نگهبانی برای نمازجماعت

نگهبانی برای نمازجماعت

چون عراقی ها نسبت به نماز جماعت حساس بودند، ما هم در اردوگاه عنبر برای این که امام جماعت شناسایی نشود، او را در گوشه ی آسایشگاه قرار می دادیم؛ زمانی که نماز می خواندیم، درها قفل بود و نگهبانان عراقی نمی توانستند امام جماعت را بشناسند. ما دید کافی به بیرون نداشتیم؛ بنابراین برای نگهبانی یک نفر کنار پنجره می ایستاد و با یک آینه ی کوچک، راهرو را دیدبانی می کرد. عراقی ها بعد متوجه شدند و جلوی آسایش ...

چون عراقی ها نسبت به نماز جماعت حساس بودند، ما هم در اردوگاه عنبر برای این که امام جماعت شناسایی نشود، او را در گوشه ی آسایشگاه قرار می دادیم؛ زمانی که نماز می خواندیم، درها قفل بود و نگهبانان عراقی نمی توانستند امام جماعت را بشناسند. ما دید کافی به بیرون نداشتیم؛ بنابراین برای نگهبانی یک نفر کنار پنجره می ایستاد و با یک آینه ی کوچک، راهرو را دیدبانی می کرد.

عراقی ها بعد متوجه شدند و جلوی آسایشگاه ها یک پتو قرار دادند و دید ما را کور کردند. اما به هر ترتیبی بود، بچه ها احتیاط های لازم را انجام می دادند.

قصه ی نماز آزادگان ، ص ۱۹۲، خاطره ی جاسم مقدم