نقص فنی هواپیما و نماز اول وقت
آن سال آقا قصد زیارت خانه خدا و انجام حج عمره کرده بود.از شیراز به طرف تهران حرکت کردیم ولی از تهران بلیط هواپیما به مقصد جده به طور یکسره فراهم نشد، مجبور شدیم از تهران به بیروت برویم تا از آنجا برای عزیمت به جده بلیط تهیه کنیم. پس از ورد به بیروت، چند ساعتی برای رفتن به جده منتظر ماندیم. نزدیکی های غروب هواپیما برای جده آماده شد ولی از چهره آقا معلوم بود که از چیزی احساس رنجش می کند. آری، ...
آن سال آقا قصد زیارت خانه خدا و انجام حج عمره کرده بود.از شیراز به طرف تهران حرکت کردیم ولی از تهران بلیط هواپیما به مقصد جده به طور یکسره فراهم نشد، مجبور شدیم از تهران به بیروت برویم تا از آنجا برای عزیمت به جده بلیط تهیه کنیم.
پس از ورد به بیروت، چند ساعتی برای رفتن به جده منتظر ماندیم.
نزدیکی های غروب هواپیما برای جده آماده شد ولی از چهره آقا معلوم بود که از چیزی احساس رنجش می کند. آری، وقت نماز مغرب نزدیک شده بود اما فرصتی برای اداء آن در اول وقت نبود و آقا سعی می کرد، کاری کند که پس از اذان و خواندن نماز حرکت کنیم ولی میسر نشد.
داخل هواپیما نشسته بودیم ولی آقا آرام نداشت. چند مرتبه قصد کرد پیاده شود ولی مامورین گفتند مسافران سوار شده اند و هواپیما آماده حرکت است. هواپیما همچنان تاخیر می کرد تا اینکه حساب کردیم و دیدیم اگر گفت می رویم پائین، بگذار هر چه می خواهد بشود، هواپیما حرکت کرد یا نکرد، ما می خواهیم نماز بخوانیم.
اما وقتی خواستیم پیاده شویم گفتند در هواپیما بسته است و اجازه خروج به کسی داده نمی شود.
آقا بسیار ناراحت شدند و آثار افسردگی و بغض در چهره شان نمایان شد، لحظه ای را با سکوت و با حالت حیرت و حسرت ایستادند، گویی نه سکوت که ارتباطی با مبدا هستی و یک تصمیم و گشودن پنجره ای برای پرواز بود.
موقع حرکت هواپیما رسید، به محض روشن شدن هواپیما، از داخل موتور هواپیما آتشی زبانه کشید و خدمه هواپیما هراسان و مضطرب شدند، خلبان بلافاصله هواپیما را خاموش کرد در باز شد و از مسافران خواسته شد که به سرعت از هواپیما خارج شوند، گفتند هواپیما دچار نقصی شده و حداقل چهار - پنج ساعت تاخیر خواهد داشت. در میان آن همه، فقط آقا بود که از ته دل خوشحال و خشنود بود و مرتب می گفت: نماز، نماز، وقت نماز.
پائین رفتیم و در سالن فرودگاه نماز مغرب و عشاء را خواندیم پس از خواندن نماز اعلام شد که هواپیما آماده شده است؛ مسافران سوار شوند! از آنجا به جده حرکت کردیم و آقا عمره را به جا آورد و به سلامتی برگشتیم ولی راز آن قصه شگفت انگیز گویی نماز سید بود و بس.
شهید دستغیب، لاله محراب، محمد جواد نور محمدی، ص - 121-119
منبع: نماز ابرار، محمد صحتی سر درودی