عشق به نماز تا این حد
دیگه سحر شده بود. حسابی نگران شده بودم. سریع پله های پشت بام رو بالا رفتم. از اول شب، برای عبادت رفته بود اون جا؛ کنار گنبد. در پشت بام رو که باز کردم بوران برف و سرما زد داخل راه رو. هوا حسابی سرد بود. پالتوم رو به خودم پیچیدم و رفتم بالای پشت بام. شیخ حسن هنوز اون جا بود، در حال رکوع، زیر سطحی از برف که پشتش رو پوشانده بود. از حالات آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی منبع: دو رکعت قص ...
دیگه سحر شده بود. حسابی نگران شده بودم. سریع پله های پشت بام رو بالا رفتم. از اول شب، برای عبادت رفته بود اون جا؛ کنار گنبد.
در پشت بام رو که باز کردم بوران برف و سرما زد داخل راه رو. هوا حسابی سرد بود. پالتوم رو به خودم پیچیدم و رفتم بالای پشت بام.
شیخ حسن هنوز اون جا بود، در حال رکوع، زیر سطحی از برف که پشتش رو پوشانده بود.
از حالات آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی
منبع: دو رکعت قصه ؛ ص 95 ؛ به نقل از مسئول پشت بام حرم مطهر امام رضا علیه السلام