من ياغي نيستم!

من ياغي نيستم!

 روزی مرحوم آخوند كاشي(ره) مشغول وضو گرفتن بود كه شخصی با عجله آمد، وضو گرفت، به داخل اتاق رفت و به نماز ايستاد. با توجّه با اينكه مرحوم آخوند خيلي خوب وضو می‌گرفت و همه آداب و ادعيه وضو را بجا می‌آورد؛ تا وضوي آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود. به هنگام خروج با مرحوم كاشی رو‌به‌رو شد. ايشان پرسيدند: چه كار مي‌كردي؟ گفت: هيچ، فرمود: تو هيچ كار ...

 روزی مرحوم آخوند كاشي(ره) مشغول وضو گرفتن بود كه شخصی با عجله آمد، وضو گرفت، به داخل اتاق رفت و به نماز ايستاد. با توجّه با اينكه مرحوم آخوند خيلي خوب وضو می‌گرفت و همه آداب و ادعيه وضو را بجا می‌آورد؛ تا وضوي آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود. به هنگام خروج با مرحوم كاشی رو‌به‌رو شد. ايشان پرسيدند: چه كار مي‌كردي؟ گفت: هيچ، فرمود: تو هيچ كار نمي‌كردي؟ گفت: نه ! مي‌دانست كه اگر بگويد نماز مي‌خواندم، كار بيخ پيدا مي‌كند. آقا فرمود: مگر تو نماز نمي‌خواندي؟گفت: نه! آخوند فرمود: من خودم ديدم داشتی نماز مي‌خواندی! گفت: نه آقا اشتباه ديدی. سؤال كردند: پس چه كار مي‌كردی؟ گفت: فقط آمده بودم بگويم من ياغی نيستم، همين؛! اين جمله در مرحوم آخوند خيلي تأثير گذاشت. تا مدّت‌ها هر وقت از احوال آخوند مي‌پرسيدند، ايشان با حال خاصی می‌فرمود: من ‌ياغی نيستم!

 حدیث دل سپردن، ص168.