شهید علمدار معلم نماز بود
آمد پیش سید مجتبی؛ خودش را معرفی کرد و گفت: آقا سید، پسران مرا با ایمان کردی؛ من نمازخوان نبودم، شما مرا نمازخوان کردی؛ من بیچادر بودم، شما مرا چادری کردی... ما هرچه داریم از برخوردها و رفتار و اخلاق خوب شما و توجه اهلبیت و این روضه خوانی ها داریم. سید سرش را پایین انداخته بود و بی آنکه از تعریف و تمجیدهای زن، تغییری در چهره اش نمایان شود، متواضعانه پاسخ داد: ...
آمد پیش سید مجتبی؛ خودش را معرفی کرد و گفت: آقا سید، پسران مرا با ایمان کردی؛ من نمازخوان نبودم، شما مرا نمازخوان کردی؛ من بیچادر بودم، شما مرا چادری کردی... ما هرچه داریم از برخوردها و رفتار و اخلاق خوب شما و توجه اهلبیت و این روضه خوانی ها داریم.
سید سرش را پایین انداخته بود و بی آنکه از تعریف و تمجیدهای زن، تغییری در چهره اش نمایان شود، متواضعانه پاسخ داد: پسران شما بزرگوارند. اینها معلم اخلاق من هستند و....
شهید سید مجتبی علمدار در وصیتنامه اش نوشته بود: اولین وصیت من به شما راجع به نماز است. چیزی را که فردای قیامت به آن رسیدگی می کنند، نماز است.
پس سعی کنید در حد توانتان نمازهایتان را سر وقت بخوانید و قبل از شروع نماز از خداوند منان توفیق حضور قلب و خضوع در نماز طلب کنید.
قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص 43