نماز خونین
مرحوم سیدعلی اکبر ابوترابی می گفتند که زمان اسارت، حزب بعث عراق مامور شده بود یک شب من و چند نفر دیگر از اسرا را با شکنجه دادن، به شهادت برساند و حسابی ما را کتک زدند. علاوه بر اینکه جای سالمی توی بدن ما نمانده بود بدنمان هم پر از خون شده بود. که دو نفر از رزمنده ها زیر شکنجه به شهادت رسیدند. از شدت درد از هوش رفتم... وقتی به هوش آمدم که دیگر ما را نمیزنند. و خبری از آنها نبود. احتم ...
مرحوم سیدعلی اکبر ابوترابی می گفتند که زمان اسارت، حزب بعث عراق مامور شده بود یک شب من و چند نفر دیگر از اسرا را با شکنجه دادن، به شهادت برساند و حسابی ما را کتک زدند. علاوه بر اینکه جای سالمی توی بدن ما نمانده بود بدنمان هم پر از خون شده بود. که دو نفر از رزمنده ها زیر شکنجه به شهادت رسیدند.
از شدت درد از هوش رفتم... وقتی به هوش آمدم که دیگر ما را نمیزنند. و خبری از آنها نبود. احتمال دادم سپیده زده و وقت نماز صبح است ، نمازم را خواندم.
دوباره از هوش رفتم اما این بار با صدای اذان به هوش آمدم؛ تازه فهمیدم نمازم را زودتر از وقتش خواندم دوباره نماز صبح را در حالی که در خون خودم غلطان بودم خواندم.
حجت الاسلام قرائتی