هدیه ی ارزشمند

هدیه ی ارزشمند

رسول خدا صلی الله علیه و آله، پسرعمویش جعفر را مأمور کرد که با تعدادی از مسلمین راهی دیار حبشه گردند.  تقریباً پانزده سال از آن‌روز گذشته بود و دل پسرعموها برای یکدیگر یک ذره شده بود.  پس از بازگشت جعفر، رسول الله صلی الله علیه و آله به سمتش راه افتاد، در آغوشش گرفت، بین چشمانش را بوسید.  سپس مردم را به دورش نشانید و فرمود: آیا هدیه‌ای به تو ندهم؟  گمان مر ...

رسول خدا صلی الله علیه و آله، پسرعمویش جعفر را مأمور کرد که با تعدادی از مسلمین راهی دیار حبشه گردند.

 تقریباً پانزده سال از آن‌روز گذشته بود و دل پسرعموها برای یکدیگر یک ذره شده بود.

 پس از بازگشت جعفر، رسول الله صلی الله علیه و آله به سمتش راه افتاد، در آغوشش گرفت، بین چشمانش را بوسید.

 سپس مردم را به دورش نشانید و فرمود: آیا هدیه‌ای به تو ندهم؟

 گمان مردم این بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله طلا یا نقره به او می‌دهند!

 کمی که انتظار کشیدند دیدند حضرت رو به جعفر کردند و فرمودند:
چیزی به تو می‌دهم که اگر روزی یک بار انجامش دهی برایت از دنیا و هر آن‌چه در آن است بهتر است،

 اگر هر دو روز یک بار انجام دهی گناهان بین آن دو روزت بخشیده می‌شود، اگر هم هر جمعه یا هر ماه یا هر سال به جا آوری آمرزیده خواهی شد، حتی اگر گناهانت به تعداد ستارگان آسمان، برگهای درختان و ریگ‌های بیابان باشد.

سپس نمازی به ایشان یاد دادند که به نماز جعفر طیار معروف و هم‌چون مدالی بر سینه جعفر در دفتر تاریخ جاودانه شد.

 محمدعلی جابری؛ تقابل شیطان با نماز ؛ ص 30.