بانوان شب زنده دار

بانوان شب زنده دار

حضرت زهرا سلام الله علیها از پيامبر(صلي الله عليه و آله) روايت است كه: دخترم فاطمه (سرور زنان عالم از اولين تا آخرين‌شان است) هرگاه در محراب و در پيشگاه پروردگارش مي‌ايستد، نورش بر فرشتگان آسمان آشكار مي‌شود؛ چونان كه نور ستارگان بر اهل زمين، و (در هنگام) خداوند به ملائكه هم مي‌فرمايد: اي فرشتگانم، بنده‌ام فاطمه را بنگريد كه در پيشگاهم از ترس من، لرزان ايستاده است، م ...

حضرت زهرا سلام الله علیها

از پيامبر(صلي الله عليه و آله) روايت است كه:

دخترم فاطمه (سرور زنان عالم از اولين تا آخرين‌شان است) هرگاه در محراب و در پيشگاه پروردگارش مي‌ايستد، نورش بر فرشتگان آسمان آشكار مي‌شود؛ چونان كه نور ستارگان بر اهل زمين، و (در هنگام) خداوند به ملائكه هم مي‌فرمايد: اي فرشتگانم، بنده‌ام فاطمه را بنگريد كه در پيشگاهم از ترس من، لرزان ايستاده است، من (نيز) به او روي كردم و  گواه باشيد كه شيعيانش را از آتش ايمن دارم.  [1]

حضرت زینب سلام الله علیها

حضرت زينب(عليها‌السلام) با همه رنج‌ و محنت‌هاي پيش آمده در شام اسارت، هر چند مصيبت زده بود و غم هجرت برادر و غربت كربلا، دل و جانش را در هم مي‌فشرد و سوخته‌تر از خيمه‌هاي سوخته مي‌نمود، ولي باز سحرخيزي‌اش را ادامه داد و نماز شبش را نشسته برپا داشت. و چه پيام رسايي كه اين بانو در اهميت سحرخيزي و برپايي نماز شب به همه ابلاغ كرده است.

حضرت ابا عبدالله الحسين(عليه‌السلام) كه از نماز شب و حال و حضور خواهرش زينب (عليهاالسلام) با خبر بود، در آخرين وداع خود از اهل خيام، خواهرش را فراخواند و از او خواست، جان خواهر، حسين را در نماز شبت فراموش نكن. [2]

فاطمه بنت الحسین علیهما السلام

امام حسين(عليه‌السلام) درباره دخترش فاطمه فرمود: او در دينداري به گونه‌اي بود كه شب را به نماز مي‌گذراند.  

بانو نفيسه از نوادگان امام حسن مجتبي(عليه‌السلام)

بانو نفيسه از نوادگان امام حسن مجتبي(عليه‌السلام) و عروس امام صادق(عليه‌السلام) است، برادر زاده‌اش درباره او مي‌گويد: من چهل سال خدمتگزارش بودم، او در اين مدت همواره وقت سحر براي نماز شب بيدار بود.  [3]

 

حضرت مریم سلام الله علیها

روايت است كه حضرت مسيح(عليه‌السلام) پس از مرگ مادرش مريم عذرا(عليها‌السلام) او را فراخواند و از مادرش پرسيد:

مادر، آيا ميل داري به دنيا بازگردي؟

مادر پاسخ گفت: آري، ولي براي برپاداشتن نماز در شب سرد و گرفتن روزه در روز گرم.

کنیزکان عارفه

نقل است كه يكي از عرفا كنيزكي داشت و آن را به ديگران فروخت. چون پاسي از شب گذشت كنيزك از خواب برخاست و اهل خانه را به نماز شب فراخواند. همه در عجب شدند كه مگر صبح در آمده است؟

كنيزك گفت: نه، مگر شما فقط واجب به جا مي‌‌آوريد؟

گفتند: آري.

كنيزك صبح‌گاهان به نزد صاحب پيشين خود آمد و گفت: اي شيخ، مرا از اينان باز پس گير كه ايشان اهل سحر نيستند. [4]

کنیز محبوب خدا

يكي از بزرگان كنيزي داشت كه شب هنگام از نظر‌ها دور مي‌شد و كسي نمي‌دانست كه كجاست يا دير وقت به كجا مي‌رود. مولايش با خود انديشيد كه نكند او هرزه باشد. به همين خاطر بر ان شد كه او را بپايد. شبي خود را به خواب زد، ولي بيدار و مراقب رفتار كنيز، پاسي از شب گذشت كنيز در خانه را باز كرده از آن خارج شد. بي آن‌كه كنيزش خبردار شود، از پي او روانه شد، از كوچه‌ها گذر كرد تا اين كه به گورستاني رسيد، نزديك قبري خالي شد و در آن نشست و ذكر الله الله سر داد و گاه شنيده مي‌شد كه مي‌گفت: اي خدايي كه مرا دوست داري. ارباب از خود پرسيد: «او چگونه دانست خدا او را دوست دارد؟ من اين را به طور حتم از او خواهم پرسيد.» و گاه نيز با ديدن اين منظره زير لب مي‌گفت: بار خدايا! تو را از داشتن چنين كنيزي سپاس مي‌گويم.

صبح هنگام جريان شب پيش را براي كنيزش باز گفت و اظهار داشت: من تنها يك پرسش از تو دارم.

تو از كجا مي‌داني كه خدا تو را دوست دارد؟

كنيز: از آنجا كه مرا به هم نشيني با خود دعوت مي‌كند وگرنه من نيز مانند ديگران به خواب رفته بودم.

منبع: نیایش های سحرگاه

 

[1] . ميزان الحكمة: ج 5، ص 382، ح 10306

[2] . زينب بنت الامام اميرالمؤمنين(عليه‌السلام): ص 17 و 18

[3] . كتاب داستان‌هاي نماز: ص 73

[4] . كتاب يك كهكشان اشك: ص 71 و 72