قبله اونوره!!!
یه سری اومدم به بابام نشون بدم که پسر مومنی شدم. شروع کردم به نماز خوندن و همینطور تو سجده اشک ریختن. بابام گفت: پاشو خودتو خسته نکن؛ سوییچ ماشین تو جیبمه بردار؛ سری بعدی هم خواستی نماز بخونی قبله اونوره ...
یه سری اومدم به بابام نشون بدم که پسر مومنی شدم. شروع کردم به نماز خوندن و همینطور تو سجده اشک ریختن.
بابام گفت: پاشو خودتو خسته نکن؛ سوییچ ماشین تو جیبمه بردار؛ سری بعدی هم خواستی نماز بخونی قبله اونوره