دلنوشته ؛ وقتی بخواهم ...
وقتی بخواهم احساس غربت و تنهایی نکنم و در همه حال همدمی صمیمی چون خدا داشته باشم، نماز می خوانم. وقتی بخواهم زانوانم در برابر سنگینی بار مشکلات و مصیبت ها نلرزد، نماز می خوانم. وقتی بخواهم یکی از هزاران نعمت خدا را شکر کنم، نماز می خوانم. وقتی بخواهم از اضطراب و آشفتگی روح رها شوم، به ساحل امن آرامش برسم و وجدانی آسوده و قلبی مطمئن داشته باشم، نماز می خوانم. وقتی بخواهم چون فرشته ...
وقتی بخواهم احساس غربت و تنهایی نکنم و در همه حال همدمی صمیمی چون خدا داشته باشم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم زانوانم در برابر سنگینی بار مشکلات و مصیبت ها نلرزد، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم یکی از هزاران نعمت خدا را شکر کنم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم از اضطراب و آشفتگی روح رها شوم، به ساحل امن آرامش برسم و وجدانی آسوده و قلبی مطمئن داشته باشم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم چون فرشته ها، همانند پیامبران و قدیسان و مثل خوب ترین انسان ها به ستایش آفریدگارهستی بپردازم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم در اوج غفلت های فراگیر و در انبوه مشکلات و روزمرگیها به یاد خدا باشم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم به احساس درونی و نیاز فطری ام به نیایش پاسخ دهم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم در کمال افتخار بیرق مسلمانی خود را بالا ببرم و به همه نشان دهم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم کشش ها و هوس های دل را با جاذبه ای قوی تر خنثی کنم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم علف های هرز گناه و غرور و غفلت را ریشه کن کنم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم از سستی و رخوت و خمودی درآیم، از طراوت صبحدم پُر شوم و برای کار روزانه نیرو و نشاط بگیرم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم با تزریق خون تازه در رگ های ایمان خویش، حیات دوباره بیابم و مسلمانی و بندگی خود را تقویت کنم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم با آبِ شیرین ذکر، غنچه فطرتم را شکوفا سازم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم به نیاز و بندگی خود و به عظمت و بی نیازی خدا اعتراف کنم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم به طهارت روح و جان و پاکی جسم و جامه و جامعه برسم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم چشمۀ زلال روحم و صفحۀ روشن دلم با لجنهای گناه تیره و تار و آلوده نشود، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم پای در دام شیطان نگذارم و اسیر وسوسه های دل نشوم، نماز می خوانم.
وقتی بخواهم خود و خدایم را فراموش نکنم، نماز می خوانم.