شرکت در جشنواره ی سراسری نماز سال 1395
نقش نماز در کاهش آسیب های اجتماعی/ گفتار دوم / 10
نویسنده: سید رضا شفیع اف - ۱۳٩٥/٧/٢٤

9 / ب ) غیر المغضوب علیهم

و نه راه کسانی که بر آنان بواسطه ی کفر به آیاتت و یا کشتن پیامبرانت مورد خشم تو قرار گرفته و نتیجه ی کارشان را نفرین و عذاب خوار ذکر کردی : « و لما جائهم کتاب من عندالله مصدق لما معهم و کانوا من قبل یستفتحون علی الذین کفروا فلما جائهم ما عرفوا کفروا به ج فلعنة الله علی الکافرین. بئسما اشتروا به انفسهم ان یکفروا بما انزل الله بغیا ان ینزل الله من فضله علی من یشاء من عباده ص فباءو بعضب علی عضب ج و للکافرین عذاب مهین. (89-90 بقره با توجه به آیات 87-91) ». // « و اذ قلتم یا موسی لن نصبر علی طعام واحد فادع لنا ربک یخرج لنا مما تنبت الارض من بقلها و قثائها و فومها و عدسها و بصلها ص قال أتستبدلون الذی هو ادنی بالذی هو خیر ج اهبطوا مصرا فان لکم ما سألتم ق و ضربت علیهم الذلة و المسکنة و باءو بغضب من الله ق ذالکم بانهم کانوا یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین بغیر الحق ق ذالک بما عصوا و کانوا یعتدون. (61 بقره)[1] » .

و نه راه کسانی که چون مومنی را از روی عمد بکشند پس هم جزایشان را جهنم و جاودانگی در آن ذکر کردی و هم اینکه بر آنان خشم می گیری و نفرین می فرستی و در آخر مشمول عذاب بزرگ می کنی: « و من یقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدا فیها و عضب الله علیه و لعنه و اعد له عذابا عظیما. (93 آل عمران) » .

و نه راه کسانی که چون پس از ایمان، کفر ورزیدند بنابراین مورد خشم تو قرار گرفته و برایشان عذاب بزرگ قرار دادی و در دنیا بر دل و گوش و چشم هایشان مهر نهادی و در آخرت از زیانکاران شدند: « من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان ولکن من شرح بالکفر صدرا فعلیهم عضب من الله و لهم عذاب عظیم. ذالک بانهم استحبوا الحیاة الدنیا علی الاخرة و ان الله لا یهدی القوم الکافرین. اولائک الذین طبع الله علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم ص و اولائک هم الغافلون. لا جرم انهم فی الاخرة هم الخاسرون. (106-109 نحل) ».

و نه راه کسانی از منافقین و مشرکینی که چون به حضرتت گمان بد بردند پس ضمن خشم بر آنان، نفرین شان کردی و برایشان دورخ را که بد منزلگاهی است را آماده نمودی: « ... و یعذب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظانین بالله ظن السوء ج علیهم دائرة السوء ص و غضب الله علیهم و لعنهم و اعد لهم جهنم ص و ساءت مصیرا. (6 فتح با توجه به آیات1-7) ».

و نه راه کسانی از مومنینی که به خاطر دوستی[2] با قومِ ناامید از آخرت مورد خشم و عضب تو قرار گرفتند: « یا ایها الذین آمنوا لا تتولوا قوما عضب الله علیهم قد یئسوا من الاخرة کما یئس الکفار من اصحاب القبور. (13 ممتحنه) » .

10 / ب ) والضالین

و نه راه گمگشتگان؛ یعنی راه کسانی که چون به تو شرک ورزیدند پس نه تنها آمرزش تو آنها را در بر نمی گیرد بلکه در گمراهی دورند.[3]

و نه راه کسانی که چون کافر به حضرتت و فرشتگان و کتابها و فرستادگانت و روز آخرت شدند پس در وادی گمراهی افتادند؛ بلکه راه مومنینی که به حضرتت و فرستاده و کتابت و کتاب های پیش از آن ایمان آوردند: « یا ایها الذین آمَنوا آمِنوا بالله و رسوله و الکتاب الذی نزل علی رسوله و الکتاب الذی انزل من قبل[4]ج و من یکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر فقد ضل ضلالا بعیدا. (136 نساء) » . // که همانا حضرتت نتیجه ی کفرِ پس از ایمان را اینگونه بیان فرمودی: « ان الذین آمنوا ثم کفروا ثم آمنوا ثم کفروا ثم ازدادوا کفرا لم یکن االله لیغفر لهم و لا لیهدیهم سبیلا. بشر المنافقین بان لهم عذابا الیما. (137-138 نساء) » .

و نه راه کسانی که چون کافر شدند و از راه تو باز داشتند پس باز به گمراهی دور افتادند و به خاطر ستمگری شان بر خودشان نه از سوی تو آمرزشی برایشان است و نه اینکه هدایت می شوند. البته آنان هدایتی دارند که آن به سوی دوزخ است که در آن جاویدانند:« ان الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله قد ضلوا ضلالا بعیدا. ان الذین کفروا و ظلموا لم یکن الله لیغفر لهم و لا لیهدیهم طریقا. الا طریق جهنم خالدین فیها ابدا ج و کان ذالک علی الله یسیرا . (167-169 نساء) ».

و نه راه کسانی که تو را بر حرف می پرستند و لذا عاقبت شان زیانکاری است و نیز نه راه کسانی که چون از غیر تو را که هیچ سود و زیانی برایش ندارد، خواندند پس دچار گمراهی دور شدند : « و من الناس من یعبدالله علی حرف ص فان اصابه خیر اطمان به ص و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الاخرة ج ذالک هو الخسران المبین. یدعوا من دون الله ما لا یضره و ما لا ینفعه ج ذالک هو الضلال البعید. (11-12 حج با توجه به آیات 13-17) ».

و نه راه کسانی چون به آخرت ایمان نیاوردند پس هم در عذاب و هم گمراهی دور قرارشان می دهی: « و قال الذین کفروا هل ندلکم علی رجل ینبئکم اذا مزقتم کل ممزق انکم لفی خلق جدید. افتری علی الله کذبا ام به جنه ق بل الذین لا یؤمنون بالاخرة فی العذاب و الضلال البعید. (7-8 سبا) ».

« لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین. (164 آل عمران) [5]». و این بدان معنی است که مومنین برای اینکه هیچ گاه در گمراهی روشن نباشند لازم است که تنها بر اساس آیات کتاب خدا یعنی قرآن کریم در مراحل زندگی خود به پیش بروند و نه کتاب یا کلامی جز آن.

و نه راه کسانی از مومنین که چون نافرمانی آنچه از اوامر تو را که حکم کرده و رسولت نیز ابلاغ کرده بود را کردند در حالی که اختیاری در این زمینه نداشتند ؛ پس به گمراهی روشن افتادند: « و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا فضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلال مبینا. (36 احزاب ) » .

و نه راه کسانی که چون بدانان گفته شود که از آنچه که تو روزی شان کردی انفاق کنند؛ پس با گفتن اینکه اگر خدا می خواست به آنان اطعام می کرد، نه تنها رو به سوی کفر نهادند بلکه به نوعی دیگران از مومنین را نیز با مخاطب قرار دادن، از انفاق منع کرده و بدانان گفتند که شما در گمراهی روشنید : « و اذا قیل لهم انفقوا مما رزقکم الله قال الذین کفروا للذین آمنوا أنطعم من لو یشاءالله اطعمه ان انتم الا فی ضلال مبین. (47 یاسین) ». پس مومنین بسیار باید در این راه مواظب باشند.

و نه از کسانی که در گمراهی روشنند و از این لحاظ نه توانایی شنیدن آیات تو را دارند و نه به خاطر کور دلی می توانند راهنمایی شوند : « أفانت تسمع الصم او تهدی العمی و من کان فی ضلال مبین. (40 زخرف) ».

و نه راه کسانی که چون به تو شرک ورزیدند پس به گمراهی روشن افتادند: « و اذ قال ابراهیم لابیه آزر اتتخذ اصناما آلهة ص انی اریک و قومک فی ضلال مبین. و کذالک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض و لیکون من الموقنین. (74-75 انعام با توجه به آیات 76 تا 90) ». که آیه ی اخیر می رساند که وقتی خدای یکتا ملکوت آسمانها و زمین را برای بنی بشر می گشاید که در راه او و اثبات یگانگی خداوند و خواندن به سوی او گام برداشته شود و نه در راه شرک.

و نه راه کسانی که چون ناخواسته بین فرزندانشان به یکسان ابراز دوستی نکردند؛ پس موجب پیدایش اختلاف بین فرزندان خود شدند تا آن حد که حکم کردند که پدر ما در گمراهی روشن است و تا آن حد که بر این شدند تا برادرشان یوسف را یا بکشند و یا اینکه به دیاری دور از چشم پدر بیفکنند و با خود بگویند که پس از آن از درستکاران خواهند شد و ... : « اذ قالو لیوسف و اخوه احب الی ابینا منا و نحن عصبة ان ابانا لفی ضلال مبین. اقتلوا یوسف او اطرحوه ارضا یخل لکم وجه ابیکم و تکونوا من بعده قوما صالحین. (8-9 یوسف) ».

البته این آیه ی کریمه را باید با توجه به آیه ی 7 همین سوره مورد تدقیق قرار داد مبنی بر اینکه آنچه که باعث دسیسه چینی و مکر برادران یوسف ع علیه وی شد، رفتار حضرت یعقوب ع بود که برابر آیه ی 8 به شرح فوق به طور تساوی آن هم ناخواسته نسبت به فرزندانش ابراز محبت نداشته و به عبارتی دیگر حضرت یوسف ع و برادرش را گرامی تر و دوست تر می داشته است، آن هم از آن جهت که حضرت یوسف ع خواب خود را برای وی گفته بوده است و ... این بدان معناست که آنچه که باعث آن حرکات برادران؛ علیه برادر خود یوسف ع شده نه این بوده که کسی از خاندان حضرت یعقوب ع این خواب را هنگام بیانش توسط حضرت یوسف ع برای پدر را شنیده [6] تا آن حد که نفر سومی از همنوع مطلع باشد و آن را برای برادران یوسف یا همسران حضرت یعقوب ع گفته باشد به نحوی که آن واکنش برادران را در پی داشته باشد که تمامن در سوره ی یوسف آمده است؛ و نه حضرت یوسف پند پدر خود یعنی نبی الله را فراموش کرده و از خوابش برای برادران گفته است و باز موجبات واکنش منفی برادرانش را بدنبال داشته [7] ، بلکه همانطور که گفته شد عامل کید و مکر برادران یوسف ع علیه وی این بوده که برابر صراحت آیه 8 این سوره به شرح مذکور؛ حضرت یعقوب ع نسبت به حضرت یوسف ع و نیز برادرش محبت بیشتری داشته و آن را از خود نشان می داده است تا آنجا که دیگر فرزندان او این نتیجه را بگیرند که آری پدر ما در گمراهی روشن است. والله اعلم. پس نتیجه اینکه تبعیض قائل شدن بین فرزندان از هر نظر عین گمراهی روشن است و عمل بدان حتا در صورت غفلت نسبت به مساله تبعات خود را دارد. و لذا باید گفت کاملن سخن حضرت حق بر حق است که در آیه ی 7 همین سوره فرموده است که هر آینه در داستان زندگی یوسف ع و برادرانش برای سوال کنندگان نشانه هایی است[8] که یکی از آنها همین یکسان عمل نکردن در ابراز دوستی نسبت به فرزندان خود و تبعات آن است. والله اعلم. باری؛ شاید بتوان گفت دلیل بروز این محبت ویژه ی حضرت یعقوب ع نسبت به فرزندش حضرت یوسف ع ناشی از این بوده که خدای یکتا نعمت را بر او و پدرانش حضرت ابراهیم و حضرت اسحاق ع با برگزیدن حضرت یوسف ع به نبوت آن هم به واسطه ی این خواب تمام کرده تا آن حد که نمی توانسته بر شعف خود از این موضوع چیره شود پس آن را در دوست تر داشتن او از دیگر فرزندانش نشان داده است، امری که از تبعاتش غافل بوده است. و باز والله اعلم : « و کذالک یجتبیک ربک و یعلمک من تأویل الاحادیث و یتم نعمته علیک و علی آل یعقوب کما اتمها علی ابویک من قبل ابراهیم و اسحاق ج ان ربک علیم حکیم. (6 یوسف) ».

[1] - و بدینگونه است در این رابطه آیه ی 112 آل عمران با توجه به آیات 105-115 .

[2] - و این مهم می رساند که ولی و دوست مومنین به ترتیب عبارتند از خدا و فرستاده اش حضرت محمد ص و مومنین. که صد البته منظور از مومنین آن کسانی هستند که یکی از صفاتشان این است که نماز بر پا می دارند که در راس آنها به طریق اولی امامان دوازدهگانه می باشند. حال هر مومنی که بر این طریق باشد لذا از حزب الله است که پیروزند : « انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون. و من یتول الله و رسوله والذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون. (55-56 مائده) » .

[3] - آیه ی 116 سوره ی نساء .

[4] - و این بدان معناست که مومنین باید علاوه بر ایمان به خدای یکتا، در طول آن به رسولش و کتاب هایش هم ایمان بیاورند. که البته منظور تنها کتاب قرآن و دیگر کتب الاهی پیش از آن است و نه جز آن.

[5] - و بدینگونه است در این رابطه آیه ی 2 سوره ی جمعه .

[6] - اذ قال یوسف لابیه یا ابت انی رأیت احد عشر کوکبا و الشمس و القمر رأیتهم لی ساجدین./ 4 یوسف

[7] - قال یا بنی لا تقصص رءیاک علی اخوتک فیکیدوا لک کیدا ص ان الشیطان للانسان عدو مبین . / 5 یوسف

[8] - لقد کان فی یوسف و اخوته آیات للسائلین. / 7 یوسف .

نوشته . لینک . به قلم سید رضا شفیع اف در 17 آبان 1395 ساعت 00:13

x
ورود به سیستم
ورودثبت نام