امام جماعتِ فرهيخته
سال 53 که من در این منطقه ساکن شدم، مسجد تازه ساخته شده بود البته هنوز کاملا تمام نشده بود. در ابتدای امر، یک پیرمرد روحانی را برای امام جماعت این مسجد انتخاب کرده بودند، اما وقتی از من برای هیئت امنای مسجد دعوت شد، با اصرار و پیشنهاد من و بعد از بررسی که بین اعضای هیئت امنا از جمله آقایان حاج ترخانی ، مهدیان ، زمردیان و همدانی انجام گرفت، قرار شد با توجه به موقعیت منطقه و وجود افراد فرهیخته ...
سال 53 که من در این منطقه ساکن شدم، مسجد تازه ساخته شده بود البته هنوز کاملا تمام نشده بود. در ابتدای امر، یک پیرمرد روحانی را برای امام جماعت این مسجد انتخاب کرده بودند، اما وقتی از من برای هیئت امنای مسجد دعوت شد، با اصرار و پیشنهاد من و بعد از بررسی که بین اعضای هیئت امنا از جمله آقایان حاج ترخانی ، مهدیان ، زمردیان و همدانی انجام گرفت، قرار شد با توجه به موقعیت منطقه و وجود افراد فرهیخته و جوان و نوعاً تحصیل کرده آن و با توجه به شرایط آن روزها؛ امام جماعتی جوانتر و تواناتر که بتواند از موقعیت این مسجد با توجه به نزدیکی به حسینیه ارشاد برای پیشبرد اهداف مبارزه و آگاهی دهی به مردم و اتحاد آنها استفاده کند؛ دعوت شود.
در آن زمان چون ساواک آقای مفتح را از مسجد جاوید بیرون کرده بود؛ من به فکر افتادم که ایشان را به این مسجد بیاوریم. بنابراین نزد شهید بهشتی رفتم و با ایشان مشورت کردم و ایشان از پیشنهاد من استقبال کرد، بعد پیش شهید مطهری رفتم و شهید مطهری با آقای مفتح صحبت کردند و بعد از هماهنگی های لازم و در نظر گرفتن شرایط و حساسیت های ساواک، شهید مفتح به عنوان امام جماعت مسجد قبا انتخاب شدند و تا زمان شهادت هم در این مسجد مشغول نماز بودند.
همرزم شهید مفتح