علاقه اش به نماز و مسجد به اول ابتدایی بر می گردد

علاقه اش به نماز و مسجد به اول ابتدایی بر می گردد

شهيد محمد رضا اخلاقی محمدرضا اخلاقي متولد ششم مهر هزار و سيصد و چهل و هشت بعد از دو خواهر و دو برادر در سمنان به دنيا آمد. پدرش محمود كارگر كارخانه ريسمان ‌ريسي بود و مادرش منور خانه‌دار. خانواده بر پايه‌ي ايمان و درستي شكل گرفته بود و علي‌رغم سختي تأمين معاش همه متحد بودند تا بخشي از بار زندگي را از دوش پدر بردارند. او دوران ابتدايي را در مدرسه‌ي ادب و راهنمايي را د ...

شهيد محمد رضا اخلاقی

محمدرضا اخلاقي متولد ششم مهر هزار و سيصد و چهل و هشت بعد از دو خواهر و دو برادر در سمنان به دنيا آمد. پدرش محمود كارگر كارخانه ريسمان ‌ريسي بود و مادرش منور خانه‌دار. خانواده بر پايه‌ي ايمان و درستي شكل گرفته بود و علي‌رغم سختي تأمين معاش همه متحد بودند تا بخشي از بار زندگي را از دوش پدر بردارند.

او دوران ابتدايي را در مدرسه‌ي ادب و راهنمايي را در مدرسه‌ي محرم گذراند. سال سوم دبيرستان را در دبيرستان شريعتي سمنان مي‌خواند كه با فرمان امام براي حضور در جبهه جانش لرزيد و راهي شد.

تك‌خوان گروه سرود مدرسه و پايگاه بود و به فوتبال علاقه‌ي زيادي داشت؛ طوري‌ كه اگر باران مي‌باريد و نمي‌شد در حياط بازي كند، با جوراب توپ درست مي‌كرد و داخل خانه بازي مي‌كرد. در هيچ شرايطي از كار فرهنگي غافل نمي‌ماند. با اينكه مدرسه‌ها صبح و عصر بود، او كتابخانه‌ي دو مسجد، نزديك خانه‌شان را مديريت مي‌كرد؛ يكي را قبل از نماز ظهر و عصر و ديگري را بعد از نماز.

همكلاسي‌هايش وقتي از او صحبت مي‌كنند، او را فردي منضبط و عاشق امام و انقلاب، اهل قرآن و ديانت، اهل دستگيري از فقرا و گرفتارها، سخت‌كوش و فرمانبردار پدر و مادر، دوست‌دار همكلاسي‌ها و علاقه‌مند به ترويج كتاب و كتاب‌خواني معرفي مي‌كنند.

دوره‌ي آموزشي را گذراند و به عنوان بسيجي تك‌تيرانداز در بيستم تيرماه شصت و شش از طريق تيپ دوازده قائم عجل‌الله تعالي فرجه‌الشريف به جزيره‌ي مجنون رفت و در بيست و نهم تيرماه همان سال به شهادت رسيد.

پيكر شهيد پس از انتقال به سمنان تشييع و در گلزار شهداي امامزاده يحيي دفن شد

 

خاطره مادر شهید محمدرضا اخلاقی

 در دوره‌ ی بارداری، پدرش خیلی رعايت می‌کرد كه لقمه‌ ی شبهه ‌ناكی نخورم. هميشه سفارش می‌کرد. اهل حساب و كتاب و خدا و پيغمبر بود.

 می‌گفت: «دوست ندارم جایی ميری چیزی بخوری. بايد بچه ‌مان خوب در بياد»  اثر داشت رعايت اينها. تازه كلاس اول رفته بود كه تا از مدرسه می رسيد، راهی مسجد می‌شد.  با اينكه آن ‌زمان مدرسه ها صبح و بعد از ظهر بود و او فقط دو ساعت وقت داشت برای ناهار و نماز.

 

وصیتنامه شهید محمدرضا اخلاقي

بسم‌ الله الرحمن الرحيم

به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان

«ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل‌الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون»[1] «گمان نكنيد كساني كه در راه خدا كشته مي‌شوند مرده‌اند بلكه زنده‌اند، اما شما درك نمي‌كنيد».

     من خود را لايق وصيت كردن به ديگران و پدر و مادر خود نمي‌دانم، اما بنا به وظيفه‌اي كه بر گردنم مي‌باشد، مجبورم كه وصيت‌نامه‌اي براي خود بنويسم. اول توصيه‌هاي خود را در رابطه با پدر و مادر عزيز مي‌كنم:

     مادرم در شهادت من گريه نكن و اگر مي‌خواهيد گريه كنيد، در خانه و به دور از چشم ديگران گريه كنيد و خود را شريك غم زينب(3) قرار ده كه اگر چنين نكني دشمنان اسلام را خوشحال كرده‌اي. در حدود 12 الي 15 روز روزه از من قضا شده است كه اميدوارم به جاي من آن را قضا كنيد. همچنين نماز من، از دارایي دنيا صاحب چيزي نمي‌باشم، اما از شما تقاضا دارم در حدود 1000 تومان پول در راه من صدقه بدهيد كه اگر قرضي يا بدهكاري دارم، رفع شود. به كساني كه با اين رژيم مخالفت مي‌کنند و يا از حكومت جمهوري ا سلامي ناراضي هستند، مي‌گويم، جداً مي‌گويم كه در تشييع جنازه من شركت نكنند. حتي اگر فاميل هستند. از امت حزب‌الله خواهشمندم كه نگذاريد اسلحه شهدا بر روي زمين باقي بماند. در اين موقعيت، بايد تمامي جوان‌ها هجوم آورند به‌سوي جبهه و به نداي امام لبيك گويند. در آخر از همة دوستان و آشنايان و معلمان حلاليت مي‌طلبم، خصوصاً پدر و مادرم كه بسيار زياد آنها را اذيت كرده‌ام. اميدوارم كه مرا به بزرگواري خودشان ببخشند.

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار

27/4/66- محمدرضا اخلاقي

[1]. آل عمران/ 169.

منبع : کتاب وصیت نامه شهدا استان سمنان / نشر شاهد /  بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان