تمجید رهبر از حجاب من برایم کولاک روحی بود/مهمتر از مدال طلا ایستادن در خط ولایت است
عشرت کردستانی پرچمدار کاروان ایران در بازیهای پارا آسیایی[1] که حجاب چادرش مورد تمجید رهبرانقلاب گرفته بود گفت: تمجید ایشان برای من کولاک روحی بود. چند روز پس از حضور مدال آوران و ورزشکاران بازیهای آسیایی در بیت رهبری، نوبت ملاقات به مدال آوران جانباز و معلول کشورمان از بازیهای پاراآسیایی با مقام معظم رهبری رسید. ملاقاتی صمیمانه که البته حاوی پیام های روشنی از سوی رهبری برای معاندین و مخا ...
عشرت کردستانی پرچمدار کاروان ایران در بازیهای پارا آسیایی[1] که حجاب چادرش مورد تمجید رهبرانقلاب گرفته بود گفت: تمجید ایشان برای من کولاک روحی بود.
چند روز پس از حضور مدال آوران و ورزشکاران بازیهای آسیایی در بیت رهبری، نوبت ملاقات به مدال آوران جانباز و معلول کشورمان از بازیهای پاراآسیایی با مقام معظم رهبری رسید. ملاقاتی صمیمانه که البته حاوی پیام های روشنی از سوی رهبری برای معاندین و مخالفین نظام جمهوری اسلامی بود. این پیام ها به ویژه خطاب به آنهایی بود که دختران و زنان مسلمان کشورمان را هدف تهاجمات فرهنگی شان قرار داده و درصدد هستند تا با اشائه فرهنگ بی بندوباری غرب و دور کردن جوانان میهن اسلامی مان از دین، افکار پلیدشان را به ذهن فرزندان این کشور تزریق کنند.
عشرت کردستانی دارنده مدال طلای پرتاب وزنه در کلاس 57/56 در گفت و گو با دانشجو، درباره دیدار با مقام معظم رهبری و اتفاقات قبل و بعد از آن حرف زد و درباره بازیهای پاراآسیایی و اتفاقاتی که مسیر زندگی اش را تغییر داد صحبت کرد.
خانم کردستانی! دیدار با رهبری چه حال و هوایی داشت؟
بسم الله الرحمن الرحیم. دیدار با مقام رهبری برای همه ورزشکاران پاراآسیایی به ویژه من که یک سال و تقریبا روزی 8 ساعت تمرینات فشرده داشتم پایانی بر همه استرس ها و نگرانی هایی بود که برای کسب مدال طلا تحمل کرده بودم. وقتی در محضر آقا بودم و ایشان گفتند جانبازان و معلولان ایران ما را روسفید کردند و از حجاب و چادر بانوان اسلامی حرف زدند، خستگی یک سال از تنم بیرون رفت. شارژ روحی شدم. دیدار خیلی عالی و لذتبخشی بود که با بیان حال و هوایش انگار هر لحظه حسش تازه تر می شود و تاز می ماند. شور و حال معنوی در محل دیدار ما با حضرت آقا موج می زد و عنایتی که مقام معظم رهبری به بچه های کاروان پاراآسیایی داشتند بی نهایت عالی و وصف ناپذیر بود.
چه تأثیری از نظر روحی روی شما داشت؟
باعث شد تا انگیزه و عزم راسخ تری برای تلاش مضاعف داشته باشم. به نوعی همه ما شارژ روحی شدیم و می رویم تا با قدرت برای رقابت های پاراالمپیک 2020 آماده شویم. می رویم تا شروع خوبی داشته باشیم و باز هم با کسب مدال های ارزشمند برای مردم عزیز کشورمان باعث سربلندی و افتخار میهن اسلامی مان در عرصه های بین المللی شویم.
اینکه مقام رهبری از پرچمدار کاروان که شما بودید صحبت کردند چه حسی در شما ایجاد کرد؟
فرمایشات رهبری درباره پرچمداری کاروان توسط یک بانوی محجبه با پوشش اسلامی که خاصتاً به بنده هم اشاره کردند برای من کولاک روحی بود. وقتی فرمودند حضور بانوی محجبه در صدر کاروان ایران، قدرت نمایی فرهنگی از سوی جمهوری اسلامی و بانوان آن، علیه تبلیغات منفی جامعه غرب، علیه اسلام بود و اینکه شما بانوان با چادر و حجاب تان پاسخ محکمی به اشاعه فرهنگ بی بندوباری و ولنگاری دادید و به این وظیفه شرعی تان به درستی و به موقع عمل کردید، بهترین پیام برای ما بود. اینکه حضرت آقا فرمودند این بزرگترین عبادت در راه دین اسلام بوده برای ما بالاترین پاداش بود.
چقدر دوست داشتید ایشان را از نزدیک ببینید؟
این نهایت آمال و آرزوی هر ایرانی است که با رهبرش دیدار کند و من درباره خودم می گویم که هرچه به این مهم علاقمند بودم بر عشق دیدار رهبرم افزوده شد و فکر می کنم هر ورزشکاری برای خود در مسیر ورزشی اش هدف و انگیزه ای دارد. هدف، اصل و اولویت من در ورزش رسیدن به سکوی اولی و مدال طلا نیست گرچه به عنوان یک زن مسلمان ایرانی دوست دارم در همه امور زندگی پیرو راه بی بی دوعالم حضرت فاطمه زهرا(س) اول و برتر باشم ولی اصل برای من این است که در سکوهای دینی و ایستادن در صف ولایتمداری رتبه اول را کسب کنم. دغدغه اصلی من مسایل دینی و معنوی ام است و اینکه بتوانم عقایدم را پابرجا و در راه اسلام و مسلمین حفظ کنم و این پیام را به همه بانوان کشورم برسانم.
دوست دارید الگوی بانوان کشور باشید؟
من کوچکتر از آن هستم که الگویی برای بانوان کشورم باشم. الگوی همه ما فاطمه زهرا(س) است. همین که رهبرم مرا تأیید کرده و می بینم مردم کشورم چقدر از کسب مدال من شاد شدند، خوشحالی اش برایم تمام نشدنی است و حس می کنم در حد توانم مسئولیتی که بر دوشم بوده را انجام داده ام و البته از این پس، وظیفه ام در قبال دختران و زنان ایرانی سنگین تر هم می شود. چون باید با برنامه ریزی دقیق تر به راهم ادامه بدهم تا باز هم برای کشورم مایه افتخار باشم.
خاطره ای از این دیدار برایتان باقی ماند که بخواهید به آن اشاره کنید؟
دیدار با حضرت آقا سراسر خاطره بود. بهترین خاطره ام این بود که توانستم کلامی با رهبرم صحبت کنم اما بهترین بخش از دیدار من آنجایی بود که حضرت آقا در حال ترک جلسه و به صورت ایستاده صحبتهای بنده را شنیدند و در پایان مرا مورد خطاب قرار دادند و گفتند: "سلام مرا به پدر و مادرتان برسانید". نمی دانید این جمله با روح من چه کرد. فقط خدا می داند در آن لحظه چه حالی داشتم.
چطور؟
پدر و مادرم عاشق ولایت و رهبری هستند. وقتی در صحبتهایم داشتم می گفتم مادرم همیشه آرزو داشتند که من بتوانم مدال ارزشمندی در مسابقات ورزشی کسب کنم و آن را به شما تقدیم کنم حضرت آقا مدال مرا پذیرفتند و یک قدم جلوتر آمدند و در حین خروج به من گفتند که سلام شان را به پدر و مادرم برسانم.
چه زمانی این پیام را به آنها رساندید؟
من به اتفاق پدر و مادرم برای پروتز پایم در مشهد مقدس بودیم که خبر دیدار با مقام معظم رهبری را گرفتم و خودم را به تهران رساندم. برای همین پدر و مادرم در مشهد و در جوار حرم آقا امام رضا(ع) بودند که این پیام را به آنها گفتم و خوشحالشان کردم. آنها هم در جوار امام هشتم(ع) برای سلامتی و طول عمر آقا دعا کردند.
چقدر مطمئن بودید که مدال طلای مسابقات را کسب می کنید؟
با اطمینان خاطر ایران را ترک کردم. گرچه امسال در شلوغ ترین و سخت ترین کلاس مسابقات یعنی کلاس 57 شرکت داشتم ولی اتفاق بدتر این بود که کلاس 56 را هم در کلاس ما ادغام کرده بودند تا کار از قبل هم سخت تر شود. شکر خدا من چند ماه پیش و در مسابقات جهانی در تونس موفق به کسب مدال طلا شده بودم و مدال طلایی که در آن مسابقات بدست آوردم اولین مدال بانوان جانباز و معلول ایران در عرصه جهانی هم بود. شبها خواب کسب این مدال را می دیدم که آن را به رهبرم تقدیم می کنم. آنهایی که به اهل بیت و امدادهای شان ایمان دارند می دانند که چه می گویم. من در این مسابقات با یاری جستن از آنها و در شرایطی که به دلیل شرایط خاص مسابقات نه مربی خودم را همراهم داشتم و نه کسی که با آن تمرین کنم، خودم یک تنه همه کارهایم را انجام دادم و با ایمان به خدا و توکل به اهل بیت توانستم مدال طلا ر بدست بیاورم.
شما جانباز هستید؟
بله! من مشکل معلولیت نداشتم ولی در بازدیدی که همراه کاروان راهیان نور از کرمان، در سال 1381 از مناطق جنگی در شلمچه داشتم بر اثر انفجارمین بخشی از پای راستم را از زیر زانو از دست دادم و به درجه رفیع جانبازی نائل شدم. از این بابت خدا را شاکرم چون این شیرین ترین اتفاق در سرنوشتم بود. از آن روز به بعد دست خدا به سوی من و زندگی ام دراز شد و همه اتفاقات خوب یکی پس از دیگری برایم رخ دادند و آخرینش هم دیدار با مقام معظم رهبری بود. همسر خوب و دو فرزند صالح. ممکن بود این اتفاق با افتادنم از یک پله یا در یک سانحه رانندگی برایم اتفاق بیافتد ولی خداوند مرا دوست داشت و به درجه جانبازی نائلم کرد.این حال خوب را با دنیا عوض نمی کنم.
منبع: خبرگزاری دانشجو
[1] . 1397