمت و عنايت. نماز، مطالبه وصال و راه رسيدن بنده به سوي خداوند است. البته هر گاه با نيت خالص وارد نماز شود و با تعظيم و اجلال هر چه بيشتر براي خداوند تکبير گويد و قرائت را با ترتيل بخواند و با خشوع رکوع را به جا آورد و با تواضع سر از رکوع بردارد و با ذلت و خضوع سر به سجده گذارد و با اخلاص در حالي که اميد به رحمت خدا دارد، تشهدخواند، سپس نمازش را با رغبتي تمام و با اميد به رحمت بيکران الهي، سلام دهد و به پايان رساند و در حالي بين ترس و اميد، اين فريضه الهي را به انجام رساند؛ پس هر گاه کسي نماز را با چنين آداب و شرايطي به جا آورد، حق نماز را ادا کرده است».

هم چنين آن امام فرمودند: « نمازکامل [که نمازگزار را از آفت فحشا و منکر باز دارد] نمازي است که داراي شرايط زير باشد: ا- حضور قلب؛ ب- فراغت جوارح و اعضاء از هر چيز (غير از ياد خدا)؛ ج- با کمال و ذلت و خاکساري در برابر خدا ايستادن؛ د- رسيدن به مرتبه يقين؛ که نمازگزار فرض کند بهشت طرف راست، جهنم سوزان طرف چپ، صراط پيش رو، و ذات اقدس الهي در مقابلش قرار دارد». اگر نماز به شرايط فوق ادا شود نماز تأثيرگذار است که نمازگزار را در بعد فردي از فحشاء و منکرات باز مي دارد و در بعد اجتماعي باعث اصلاح جامعه و جلوگيري از فساد و تباهي مي شود. مهم ترين هنر نماز اين است که شيطان از نمازگزار ترسان و هراسان است و مهمترين تأثير نماز اين است چون نماز انسان را در قلعه اي محکم و امن قرار مي دهد که شيطان به آن راه نفوذي ندارد.

   امام رضا(عليه السلام) در اين باره مي فرمايد: « تا وقتي که مؤمن نمازهاي پنج گانه خود را به موقع و با شرائط به جا آورد، شيطان پيوسته از او ترسان و هراسان است، ولي هرگاه وي نماز خود را ضايع کند، شيطان بر او غالب مي شود و او را وارد گناهان بزرگ مي نمايد». از ديدگاه حضرت اگر نمازگزار به موقع و با شرايط نماز خود را به جا آورد شيطان پيوسته از او ترسان و هراسان است. اين امر به آن معناست که شيطان هيچ گونه تسلطي بر نمازگزار واقعي ندارد. شيطاني که امر به بدي و فحشاء مي نمايد. حضرت موسي بن جعفر(عليه السلام) « نمازي را که در اول وقت و رعايت حدودش به جا آورده شود خوشبوتر از گياه مُورد و باطراوت تر از آن بگيرند پس بر شما باد که نماز را در اول وقت آن بجاي آوريد ». روايت بالا را شيخ صدوق در کتاب ثواب الاعمال خود نقل مي کند: پس بايد نماز را با رعايت حدودش به جا آورد تا بوي عطر آن براي هميشه ماندگار شود.    

  فرهنگ نماز در قرآن مجموعه اي است از نيکي ها و پاکي ها. چون نماز برترين مکتب عالي تربيت است. قرآن کريم تأثير نماز را بر رفتار و عمل نمازگزار در چندين سوره بيان مي کند و يکي از اين سوره ها، سوره مبارکه مؤمنون است که مي فرمايد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿1 الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿2 وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿3 وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ ﴿4 وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿5 إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ ﴿6 فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿7 وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴿8 وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ ﴿9 أُوْلَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ ﴿10 الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿11 مؤمنان رستگار شدند﴿1 آن ها که در نمازشان خشوع دارند﴿2 و آن ها که از لغو و بيهودگي رويگردانند﴿3 و آن ها که زکات را انجام مي دهند﴿4 و آن ها که دامان خود را از آلودگي به بي عفتي حفظ مي کنند﴿5 تنها آميزش جنسي با همسران و کنيزانشان دارند که در بهره گيري از آن ها ملامت نمي شوند ﴿6 و هر کس غير اين طريق را طلب کند تجاوزگر است ﴿7 و آن ها که امانت ها و عهد خود را مراعات مي کنند﴿8 و آن ها که از نمازها مواظبت مي نمايند ﴿9 (آري) آن ها وارثانند ﴿10 که بهشت برين را ارث مي برند، و جاودانه در آن خواهند ماند ﴿11 اين آيات زيباترين شکل رفتار نمازگزارواقعي را به تصوير مي کشدکه مجموعه اين رفتارها فرهنگ نماز راتشکيل مي دهد. در کتاب منهج الصادقين آمده است که: اميرمؤمنان امام علي(عليه السلام) فرمودند: «خدايا پرستش تو نه به جهت ترس آتش دوزخ و طمع ثواب عبادت مي کنم بلکه تو را اهل عبادت و سزاوار پرستش يافته ام و به جهت آن تو را پرستش مي کنم ». اين عبادت واقعي است که انسان خدا را شايسته عبادت بشناسد و او را عبادت کند. در تفسير شريف صافي از امام امير مؤمنان(عليه السلام) نقل شده که «هر رفتاري که در آن ياد خدا و ذکر نباشد لغو است». هم چنين طبرسي در تفسير مجمع البيان آوره است که « لغو در حقيقت هر گفتار و کاري است که فائده اي معمولاً نداشته باشد پس اين امور قبيح است و پرهيز و دوري از آن ها واجب ». بنابراين نمازگزاران واقعي ازهرگونه اموري که موجب تعالي وپيشرفت نيست پرهيز مي کنند و به فکر کسب فضائل انساني مي باشند و از هر گونه آلودگي به دور مي باشند.

امام رضا(عليه السلام) در تفسير آيه وَالَّذين هم علي صَلواتِهِم دائمون؛ مؤمنان کساني هستند که بر نمازهايشان محافظت مي کنند فرموده است: مراد خداوند متعال مواظبت بر اوقات نماز است و فرمودند: اوقات نماز را محافظت کنيد (سعي کنيد نماز را در اوقات مخصوص آن به جا آوريد) زيرا هيچ بنده اي از افت حوادث در امان نيست. کسي که وقت نماز او فرا رسيد و از روي عمد از آن کوتاهي کند خطاکار است. و اين مختصري از معاني و ارزش هاي فرهنگ نماز درقرآن است که باعث رسيدن به قله رفيع انساني مي شود.

بعد از قرآن کريم هيچ کس چون پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) نمي توانند تأثيرات نماز را در زندگي فردي بيان نمايند. چون آنان با تمامي ذرات وجود خويش حقيقت نماز را درک کرده ند و در حال نماز به معراج مي رفتند و در ملکوت به پرواز درمي آمدند. امام رضا (عليه السلام) چون اجداد طاهرينش بيش از هر چيز نماز را دوست مي داشت و در کلامي نوراني که شيخ حر عاملي در وسائل الشيعه نقل مي کند مي فرمايد: « همانا علت وجوب نماز، اقرار به ربوبيت پروردگار است و کنار گذاشتن شرک و اين که براي خدا مثل و نظيري نيست؛ و ايستادن در برابر پروردگار با ذلت و بيچار گي، و خضوع و اعتراف به وحدانيت او، پشيماني و طلب توبه از گناهان گذشته، و گذاشتن صورت بر زمين در هر روزي پنج مرتبه براي تعظيم پرورگار؛ و اين که بنده متوجه خدا باشد و او را فراموش نکند، و راه سرکشي درپيش نگيرد، و خاضع و خاشع و ذليل و مشتاق و خواستار زيادي توفيق در دين و دنيا باشد ». آثار ديگري که در نماز است، عبارت اند از: انزجار از غير خدا، و مداومت بر ذکر حضرت باري در روز و شب؛ زيرا بنده، سيد و مدبر امور و آفريننده خود را فراموش نکند. چون فراموشي ياد حق، سبب در پيش گرفتن راه سرکشي و طغيان است. هم چنين حکمت هاي ديگري که در نماز است، اين که بنده به وظايف بندگي خود در پيشگاه خداي خويش، قيام کند و اين عبادت او را از گناهان باز دارد و مانعي براي او از گرايش به فساد و تبهکاري باشد». شيخ صدوق در کتاب علل الشرايع با بيان حديثي تأثير نماز را در زندگ فردي از منظر امام رضا (عليه السلام) چنين نقل مي کند: « علّت و سرّ واجب شدن نماز اموري است... والمداومةِ عَلي ذکراللهِ عَزَّ وَ جلَّ باللَّيلِ وَالنَّهار لئلّا ينسي  العَبدُ سَيدهُ وَ مُدَبِّرَهُ و خالِقَهُ فيبطَرَ و يطفي و يکوه في ذِ کرِهِ لِرَبِّهِ جَلَّ و عَزَّ و قيامِهِ بَينَ يدَيهِ زاجراً لَهُ و عنِ المَعاصي و مانعاً له من انواع الفَسادِ مداومت بر ذکر حق عزّ وجلّ در شب و روز تا بدين ترتيب بنده، سيد و سرور و مدبر و خالق خود را فراموش نکند تا به طغيان او منتهي گردد و در اين که بنده به ياد پروردگار باشد فائده اي که او را از معاصر منزجر کرد و باعث مي شود از انواع فساد کناره بگيرد». قرآن کريم نيز نماز را بازداشتن از فحشاء ومنکرات مي داند.

امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: مَن اَحَبَّ اَن يعلَمَ اَقبلَت صَلاتُه اَم لَم تَقبَل، فَلينظُر هل مَنَعتهُ صلاتَهُ عَنِ الفَحشاء وَالمنکر؟ فَبقدر ما ضَحَتهُ قُبلَت مِنهُ . هر کس دوست دارد بداند نمازش قبول شده يا نه، ببيند که آيا نمازش او را از گناه و زشتي بازداشته يا نه؟ پس به هر قدر که نمازش او را از گناه بازداشته به همان اندازه نمازش قبول شده است.

هم چنين از حضرت محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) نقل شده که درباره مردي که با آن حضرت نماز مي خواند و در عين حال مرتکب کارهاي زشت مي شد، فرمود: « نمازش، روزي او را از زشتکاري بازخواهد داشت ». پس ديري  نگذشت که آن مرد توبه کرد.    يکي از معصيت هاي بزرگ شراب خواري است. کسي که اين معصيت بزرگ را انجام دهدنمازش تاچهل روزپذيرفته نيست. حسين بن خالد مي گويد: محضر مبارک حضرت رضا(عليه السلام) عرض کردم: براي ما روايت شده که نبي اکرم(صلي الله عليه وآله وسلّم) فرموده اند: «کسي که خمر بنوشد تا چهل روز نمازش مقبول نيست»، آيا اين روايت صحيح است؟ حضرت فرمود:«راويان اين حديث راست گفته وحديث راصحيح نقل کرده اند». عرض کردم چرا نمازش تا چهل روز مقبول نيست نه کمتر از آن و نه بيشتر؟ حضرت فرمود: «براي اين که حق تعالي خلقت انسان را مقدر و معين فرموده با اين بيان که خداوند آفرينش انسان را چهل روز به صورت نطفه قرار داده و پس از چهل روز به حالت علقه منتقل شده و در اين حال نيز چهل روز مانده سپس به حالت مضفه نقل داده و در اين حال نيز چهل روز مانده است و هم چنين تا مرحله نهايي و چون انسان شراب مي خورد بقاياي آن شراب چهل روز در مثانه اش مي ماند همان طوري که غذا و مأکولات و مشروبات ديگر نيز ذرات و بقاياي آن تا چهل روز در مثانه مي ماند». شدت حرمت شراب آن قدر زياد است که درآيين همه پيامبران الهي حرام شمرده شده است. شيخ صدوق در کتاب شريف توحيد، به نقل از امام رضا (عليه السلام) نقل مي کند که فرمود: «ما بَعثَ اللهُ نبياً اِلّا بتحريم الخمر...
هرگز خداوند پيامبري را نفرستاد مگر اين که شراب را حرام سازد».

تأثير نماز در بعد فردي و اجتماعي آن قدر عظمت دارد که انديشمندان بزرگ و منصف جهان از تأثير نماز گفته اند و آن ها را تجربه و لمس کرده اند. براي آگاهي از گفته هاي آنان به چند مورد آن اشاره مي کنيم. مهاتما گاندي در مورد عبادت و نماز مي گويد: اگر دعا و عبادت و اعتقاد به خدا نبود من مدت ها پيش ديوانه شده بودم. ويليام جيميز پدر علم روان شناسي و استاد دانشگاه هاروارد مي گويد:ما و خدا با هم سرو کار داريم و هنگامي که قلب خود را به سادگي به او عرضه مي داريم سرنوشتمان روشن خواهد بود. دکترالکسيس کارل نويسنده کتاب بشرگمنام و برنده جايز نوبل مي گويد: قوي ترين قدرتي که ممکن است انسان توليدکند، نيروي دعا و عبادت است قدرتي که همانند نيروي جاذبه زمين وجودش حقيقي و قابل لمس و حس است. دکتر هوماس هايسلوپ مي گويد:مهمترين عامل خواب آرام بخش که من در طول سال هاي متمادي تجربه و ممارستم در مسائل روان به آن پي برده ام همين نماز است. اين گوشه اي از اعترافات دانشمندان بزرگ عالم در مورد نماز است پس بياييم ارزش نماز را بيش از پيش درک کنيم و قدر آن را بدانيم. نماز در رعايت بهداشت و زيبايي تأثير دارد. صحت نماز مشروط است به پاک نگه داشتن بدن، لباس، جاي نماز و پرهيز از نجاست ها که موجب زدودن ميکروب ها و آلودگي ها از محيط زندگي و حفظ بهداشت جسماني مي شود. خداوند در قرآن کريم مي فرمايد: يَا بَنِي آدَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ؛ (قرآن کريم، اعراف: آيه سي و يک) اي فرزندان آدم: در هر مسجد زيور خود را برگيريد.

در سيره عملي امام رضا(عليه السلام) که در زمان نماز مسواک مي زد. آن حضرت به عطر نيز اهميت فراوان مي داد. امام جواد (عليه السلام) مي فرمايد: «پدرم دستور داد مقداري مُشک براي او تهيه کردند که هفتصد درهم بهاي آن بود».

نماز انسان را به رعايت بهداشت ملزم مي نمايد و اين امر يکي از آثار ارزشمند نماز در زندگي بشر است. اسلام ديني است که اساس خود را خيلي صريح بر پايه اجتماع قرار داده است و ضمن تأکيد بر خودسازي فردي به اجتماع نيز نظري خاص دارد. علامه طباطبايي در تفسير الميزان مي نويسد: اسلام تنها ديني است که اساس خود را خيلي صريح و روشن بر پايه اجتماع قرار داده است و در هيچ شأني از شئون خود نسبت به اجتماع بي اعتنا نبوده است. براي روشن شدن مطلب کافي است که در گسترش فوق العاده اعمال انساني و دسته هاي مختلف احکام آن ها مطالعه شود. اين دين الهي تمام آن ها را با کثرت فوق العاده اي که دارند احصاء نموده و براي هر يک از آن ها حکمي مقرر داشته و تمام اين احکام و مقررات را نيز در يک قالب اجتماعي بيان داشته و تا آن جا که ممکن بوده روح اجتماعي را در جميع احکام و مقررات خود تنفيذ نموده است. نماز نيز از اين قاعده مستثني نيست.

امام رضا(عليه السلام) در مورد تأثيرات نماز جماعت در کتاب عيون اخبارالرضا (عليه السلام) مي فرمايد: « و اگر بپرسند که چرا نماز به جماعت قرار داده شده؟ در پاسخ گفته مي شود: براي آن که اخلاص و توحيد و اسلام و عبادت پروردگار علني و ظاهر و مشهور و آشکارا باشد، زيرا که در اظهارش حجت است و بر اهل شرق و غرب براي خداوند عزّ وجلّ، و براي اين که منافق: آن که به نماز اهميت نمي دهد و آن را کوچک مي شمارد ناچار بدان چه به آن اقرار کرده در ظاهر ادا کرده باشد و نماز اسلام را در ميان جمعيت مسلمين به جا آرد و مراقبت باشد تا در شهادت مسلمانان پاره اي درباره پاره ديگر ممکن باشد با فوائد ديگري که در نماز جماعت مسلم است مانند رسيدگي به بينوايان و ياري درماندگان، نيکوکاري و پرهيز از معاصي، و پيشگيري از وقوع بسياري از گناهان و مناهي. خداوند عزوجل که به وسيله نماز جماعت مي توان زائل ساخت. هم چنين شيخ صدوق در کتاب علل الشرايع به نقل ازامام رضا(عليه السلام) در مورد سرّ واجب شدن نماز مي فرمايد: «...مداومت بر ذکر حق عزّ وجلّ در شب و روز تا بدين ترتيب بنده، سيّد و سرور و مدبّر و خالق خود را فراموش نکند تا به طغيان او منتهي گردد و در اين که بنده به ياد پروردگار باشد فائده اي هست که او را از معاصي منزجر کرد و باعث مي شود از انواع فساد کناره بگيرد». بنابراين دو کلام نوراني امام رضا(عليه السلام) تأثيرات نماز در زندگي اجتماعي عبارتند از :ا-علني شدن عبادت پروردگار ب-آشکار شدن يکتاپرستي و توحيد ج-قبول شهادت مسلمين درباره يکديگر د-رسيدگي به بينوايان و ياري درماندگان        هـ- ترويج نيکوکاري و- پيشگير از وقوع بسياري از گناهان و مناهي خداوند ز-جلوگيري از انواع فسادها

بنابراين جامعه در سايه نورانيت نماز اصلاح مي شود و ميزان هنجارشکني در آن به شدت کاهش مي يابد. چپزي که اکثر قريب به اتفاق پاسخ دهندگان به آن پاسخ داده بودندکه نماز باعث اصلاح جامعه مي شود و جامعه را از انحراف نجات مي دهد. چرا نماز اجتماع را از انواع معاصي و فساد باز مي دارد, علت اين امر کاملاً روشن است چون هر کس بخواهد نماز او مقبول درگاه الهي واقع شود بايد مال و آبرو و نواميس مردم از جانبش در امنيت کامل باشد. نماز با تجاوز و ظلم و تعدّي به مال و آبروي ديگران جمع نمي شود. در سايه نماز بايد نمازگزار حريم ها و حرمت ها را نگه دارد. آبروي مردم جامعه بايد از سوي نمازگزار واقعي حفظ شود. نماز با محرّمات الهي جمع نمي شود. احترام آبروي مردم بايد از سوي نمازگزار حفظ شود. لذا در روايتي پيامبرگرامي اسلام حضرت محمد(صلي الله عليه وآله وسلّم) مي فرمايد: «مَن اغتاب مَسلماً او مسلمهً لم يقبَلِ اللهُ صلاتهُ و لا صِيامَهُ اَربعينَ يوماً و ليلَهً اِلّا اَن يغفِرَ صاحِبَهُ کسي که غيبت زن و مرد مسلماني را بکند تا چهل روز نماز و روزه اش را خدا نپذيرد مگر آن که آن شخص او را ببخشد». شيخ صدوق در کتاب معاني الاخبار از امام رضا به نقل از پدرش حضرت موسي بن جعفر از پدرش امام صادق(عليهم السلام) مي فرمايد: « همان خداي تبارک و تعالي دشمن مي دارد خانه گوشت را... بعد فرمودند منظور از خانه گوشت، منزلي است که در آن گوشت مردم به سبب غيبت خورده مي شود ». در روايتي ديگر در کتاب اصول کافي حضرت محمد(صلي الله عليه وآله وسلّم) مي فرمايد: «الجُلوسُ في المسجِدِ انتظارَ الصَّلاةِ عبادةٌ ما لم يحدِث قيل يا رسولَ الله و ما يحدِثُ قال الاغتياب؛ نشستن در مسجد به انتظار نماز عبادت است تا حدثي از او سر زند عرض شد: اي رسول خدا حدث چيست؟ فرمود: غيبت کردن است ». بنابراين در فرهنگ نوراني نماز، بايد حرمت مردم جامعه حفظ شود و به آبروي مردم تجاوز نشود که اگر نمازگزار دست به چنين کاري زد خداوند نمازش را تا چهل شبانه روز از او نمي پذيرد.از ديدگاه امام رضا(عليه السلام)نمازگزار بايد حقوق مردم خصوصاً محرومان را ادا نمايدرسيدگي به نيازمندان و محرومان جامعه و اداي حقوق محرومان به درجه اي از اهميت دارد که اگر نمازگزار به حقوق آنان توجهي نکند نمازش پذيرفته نيست.

امام رضا(عليه السلام) مي فرمايد: « فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ يُزَكِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُه‏ هر کس نماز بخواند ولي زکات نپردازد نمازش قبول نمي شود ». در کتاب سفينة البحار از امام علي(عليه السلام) نقل شده که آن حضرت خطاب به کميل فرمودند: « هرگاه غذاي تو از راه حلال و درآمد صحيح نباشد خداوند تسبيح گفتن و شکر تو را قبول نمي کند ». بنابراين بر نمازگزار واجب است حقوق محرومان را ادا نمايد در غير اين صورت نماز او مقبول درگاه خدا واقع نمي شود و فقها و مراجع بزرگ تقليد نيز در اين باره فتوا داده اند و مي فرمايند: لباس نمازگزار بايد مباح باشد و کسي که مي داند پوشيدن لباس غصبي حرام است اگر عمداً در لباس غصبي يا در لباسي که نخ يا دکمه يا چيز ديگر آن غصبي است نماز بخواند نمازش باطل است.

هم چنين کسي که در ملک غصبي نماز مي خواند اگر چه روي فرش و تخت و مانند اين ها باشد نمازش باطل است. بنابراين مال و اموال و زمين ها و املاک مردم بايد از جانب نمازگزار مورد تجاوز قرار نگيرد و با اين امر از بسياري از فسادها جلوگيري به عمل مي آيد و اين رمز بازدارندگي نماز فحشاء و منکرات است.

شيطان از نمازگزار واقعي هراسان و ترسان است و هيچ گونه تسلطي بر او ندارد. در نتيجه نمازگزار به درخواست هاي شيطان توجهي ندارد و ياد خدا آرامش روحي و رواني او در سايه نماز باعث مي شود که به اوامر شيطان بي توجهي کند و اين مهم ترين تأثير فردي نماز مي باشد. بلکه در عوض نمازگزار واقعي که به حفظ حدود و شرايط نماز پاي بند است به نيکي عمل مي کند و قرآن در سوره مبارکه مؤمنون اين مهم را به تصوير مي کشد.

تأثيرات نماز از ديدگاه امام رضا(عليه السلام)، در زندگي فردي عبارتند از : دوري از شرک، طلب توبه از خداوند، توجه به خدا، انزجار از غير خدا، مداومت بر ذکر خدا، دوري از موانع آرامش روح و روان، رعايت بهداشت جسماني و توجه به زيبايي و پاک نگه داشتن بدن و لباس, دوري از سرکشي و طغيان، جلوگيري از گناه، دوري از فساد و تبهکاري، ترسان و هراسان بودن شيطان از نمازگزار واقعي. همچنين تأثيرات نماز از بعد اجتماعي از ديدگاه امام رضا(عليه السلام) علني شدن عبادت پروردگار، آشکار شدن يکتاپرستي و توحيد، قبول شهادت مسلمين درباره يکديگر، رسيدگي به بينوايان و ياري درماندگان، ترويج نيکوکاري، پيشگيري از وقوع بسياري از گناهان و جلوگير از انواع فسادها.
هم چنين بين ميزان کاهش جرائم در جامعه و ميزان تقيد افراد جامعه به اقامه نماز با حفظ حدود و شرايط آن رابطه معني داري وجود دارد و نماز بيش از عبادات ديگر باعث اصلاح فرد و جامعه مي شود.

براي نهادينه شدن فرهنگ نماز و درک حدود و شرايط آن و تأثيرات نماز در زندگي فردي و اجتماعي شايسته است: تبيين نظرات و سيره ي نوراني امام رضا (عليه السلام) و معصومين عليهم السلام پيرامون تأثيرات نماز در زندگي فردي و اجتماعي در مدارس, دانشگاه ها و رسانه های ملي و بين المللي و شبکه هاي اجتماعي و آستان قدس رضوي و اماکن متبرکه و مساجد با سياست گذاري کلان توسط نهادهاي فرهنگي جهت شناسايي جايگاه نماز در انديشه نوراني معصومين عليهم السلام و تأثيرات آن در زندگي فردي و اجتماعي به جامعه از طريق رسانه هاي جمعي و کتاب داستان و برشورها و شعر و فيلم  و پرده نگار و پيامک و شبکه هاي اجتماعي و ... . برگزاري دوره هاي ضمن خدمت جهت فرهنگيان و اساتيد دانشگاه ها در مورد نظرات معصومين (عليهم السلام) پيرامون تأثيرات نماز در زندگي فردي و اجتماعي- اختصاص مباحثي به بيان سيره معصومين (عليهم السلام) در مورد نماز در کتاب هاي درسي جهت دانش آموزان.- تکثير جزواتي پيرامون اهميت دادن به نماز و بيان نظرات حضرات معصومين پيرامون برکات سازنده نماز در بعد فردي و اجتماعي و پخش آن ها در بين زائرين آستان قدس و بقاع متبرکه در کليه شهرها در بين مردم- بيان رعايت حدود و شرايط نماز در کتاب هاي دين و زندگي دانش آموزان و دانشجويان -تشکيل کانون های فرهنگي نماز در مساجد و اماکن متبرکه جهت نشر و تبليغ تأثيرات فردي و اجتماعي نماز. - بيان راهکارهای مناسب به والدين براي نشر فرهنگ نماز بين فرزندان. تصويب و تدوين و تدريس کتاب فرهنگ نماز در مدارس و دانشگاه ها به عنوان واحد درسي. 5

منابع و مآخذ:

1- سازمان تبليغات اسلامي- بخشعلي قنبري- مقاله دعاوعبادات ازديدگاه شهيدمطهري-باتغييروتصرف.

2 - دکتر غلامعلی افروز باتغييروتصرف.

3 - دكتر محسن ايماني- خانواده و نماز

4 - حجت الاسلام محمد رضا حسيني- اداره تبليغات اسلامي جهرم 

5 - مقاله برگزيده اجلاس سراسري نماز باعنوان تأثيرات فردي و اجتماعي نماز از ديدگاه امام رضاعليه السلام- باتغييروتصرف

 

توضيح:

[به رفتارهايي که فرد با عضويت در گروه بايد آن ها را انجام دهد و درصورت رعايت نکردن آن ها با مجازات روبه مي شود. الگوي عمل يا هنجار مي گويند.

به مجموعه معاني و اعتقادات مشترک که کم و بيش به شکل يک نظام است و مبناي عمل افراد در گروه يا جامعه قرار مي گيرد و اجبار اجتماعي از آن حمايت مي کند نظام فرهنگي يا فرهنگ گفته مي شود.

تأثير در لغت به معني اثر کردن، اثر گذاشتن در چيزي، نفوذ کردن آمده است.

به اموري که ابتدا براي فرد داراي ارزش نيست و به آن ها تمايلي ندارد و در طي جامعه پذيري اهميت مي يابند و به صورت ارزش در مي آيند، دروني کردن ارزش ها مي گويند. آماده شدن فرد توسط جامعه براي برعهده گرفتن نقش ها را جامعه پذيري گويند.]

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 15076 کلمه
مولف : اکرم رجايي تبار(دانش پژوه مرکز تخصصی نماز)
1394/11/5 ساعت 10:22
کد : 1058
دسته : آثار اخلاقی و عرفانی نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
آثار نماز
آرامش روانی و نماز
آثار فردی نماز
آثار اجتماعی نماز
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز