زهرا آسمانی شده بود اما در زمین زندگی می کرد
شهیده زهرا تركمن هفتمين فرزند خانواده محمود تركمن در سال 1348 در اسلامآباد كرمانشاه ديده به جهان گشود؛ پدر و مادر اين خانواده مذهبي زيباترين نام يعني «زهرا» را بر اين دختر نهادند. زماني كه «زهرا» 9 بهار از عمرش را درك كرد، مادرش براي او چادري سفيد با گلهاي صورتي دوخت و مهمان غريبه و نامحرم به خانه زهرا ميآمد، او چادر گلدار صورتي را بر سر ميكرد و مانن ...
شهیده زهرا تركمن هفتمين فرزند خانواده محمود تركمن در سال 1348 در اسلامآباد كرمانشاه ديده به جهان گشود؛ پدر و مادر اين خانواده مذهبي زيباترين نام يعني «زهرا» را بر اين دختر نهادند. زماني كه «زهرا» 9 بهار از عمرش را درك كرد، مادرش براي او چادري سفيد با گلهاي صورتي دوخت و مهمان غريبه و نامحرم به خانه زهرا ميآمد، او چادر گلدار صورتي را بر سر ميكرد و مانند فرشتهاي كوچك به استقبال مهمانان ميرفت.
فاطمه تركمن خواهر شهيد دانشآموز «زهرا تركمن» با بيان خاطرات خواهر كوچكترش اظهار ميدارد: زهرا داراي هوش فوقالعادهاي بود؛ وي در انجام واجبات ديني اصرار داشت و در جلسات قرآن شركت ميكرد كه نسبت به كودكان هم سن و سالش زودتر از همه قرآن را فرا گرفت.
وي ادامه ميدهد: زهرا تركمن در ايام محرم به مادرش اصرار ميكرد كه مراسم روضهخواني در منزل برگزار كند كه بنا بر اصرار زهرا هميشه در ايام محرم نداي «يا حسين (ع)» از منزل ما بر ميخاست و زهرا خادم امام حسين (ع) در منزل بود.
خواهر شهيد دانشآموز «زهرا تركمن» بيان ميدارد: خواهرم از زماني كه زبان به سخن گشود هيچ يك از اعضاي خانواده را با كلمه «تو» خطاب نميكرد. او هيچ گاه كاري نميكرد كه مجبور به معذرت خواهي شود. زهرا با سن كمي كه داشت احساس مسئوليت ميكرد و در مواجهه با مشكلات اجازه نميداد، كسي مرواريدهاي جاري شده از چشمش را ببيند.
وي ميافزايد: عصبانيت براي او معنايي نداشت و زماني كه ما عصباني ميشديم، مثل يك خواهر بزرگتر با ما شوخي ميكرد.
تركمن اضافه ميكند: زهرا هميشه عكسهاي امام خميني (ره) را جمع ميكرد و همراه با يك گلبرگ محمدي در هر صفحه از يك دفتر نگهداري ميكرد اما من هيچ وقت نتوانستم راز اين كار زهرا را بفهمم. هر وقت از زهرا ميپرسيدم چرا اين كار را ميكني با همان زبان كودكانه و شيرينش ميگفت «اين يك راز بين من و گل محمدي است».
وي بيان مي دارد: آرام آرام همه باورشان شده بود كه زهرا، آسماني است. بالاخره روز 31 شهريور 59 از راه رسيد. زهرا با چادر سفيدش از منزل به قصد رفتن به مغازه پدر خارج شد. هر چقدر به زهرا اصرار كرديم كه از منزل خارج نشود، گوش نكرد و گفت «پدر الان در مغازه است؛ قول ميدهم به مغازه بروم و پدر را به منزل بياورم» زهرا رفت ولي دل من و مادر و برادرم پر از آشوب بود. تا اينكه اين فرشته زميني در بمباران هوايي و در 11 سالگي به آسمان پركشيد و به شهادت رسيد.
به گزارش توانا، فاطمه بستام، حديث تابش و حسنا كرمي عضو اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشآموزان در زندگي اين شهيد دانشآموز پژوهش كردند و نيك سيرتي وي را بر صفحه روزگار نوشتند