سمع الله لمن حمده، هواپیماها آمدند!

سمع الله لمن حمده، هواپیماها آمدند!

در سال ۱۳۶۰ که کارمند جهاد سازندگی شهرستان شمیرانات بودم، با برادران گروه بسیج مردمی جهت راه اندازی حمام، سنگر و ساختن اورژانس، به منطقه جنوب اعزام شدیم و از آنجا به منطقه دشت عباس رفتیم.   موقع اذان ظهر بود و همه جهت ادای فریضه نماز حاضر شده بودند. عده ای موافق نماز خواندن در داخل سنگر بودند و عده ای از برادران نیز فضای باز را ترجیح می دادند. بالاخره با صحبت های زیاد تصمیم گرفتیم نماز ...

در سال ۱۳۶۰ که کارمند جهاد سازندگی شهرستان شمیرانات بودم، با برادران گروه بسیج مردمی جهت راه اندازی حمام، سنگر و ساختن اورژانس، به منطقه جنوب اعزام شدیم و از آنجا به منطقه دشت عباس رفتیم.

 

موقع اذان ظهر بود و همه جهت ادای فریضه نماز حاضر شده بودند. عده ای موافق نماز خواندن در داخل سنگر بودند و عده ای از برادران نیز فضای باز را ترجیح می دادند. بالاخره با صحبت های زیاد تصمیم گرفتیم نماز را در فضای باز بخوانیم.

 

فردی به نام حاج حسین اطمینان، مکبر بود. در موقع ادای نماز، هواپیماهای بعثی در یکی، دو نوبت با فاصله دو - سه کیلومتری از ما منطقه را بمباران کردند. در رکعت دوم بودیم که حاج حسین فریاد زد: «سمع الله لمن حمده، هواپیماها آمدند

همه نماز را شکستند و به سنگرها پناه آوردند.