ایستاده در نماز
ما در زندان گروهک ها اسیر بودیم.آنجا برای نماز خواندن زجر میکشیدیم و سختی های زیادی تحمل میکردیم.یکی از اسرای شریف, سید امیر فرخ فرهمند بود.او به نماز خیلی اهمیت میداد و هیچ گاه سهل انگاری نمی کرد.نفس تنگی داشت و بسیاری اوقات نفسش می گرفت و بر زمین می افتاد.چه بسا این حالت در حال نماز برای او پیش می آمد. سید امیر بعد ها به سرطان ریه مبتلا شد و همیشه خون بالا می آورد.دیگر رمق نداشت تا جایی که هم ...
ما در زندان گروهک ها اسیر بودیم.آنجا برای نماز خواندن زجر میکشیدیم و سختی های زیادی تحمل میکردیم.یکی از اسرای شریف, سید امیر فرخ فرهمند بود.او به نماز خیلی اهمیت میداد و هیچ گاه سهل انگاری نمی کرد.نفس تنگی داشت و بسیاری اوقات نفسش می گرفت و بر زمین می افتاد.چه بسا این حالت در حال نماز برای او پیش می آمد.
سید امیر بعد ها به سرطان ریه مبتلا شد و همیشه خون بالا می آورد.دیگر رمق نداشت تا جایی که همه از زنده ماندن او مایوس شده بودند.
او دیگر نمی توانست راه برود.برای قضای حاجت و وضو گرفتن دو نفر زیر بازوانش را می گرفتیم و او به سختی قدم بر می داشت, اما نمازش را ایستاده می خواند.
آخرین روزهای اسارتش, یک روز غروب به دست هایش تکیه کرد تا برای نماز مغرب برخیزد.یکی از بچه های زندانی که اهل نماز نبود از روی دلسوزی گفت((امیر!حالا با این وضع نشسته نماز بخوان, مگر مجبوری))؟
سید امیر خشمگین شد و در پاسخ گفت((و الله اگر بمیرم جنازه ام هم نماز می خواند))!
قصه نماز آزادگان