نماز با یک دست

نماز با یک دست

ناگهان ديدم جواني به طرف ما آمد و گفت:‌ "لا اله ال الله، محمد رسول الله (ص)" اول جا خورديم و روي زمين دراز كشيديم جلوتر كه آمد ديدم از بسيجي‌هاي مخلص است. گفتم: ‌برادر چه شده است؟ به كجا مي‌روي؟ گفت:‌ تركش خورده‌ام، كمك مي‌خواهم. درآن تاريكي شب دستش را دراز كرد و گفت: ‌مثل اينكه اين دست من در اثر تركش قطع شده است و به يك پوست بند است. آنرا بگ ...

ناگهان ديدم جواني به طرف ما آمد و گفت:‌ "لا اله ال الله، محمد رسول الله (ص)" اول جا خورديم و روي زمين دراز كشيديم جلوتر كه آمد ديدم از بسيجي‌هاي مخلص است. گفتم: ‌برادر چه شده است؟ به كجا مي‌روي؟

گفت:‌ تركش خورده‌ام، كمك مي‌خواهم.

درآن تاريكي شب دستش را دراز كرد و گفت: ‌مثل اينكه اين دست من در اثر تركش قطع شده است و به يك پوست بند است. آنرا بگير و بكش، اگر كنده شود، خودم مي‌توانم به عقب بروم.

به شهيد ابوالقاسم معيني گفتم: تو اين كار را بكن.

گفت:‌ من طاقتش را ندارم، اگر مي‌تواني كمكش كن.

دشتش را كشيدم و جدا كردم حتي يك تكان هم نخورد. بعد دست قطع شده را از من گرفت و همان طور كه از محل قطع شدن خون بيرون مي‌جست، آن را روي خاك گذاشت. با يك دست ديگر سر به سجده نهاد سپس نماز شكر گزارد و گفت:‌ خدايا قبول كن، من اين دست را در راه امام حسين (ع) دادم.