سايه هاي خيال
سايه هاي خيال را تارانده اند و قدِ خميده حقيقت را راست کرده اند. ابرهاي وهم را کنار زده و خورشيد معرفت را رهانيده اند. شبح ترديد را از نزد خود رانده اند و صنم يقين را در خانه دل خويش نشانده اند. در محراب عشق معتکف شده اند و شعر عروج مي خوانند. پرده هاي هجران را کنار زده و پنجره وصال را بر وجود خويش گشوده اند. تا تماشا، بي واسطه ميسر شود. در آغوش حقيقت آرام گرفته اند و از زلالي چشمه معرفت مي نوشند ...
سايه هاي خيال را تارانده اند و قدِ خميده حقيقت را راست کرده اند. ابرهاي وهم را کنار زده و خورشيد معرفت را رهانيده اند.
شبح ترديد را از نزد خود رانده اند و صنم يقين را در خانه دل خويش نشانده اند. در محراب عشق معتکف شده اند و شعر عروج مي خوانند. پرده هاي هجران را کنار زده و پنجره وصال را بر وجود خويش گشوده اند. تا تماشا، بي واسطه ميسر شود. در آغوش حقيقت آرام گرفته اند و از زلالي چشمه معرفت مي نوشند.
ساز دل را با سوز آن کوک کرده اند و راز دل را در گوش نياز خويش نجوا مي کنند. دست از هوس بازداشته اند و چشم به راه معنويت دوخته اند، طعم دعا را چشيده، گل تکبير را بر لب رويانده و در مصلاي دل، سجاده گشوده اند.
تن در چشمه فلک مي شويند؛ دل به درياي معرفت مي زنند و در سرخي فلق بر خاک پاي يار سجده مي برند. هنگام اداي رکعت هاي اخلاص، در رکوعي بي آلايش، خم در کمر مي آورند و آزادگي خويش را به نمايش مي گذارند. در هجرتي سرخ از خود بيرون مي روند و خود را با جنون در پروازشان سنجاق مي کنند. مجنون وار ليلي خويش را مي جويند. فرهادوار بر سنگ وجود خويش نقش شيرين يار را مي تراشند. آرش گونه مرز عاشقي را گسترده تر مي خواهند و عطش روحشان را با زمزم عنايت فرو مي نشانند. چشمان ابريشان را در ترنم هاي عاشقانه، به ميهماني باران مي برند و با بغض کهنه خويش وداع مي کنند.
پژواک صفا در فضاي محراب مي پيچد، گل محراب شکوفا مي شود و قامت وفا در اين فضاي معطر به امامت مي ايستد؛ تنديس اخلاص به او اقتدا مي کند و دستان قنوتي سرخ به سوي آسمان بي قرار و اطمينان قد مي کشد. سپيده وصال مي دمد و دستان قنوت پر از شکوفه هاي اجابت مي شود.
مؤدب به ادب مقاومت مي شوند و خانه دلشان مجلل به جلال محبوب، از اکسير جاودانگي جرعه مي زنند و در سبزترين باغ وجود خويش يله مي شوند.
سايه هاي خيال را تاراندند و قد خميده حقيقت را راست کردند و در مقام رضايت يار، صادقانه منزل گزيدند.