مردي كه از درون ميگريست
يكبار با سردار در خط بوديم، يكي از نيروهاي ما در ارتفاعات 343 كانيسخت جنازه برادرش را روي دستش به عقب ميآورد. خون داشت از پيكر شهيد ميريخت، سردار از ديدناين صحنه آن قدر ناراحت شد كه قابل توصيف نيست، اما نديديم كه اشكي بريزد. اما اينكه سردار چطور خودش را دراين صحنههاي سخت، از نظر رواني تخليه ميكرد، شبها يا نيمهشبها ...
يكبار با سردار در خط بوديم، يكي از نيروهاي ما در ارتفاعات 343 كانيسخت جنازه برادرش را روي دستش به عقب ميآورد. خون داشت از پيكر شهيد ميريخت، سردار از ديدناين صحنه آن قدر ناراحت شد كه قابل توصيف نيست، اما نديديم كه اشكي بريزد. اما اينكه سردار چطور خودش را دراين صحنههاي سخت، از نظر رواني تخليه ميكرد، شبها يا نيمهشبها بود؛ وقتي كه ميديديم سردار، آستينهايش را بالا زد و به طرف تانكر رفت و وضو گرفت، بعد آمد در تاريكي سنگر به راز و نياز و نماز مشغول شد.
سردار در مقابل نيروهايش هرگز از خودش نقطه ضعفي نشان نميداد و دراين طور صحنههاي تلخ، از درون گريه ميكرد، بدوناينكه اشكي در صورتش نمايان شود.
او پيش رزمندهها در روحيه مثل كوه استوار و محكم بود.
سید محمد میر رفیعی، همرزم شهید شوشتری و از فرماندهان سابق مخابرات سپاه خراسان