نماز رهایی بخش
بازرگان مسلمانی بود که همیشه و همه حال فکر و ذکرش خدا بود. عشق و علاقه او به نماز و دعا در سفر و در حضر زبانزد بود. به عبادت عشق می ورزید و به هیچ قیمت حاضر نبود از یاد خدا غافل شود. روزی از شام به مدینه می رفت که در راه دزدی به او رسید و شمشیر کشید تا او را بکشد و اموالش را ببرد. بازرگان به دزد گفت: ای مرد! اگر پول و ثروت می خواهی، به تو بدهم. ولی مرا نکش. دزد که در غفلت و گناه غرق بود ...
بازرگان مسلمانی بود که همیشه و همه حال فکر و ذکرش خدا بود. عشق و علاقه او به نماز و دعا در سفر و در حضر زبانزد بود. به عبادت عشق می ورزید و به هیچ قیمت حاضر نبود از یاد خدا غافل شود.
روزی از شام به مدینه می رفت که در راه دزدی به او رسید و شمشیر کشید تا او را بکشد و اموالش را ببرد. بازرگان به دزد گفت:
ای مرد! اگر پول و ثروت می خواهی، به تو بدهم. ولی مرا نکش.
دزد که در غفلت و گناه غرق بود با سخت دلی گفت: هم مال تو را می برم، هم خودت را می کشم.
بازرگان که جان خود را در خطر دید از دزد خواست که به او مهلت دهد تا دو رکعت نماز بخواند. دزد مهلت داد.
بازرگان وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند. بعد از نماز چنان دست به دعا برداشت و انابه کرد که دزد را تحت تاثیر قرار داد. دزد ناگهان از غفلت چندین ساله بیدار شد و از کشتن و غارت بازرگان منصرف شد.
منبع: کتاب بهترین پناهگاه به نقل از جامع التمثیل