انواع نمازگزار
با نگاهی معرفتی به عبادت به این نکته مهم پی میبریم که درجات عبادتکنندگان یکسان نیست و در این میدان، بعضی گوی سبقت را از دیگران ربودهاند. نماز نماد عبادت و نمازگزار تمثال عابد و عبد ذلیل خدا است. نماز از حیث نمازگزار به چند دسته قابل تقسیم است. آنچه در این نوشتار اساس تقسیم قرار گرفته، انواع نماز بر اساس نوع دیدگاه نمازخوانها و چرایی مبادرت آنها به این عبادت است. این دیدگ ...
با نگاهی معرفتی به عبادت به این نکته مهم پی میبریم که درجات عبادتکنندگان یکسان نیست و در این میدان، بعضی گوی سبقت را از دیگران ربودهاند.
نماز نماد عبادت و نمازگزار تمثال عابد و عبد ذلیل خدا است. نماز از حیث نمازگزار به چند دسته قابل تقسیم است. آنچه در این نوشتار اساس تقسیم قرار گرفته، انواع نماز بر اساس نوع دیدگاه نمازخوانها و چرایی مبادرت آنها به این عبادت است. این دیدگاهها درجات نمازخوانها و کیفیت نماز آنها را مشخص میکند. برای ورود به بحث، ابتدا نماز را از دیدگاه وجدان بررسی میکنیم، سپس به صورت اجمال انواع نمازگزار را برمی شماریم و در پایان، نمونههایی از نماز معصومان را مرور میکنیم.
نماز از دیدگاه عقل و وجدان
نسبت ما با خدا و نماز مانند نسبت ما با خلق خدا است و قدردانی از خدمتی که به ما کردهاند. در نماز از همۀ چیزهایی که خدا به ما ارزانی داشته و بسیار گرانقدرند ـ مانند حیات انسانی ـ سپاسگزاری میکنیم و از مردم نیز برای بعضی از امور قدردانی میکنیم و یادآور نعمت آنان بر خود میشویم. حتی اگر مسلمان نباشیم، احسان و نیکی دیگران مسئولیت تشکر را بر عهدۀ ما میگذارد و این حقوق به نژاد و ملیت و رنگ و زبان و... انسانها ربطی ندارد و فقط به انسان بودن انسان و معرفت و رسم همزیستی او مربوط است. حالا میپرسیم: چه کسی بیشتر از خدا بر ما حق مادی و معنوی دارد؟ او ما را از یک سلول آفرید و هر چه نیاز حیات بود از قبیل نور، حرارت، مکان، هوا، آب، اعضا، غرایز، قوا، طبیعت گسترده، گیاهان، حیوانات، هوش، عقل و عاطفه برایمان فراهم کرد و برای تربیت معنوی ما، رسولان خویش را فرستاد و احکام سعادتبخش مقدر کرد و حلال و حرام وضع نمود و حیات مادی و روحی ما را از هر جهت برخوردار از ابزار و وسایل کمال ساخت و همه شرایط رشد و بهروزی و سعادت دنیوی و اخروی ما را فراهم آورد. چه کسی بیش از خداوند به ما نیکی کرده که بیش از او شایسته ادای حق باشد؟ اگر یکمیلیونیم نعمت خدا را از کسی دریافت میکردیم، همۀ عمر مدیون و سپاسگزار او نبودیم؟ وظیفه وجدانی و انسانی ما ایجاب میکند که نعمتهای الهی را شکر گوییم و به شکرانه آنهمه نیکی، نماز بخوانیم و او را بپرستیم. چراکه او آفریدگار ماست و ما هم او را عبادت میکنیم و بنده او هستیم. نماز تشکر از خداست و هر انسان عاقل و باوجدانی به لزوم نماز پی میبرد.
آیا خداوند به تشکر ما نیاز دارد؟
قدردانی از یک لطف، ارزشی برای ما و نشانه انصاف ماست؛ نه این که نشان نیاز خدا به نماز ما باشد. اگر معلمی به شاگردانش گفت از زحمات من قدردانی کنید و خوب درس بخوانید، شاگرد نباید خیال کند که معلم به خوب درس خواندن او نیاز دارد، بلکه کمال او در درس خوب خواندن و فهم زحمات معلم است. رسول خدا6با وجود اینکه به بهشت مژده داده شده بود، خود را برای نماز به رنج میانداخت و علت آن فرمان خدای سبحان بود که میفرماید: "خانوادۀ خود را به نماز فرمان بده و خود در انجام آن شکیبا باش!".[1]
انواع نمازگزار
1. تقلیدی
اگر از بسیاری از مردم بپرسید که چرا نماز میخوانند، شاید نتوانند دلیل محکمی بیاورند و فقط به ذکر موارد و دلایل کلی اکتفا کنند که به هر حال باید نماز را خواند! ای کاش این گونه افراد با دلیل و برهان و تعبد نماز میخواندند تا نماز، آثار بهتری در زندگی آنان میگذاشت. نشانة این نوع نماز این است که قضا شدن آن، چندان برای فرد اهمیت ندارد و او را دچار بحران معنوی نمیکند.
2. رفع تکلیفی
نوع دیگر نماز که مشابه مورد قبلی، ولی یک درجه از آن برتر است، نمازی است که بر اساس احساس وظیفة بندگی به درگاه خالق متعال انجام میپذیرد. مشکل این نوع عبادت آن است که غالباً افراد دارای چنین تفکری، قائل به جایگزین برای چنین تکلیفی هستند. در نتیجه قضای نماز یا واگذاری آن به آینده و دوران پیری، ازکارهای رایج این نوع نمازگزاران است و تأخیر یا قضای نماز چندان مهم به نظر نمیرسد. مهم آن است که به جا آورده شود؛ خواه اول وقت یا آخر وقت باشد یا حتی پس از وقت و به صورت قضا!
3. برای فرار از آتش جهنم
روحیات انسانها بسیار متفاوت است و هر کدام به دلایل خاصی به عبادات و واجبات و محرمات الهی واکنش نشان داده و آن را میپذیرند. در بحث نماز نیز یکی از علل شایع برای اقامة آن، تصویری دهشتناک از جهنم و سوختن در آتش آن است که انگیزهای قوی برای نمازخواندن به شمار میرود.
مشکل کسانی كه فقط ترس از عذاب خدا آنان را به عبادت وا میدارد، این است كه اگر خداوند جهنم را نمیآفرید و عذاب عالم برزخ و قیامت در كار نبود، این دسته خدا را نمیپرستیدند. این نوع عبادت در روایات به عبادت بردگان تعبیر شده است. طبق فرمایش حضرت علی7عبادت چنین افرادی، عبادت بردگان است که از ترس شلاق ارباب، فرمانهای وی را اجرا میکنند.[2] اینگونه عبادتها رافع تکلیف است و بازدارندة انسان از محرّمات؛ ولی کامل نیست و از امتیاز اخلاص حقیقی بیبهره است.
4. به طمع بهشت
عامل دیگری که باعث اقبال برخی به نماز میشود، رسیدن به نعمتهای اخروی و ثوابهای بهشتی است كه خداوند در قرآن، مردم را به آن دعوت كرده است. دستهای با انگیزة رسیدن به این نعمتها خداوند را میپرستند. آنان خوی تجارتپیشگی دارند و در پی آن هستند كه در معاملة خود با خداوند، به سود بزرگی برسند كه بهشت و نعمتهای آن است. این نوع عبادت، در روایات به “عبادت تاجران” تعبیر شده است و شرایط نماز کامل را ندارد.
5. عارفانه و عاشقانه
دانستیم همة کسانی كه به سوي خدا ميروند و به پرستش و عبادت و نماز روي ميآورند، داراي انگيزة يكسان نيستند. حال بايد ديد برترين انگیزه برای پرستش و عبادت خداوندكدام است.
امام علی عليهالسلام میفرماید: گروهی خدا را از سرشوق (به پاداش)، عبادت میکنند که این، عبادت تاجران است و گروهی خدا را از سرترس، عبادت میکنند که این، عبادت غلامان است؛ گروهی نیز خدا را به دلیل سپاس (برنعمتهایش)، عبادت میکنند که این، عبادت آزادگان است.[3]
بنابراین برترین و کاملترین نوع عبادت، عبادتی است که از سر اخلاص و دلدادگی و عشق به حضرت دوست باشد. در این مرتبه، عاشق از معشوق چیزی برای خود نمیخواهد؛ چرا که به مرتبهای رسیده است كه خود را نمیبیند و با همة وجود در معشوق فانی میشود و در مقابل او به خاك میافتد. در اینگونه عبادت، شخص، خدا را آنگونه میپرستد که برخاسته از فطرت اوست و اگر خداوند بهشت و جهنمی را نمیآفرید، باز هم او را به علت حب و عشق ستایش میکرد. چنین عبادتی که فقط برای خشنودی خداوند و تقرب به اوست، خالص و کامل است؛ چراکه از نیتهای نفسانی و غیرخدایی پاک و آراسته است. دلی که به او تعلق گرفت، از هر چیز جز او رهایی مییابد. عبادت مولا علی7، مظهر چنین عبادتی است و خود حضرت در سخنی چنین میفرماید: "خداوندا! تو را نه به علت ترس از جهنمت و نه به طمع بهشتت پرستش کردم؛ بلکه تو را شایسته پرستیدن یافتم و عبادتت کردم".[4]
نماز معصومان
کسانی که خدا را شناختند و به محبتش پی بردند، عاشق و دلدادة او شدند و برای رسیدن به لحظات وصال، لحظهشماری کردند؛ به نحوی که این بیقراری در رفتار آنان بروز و ظهور داشت. حالات پیامبر و ائمه: هنگام نماز گویای این مطلب است. اینک چند نمونه از حالات پیامبر و اهل بیت: را در هنگام نماز مرور میکنیم.
در حالات پیامبر اعظم6میخوانیم:
چون وقت نماز مىرسید، چنان منقلب مىشد که گویا از مدتها قبل منتظر فرا رسیدن چنین وقتى بود. در این حالت نه او کسى را مىشناخت و نه کسى او را.[5] آن حضرت روزى به ابوذر غفارى فرمود: "اى اباذر! خداوند متعال، نماز را محبوب دل من ساخته است، همانگونه که غذا را محبوب دل گرسنگان و آب را مطلوب تشنگان قرار داده است؛ با این تفاوت که گرسنه و تشنه از غذا و آب سیر مىشوند، اما من هرگز از نماز سیر نمىشوم".[6] همسر پیامبر6علاقة آن حضرت به نماز را چنین بیان میکند: "با رسول خدا سخن میگفتیم، همینکه هنگام نماز میشد، حالتی به خود میگرفت که گویی نه او ما را میشناخت و نه ما او را میشناختیم".[7]
در حالات حضرت علی7نیز آمده است که به هنگام نماز، رنگ رخسارش تغییر میکرد و بدن مبارکش به لرزه میافتاد و میفرمود: "وقت ادای امانتی است که خداوند آن را به آسمانها و زمین و کوهها عرضه نمود، ولی آنها از قبول آن خودداری کردند و انسان آن را قبول کرد و حال آنکه من ضعیف هستم و نمیدانم خوب میتوان آن امانت را ادا کنم یا خیر"؟[8]
حضرت فاطمه3هنگامی که به عبادت میایستاد، بدنش از ترس مقام خداوند میلرزید و با تمام وجود به عبادت روی میآورد و موجب فخر خداوند بر فرشتگان بود. نقل است که حضرت از خوف خداوند در نماز نفسنفس میزد.[9]
هرگاه امام حسین7وضو میگرفت، رنگ چهرهاش تغییر میکرد. به ایشان عرض کردند: چرا چنین حالتی به شما دست میدهد؟ حضرت فرمود: "سزاوار است کسی که میخواهد بر خداوند وارد شود، حالش چنین باشد!".[10]
امام سجاد7چون براى نماز آماده مىشد و وضو مىگرفت، رنگ رخسارش دگرگون مىشد و هنگامی که از علت آن مىپرسيدند، پاسخ مىداد: "آيا مىدانى كه مىخواهم به آستان چه بزرگى راه يابم و در مقابل چه مقامى قرار بگيرم؟"[11] طاووس يمانى از اصحاب امام زين العابدين7مىگويد: چون براى نماز مىايستاد، رنگ چهرهاش گلگون مىگشت. بيم از خدا در اندامش متجلى بود و چنان نماز مىگزارد كه گويى آخرين نماز اوست. چون به سجده ميرفت، تا ديرزمان در سجده مىماند و چون سر بر مىداشت، قطرات عرق بر بدنش جارى بود. هماره تربت سيد الشهداء7 همراه داشت و جز بر آن، پيشانى نمىنهاد.[12]
امام باقر و امام صادق8زمانى كه به نماز مىايستادند، رنگ صورت مباركشان تغيير مىكرد، گاهى قرمز و زمانى زرد مىشد؛ مثل اينكه با كسى مناجات مىكردند كه او را مىديدند.[13]
احمد بن عبد الله از پدرش نقل میکند که بر فضل بن ربیع وارد شدم، در حالیکه بر جایی بلند نشسته بود. همین که مرا دید، گفت: درون این اتاق چه میبینی؟ گفتم: پیراهنی است در وسط اتاق. گفت: خوب نگاه گن! گفتم: گویا مردی است که به سجده رفته . . . . گفت: آیا او را میشناسی؟ او موسی بن جعفر، امام هفتم شیعیان است. من در روز و شب مراقب او هستم و در تمام اوقات، وی را چنین دیدم که پس از بهجا آوردن نماز صبح، مشغول تسبیح میشود تا آنکه خورشید طلوع میکند. سپس به سجده میرود و در سجده میماند تا زوال خورشید. پس از نماز عشا، افطار و تجدید وضو میکند و به سجده میرود. او تا سپیدة صبح سرگرم عبادت است.[14]
این حالات در دیگر معصومان نیز وجود داشته است و حتی بزرگان و عارفانی نیز بودهاند که هنگام نماز حالشان منقلب میشده است که در این مختصر مجال بیان آنها نیست. ما نیز باید نگاهمان را تغییر دهیم و عاشق و دلباختة کسی شویم که واقعاً عاشق ماست و دل به کسی بسپاریم که دل در گرو ما دارد. به سوی کسی گام برداریم که با یک قدم ما، او چند گام به سوی ما میآید.
خداوند متعال فرمود: "زمانی که بندهام رسیدن به مرا دوست داشته باشد، من هم دیدار و رسیدن به او را دوست دارم، و زمانی که مرا در دل و قلبش یاد کند، من هم او را یاد میکنم، و زمانی که مرا در جمع یاد کند من هم در جمعی بهتر از جمع او یادش میکنم، و زمانی که به اندازة یک وجب به من نزدیک شود، به اندازة یک ذراع[15] به او نزدیک خواهم شد، و زمانی که به اندازة یک ذراع به من نزدیک شود، به اندازة یک باع[16] به او نزدیک میشوم.[17]
چه دردناک و تلخ است وقتی احساس میکنی خدایی با آن همه عظمت به سوی ما میآید و مشتاق دیدار و حضور ماست، ولی ما از او فاصله گرفتهایم. چه زیبا میفرماید امام سجاد7: "ای پروردگارم؛ تو مرا میخوانی، ولی من از تو رومیگردانم و تو به من مهر میورزی، ولی من با تو دشمنی میکنم و تو به من محبت میکنی و من نمیپذیرم. گویا من منتی بر تو دارم و باز این احوال من، تو را از مهر به من و احسان بر من و بزرگواریات به من از روی بخشندگی وبزرگواریات باز ندارد؛ پس بر بندة نادانت رحم کن و از زیادی احسانت بر او ببخش که به راستی تو بخشنده و بزرگواری". [18]
سـايه معشوق اگر افتاد بـر عـاشـق چــه شــد ما به او محتاج بوديم او بـه ما مشتاق بود[19]
[1]. طه: 123.
[2]. نهج البلاغه، حکمت 237.
[3]. همان،حکمت 237.
[4]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 67، ص 186.
[5]. میرزای نوری، مستدرک الوسائل، کتاب الصلاة، باب 2، ح17.
[6]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج7، ص304 و 306.
[7]. همان، ص264؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج81، ص263.
[8]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج81، ص248.
[9]. همان، ج 84، ص 285.
[10]. فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج1، ص351.
[11]. اربلی، كشف الغمه، ج2، ص280.
[12]. قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج12، ص26.
[13]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 84، ص 248.
[14]. دیلمی، ارشاد القلوب، ص 277.
[15]. از آرنج تا سر انگشتان.
[16]. وقتی دستانتان را به طور افقی باز کنید، از سر انگشتان یک دست تا سر انگشتان دست دیگر را باع گویند.
[17]. سیدمرتضی، الامالی، ص6؛ شیخ بهایی، الجواهر السنیه، ص162.
[18]. دعای افتتاح.
[19]. حافظ.
[20]. نهج البلاغه، حکمت 237.
[21]. میرزای نوری، مستدرک الوسائل، کتاب الصلاة ، باب 2، ح17.
[22]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج81، ص248.
[23]. همان، ج84، ص285.
[24]. فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج1، ص351.
[25]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج84، ص248.