مغضوبین و ضالین از منظر آیات الهی قرآن عظیم. 99/2
ح - از دیگر عوامل « گمراهی » انسانها؛ « شیطان » را از غیر « الله » ولّی خود گرفتن است که نتیجه ی چنین ولایتی روشن است از آن جهت که ولایت کسی قبول می شود که دشمن آشکار آدمی است و به عمل فحشا دستور می دهد؛ در صورتی که باید خداوند یکتا را به عنوان یک مومن، ولی خود دانست و از دوستی شیطان پرهیز نمود چرا که تبعات خود را این کار اخیر دارد: « یَا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ (٢٧) وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ (٢٨) قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ (٢٩) فَرِیقًا هَدَى وَفَرِیقًا حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (٣٠) اعراف با توجه به آیات قبل در رابطه با آفرینش آدم. و آیات بعد خطاب به بنی آدم ».
خ - اینکه پیروی « هوای نفس اماره » را نمودن و گام برداشتن در راه عمل فحشای زنا، « گمراهی روشن » است: « وَقَالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ امْرَأَةُ الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (٣٠) یوسف با توجه به آیات 23-35 »؛ فحشای زنا، امری که خدای یکتا از نزدیک شدن به آن باز داشته: « وَلا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلا (٣٢) اسراء. »، و از صفات بندگان خود که رحمان است نمیداند و تبعاتش را بیان فرموده: « وَالَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلا بِالْحَقِّ وَلا یَزْنُونَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا (٦٨)یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا (٦٩)إِلا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلا صَالِحًا فَأُولَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا (٧٠)وَمَنْ تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَابًا (٧١) فرقان با توجه به آیات 63-77» و همچنین کم و کیف جاری ساختن حد برای انجام چنین عملی را ذکر کرده: «الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (٢) نور با توجه به آیات 1-20» و راههای جلوگیری از آن را به روشنی بیان نموده است[1] که یکی از آنها پیروی نکردن خطوات و وسوسه های شیطان است که به فحشا و منکر دستور می دهد که همانا مومنین باید به سخنان خداوند یگانه گوش فرا دهندو .... تا به گمراهی دچار نشوند: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (٢١) نور ».
د - اینکه از دیگر مصادیق « گمراهی روشن »؛ تفاوت و « تبعیض » قائل شدن میان فرزندان به لحاظ مهر و « محبت » ورزیدن می باشد؛ امری که شیطان می تواند آنرا مستمسکی برای وسوسه به منظور ایجاد کینه و دشمنی میان فرزندان قرار دهد[2] و ...؛ همانگونه که در رابطه با حضرت یوسف و برادرانش اینگونه بود: « لَقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ (٧)إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (٨) یوسف با توجه به آیات 1-22 و حتا تمام آیات سوره. که برابر آیه هفت روشن می شود که یکی از درسهای عبرت آموز داستان یوسف و برادرانش این می باشد که برای دور ماندن از گمراهی روشن و تبعات آن، باید همه فرزندان را یکسان دوست و گرامی داشت و در این راه تبعیض روا نداشت که این به نوعی سنت الهی است که هر کار فارغ از انگیزه ی افراد، نتیجه و یا نتایج خود را خواهد داشت. پس در امور باید برابر قواعد تکوین و سنت الهی به پیش رفت و نه جز آن. برای مثال من شاید انگیزه ام از با سرعت غیر مجاز راندن وسیله ی نقلیه ام، انجام کار خیری باشد، اما باید بدانم که برابر همان سنت الهی، امکان همه چیز از جمله تصادف، برخورد مامور قانون و ... نیز که وقوع اینها همراه با اندوه و زیان و ... خواهد بود در آن نهفته است و بدینگونه است حتا اینکه از این تبعات آگاه نباشم. لذا بدین خاطر است گفته می شود که نتایج و تبعات امور برابر سنت آفرینش مجزای از انگیزه ی افراد است و ....(والله اعلم) . پس برای به گمراهی نیفتادن و زیان ندیدن و افسوس نخوردن و ...، باید هنگامی که هدایت آمد، بر اساس قواعد مربوط به هر چیز که از سنت الهی ناشی می شود به پیش رفت و بر دانش خود و بکار بستن آن افزود».
ذ - از دیگر عوامل « گمراه شدن » افراد، عبارت است از « خواندن » غیر « الله » که این امر باعث می شود چنین فردی هم در زمره ی ناسپاسان قرار گیرد و هم اینکه اجابتی به لحاظ گمراهی برایش نباشد چرا که اجابت کننده ای جز «الله» برای هیچ گس نیست: «- لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلا فِی ضَلالٍ (١٤) رعد با توجه به آیات 12-16».
ر - باید دانست که نه تنها « پرستش خداوند » از روی حرف، نوعی زیانکاری آشکار است؛ بلکه افزون بر این باید دانست که هر کس غیر « الله » را بخواند نیز در « گمراهی دور » است؛ آن هم از آن جهت که آن کسی که از غیر خدا خوانده می شود برای کسی که همان غیر الله را می خواند، هم دوستی بد و هم معاشر و همنشینی بد است که پایانش هم بد است و این تنها مومنین و کنندگان کارهای شایسته اند که وارد بهشت الهی می شوند، پس باید از گروه اخیر بود تا هم در دنیا از هدایت الهی و هم در آخرت از بهشت بحق و وعده داده شده ی او برخوردار شد: « وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ (١١) یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا یَضُرُّهُ وَمَا لا یَنْفَعُهُ ذَلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ (١٢) یَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ (١٣) إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ (١٤) حج»، که همانا همه چیز و همه کس حتا آنانکه از غیر خدا خوانده می شوند هم آفریده ی خدایند بدون اینکه آن مردگان چیزی بیافرینند یا اینکه بدانند که چه زمانی، روز برانگیخته شدن است: « وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَخْلُقُونَ شَیْئًا وَهُمْ یُخْلَقُونَ (٢٠)أَمْوَاتٌ غَیْرُ أَحْیَاءٍ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ (٢١) نحل »، و ... بدینگونه است در این رابطه آیات 189-199 اعراف.
ز - اینکه « کفر » و ناسپاسی، مصداق « گمراهی دور» است و کفار که زندگانی دنیا را بر آخرت برگزیده اند و از دیگر خصوصیاتشان این است که از راه خدا باز می دارند و حتا آن را کج می خواهند؛ در « ضلالت بعید » هستند: « اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ وَوَیْلٌ لِلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ (٢) الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا أُولَئِکَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ (٣) ابراهیم با توجه به آیات 1-4 »، و اعمالشان نیز برایشان نمی ماند و سودی ندارد و لذا این چنین بودن و شدن، یعنی در « گمراهی دور » ماندن: « مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلَى شَیْءٍ ذَلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ (١٨) ابراهیم با توجه به آیات 13-20».
ژ - اینکه برابر رسالت رسولان برانگیخته شده ی الهی که بدان ایمان داریم، هدایت هر فرد به عنوان اصل نخست دین، در پرستش « الله » و اجتناب از « طاغوت » بوده و می باشد و لذا هر کس با آمدن دانش الهی آن از این امر تخطی و یا جز این عمل نماید، بناچار راه « ضلالت » و گمراهی را برگزیده و پیموده است و همه باید بدانند که هدایتگری جز خداوند برای انسان نیست: « وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسِیرُوا فِی الأرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (٣٦)إِنْ تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ یُضِلُّ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ (٣٧) نحل»، و موضوع فوق امری است که در رابطه با تمسک به قرآن نیز صدق می کند مبنی بر اینکه برای این تمسک باید به « طاغوت » کافر و به « الله » مومن شد: « لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (٢٥٦) بقره با توجه به آیات 255-257 » و ...
البته به عنوان اصل دوم دین؛ باید یادآوری کرد که خداوند یکتا، رسولانش را برانگیخته تا مردم را از « گمراهی روشن » بیرون برده، پاکیزه شان گردانده و دانش کتاب و حکمت بدانها بیاموزد: « هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیِّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (٢) جمعه ». در واقع می توان گفت که بنی آدم تا پیش از آمدن هدایت الهی که همه بواسطه ی رسولان و وحی آیاتش بدانان برای خواندن آنها برایشان می باشد، در گمراهی و در واقع گمراهی روشن بوده اند و لذا چون هدایت الهی آمده باید پیروی آنرا بنمایند تا از رستگاران باشند و از تاریکی ها به سوی نور به اذن الهی بیرون روند و ... نه اینکه با اعراض از آیات الهی و خریدن گمراهی به جای هدایت از زیانکاران شوند و در گمراهی دور بیفتند و ... نکته ی دوم اینکه منظور از کتاب و دانش آن، قرآن کریم است و بنابراین برای هدایت و رستگاری باید پیروی آن را نمود، آیاتش را شنید و فرمان برد و بر دیگران خواند و ...
[1] - آیات 27 به بعد سوره ی مبارکه ی نور که عوامل پاکیزه ماندن آدمی به لطف الهی هستند.
[2] - آیات 5 و 100 یوسف.
ح - از دیگر عوامل « گمراهی » انسانها؛ « شیطان » را از غیر « الله » ولّی خود گرفتن است که نتیجه ی چنین ولایتی روشن است از آن جهت که ولایت کسی قبول می شود که دشمن آشکار آدمی است و به عمل فحشا دستور می دهد؛ در صورتی که باید خداوند یکتا را به عنوان یک مومن، ولی خود دانست و از دوستی شیطان پرهیز نمود چرا که تبعات خود را این کار اخیر دارد: « یَا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ (٢٧) وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ (٢٨) قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ (٢٩) فَرِیقًا هَدَى وَفَرِیقًا حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (٣٠) اعراف با توجه به آیات قبل در رابطه با آفرینش آدم. و آیات بعد خطاب به بنی آدم ».
خ - اینکه پیروی « هوای نفس اماره » را نمودن و گام برداشتن در راه عمل فحشای زنا، « گمراهی روشن » است: « وَقَالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ امْرَأَةُ الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (٣٠) یوسف با توجه به آیات 23-35 »؛ فحشای زنا، امری که خدای یکتا از نزدیک شدن به آن باز داشته: « وَلا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلا (٣٢) اسراء. »، و از صفات بندگان خود که رحمان است نمیداند و تبعاتش را بیان فرموده: « وَالَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلا بِالْحَقِّ وَلا یَزْنُونَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا (٦٨)یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا (٦٩)إِلا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلا صَالِحًا فَأُولَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا (٧٠)وَمَنْ تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَابًا (٧١) فرقان با توجه به آیات 63-77» و همچنین کم و کیف جاری ساختن حد برای انجام چنین عملی را ذکر کرده: «الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (٢) نور با توجه به آیات 1-20» و راههای جلوگیری از آن را به روشنی بیان نموده است[1] که یکی از آنها پیروی نکردن خطوات و وسوسه های شیطان است که به فحشا و منکر دستور می دهد که همانا مومنین باید به سخنان خداوند یگانه گوش فرا دهندو .... تا به گمراهی دچار نشوند: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (٢١) نور ».
د - اینکه از دیگر مصادیق « گمراهی روشن »؛ تفاوت و « تبعیض » قائل شدن میان فرزندان به لحاظ مهر و « محبت » ورزیدن می باشد؛ امری که شیطان می تواند آنرا مستمسکی برای وسوسه به منظور ایجاد کینه و دشمنی میان فرزندان قرار دهد[2] و ...؛ همانگونه که در رابطه با حضرت یوسف و برادرانش اینگونه بود: « لَقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ (٧)إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (٨) یوسف با توجه به آیات 1-22 و حتا تمام آیات سوره. که برابر آیه هفت روشن می شود که یکی از درسهای عبرت آموز داستان یوسف و برادرانش این می باشد که برای دور ماندن از گمراهی روشن و تبعات آن، باید همه فرزندان را یکسان دوست و گرامی داشت و در این راه تبعیض روا نداشت که این به نوعی سنت الهی است که هر کار فارغ از انگیزه ی افراد، نتیجه و یا نتایج خود را خواهد داشت. پس در امور باید برابر قواعد تکوین و سنت الهی به پیش رفت و نه جز آن. برای مثال من شاید انگیزه ام از با سرعت غیر مجاز راندن وسیله ی نقلیه ام، انجام کار خیری باشد، اما باید بدانم که برابر همان سنت الهی، امکان همه چیز از جمله تصادف، برخورد مامور قانون و ... نیز که وقوع اینها همراه با اندوه و زیان و ... خواهد بود در آن نهفته است و بدینگونه است حتا اینکه از این تبعات آگاه نباشم. لذا بدین خاطر است گفته می شود که نتایج و تبعات امور برابر سنت آفرینش مجزای از انگیزه ی افراد است و ....(والله اعلم) . پس برای به گمراهی نیفتادن و زیان ندیدن و افسوس نخوردن و ...، باید هنگامی که هدایت آمد، بر اساس قواعد مربوط به هر چیز که از سنت الهی ناشی می شود به پیش رفت و بر دانش خود و بکار بستن آن افزود».
ذ - از دیگر عوامل « گمراه شدن » افراد، عبارت است از « خواندن » غیر « الله » که این امر باعث می شود چنین فردی هم در زمره ی ناسپاسان قرار گیرد و هم اینکه اجابتی به لحاظ گمراهی برایش نباشد چرا که اجابت کننده ای جز «الله» برای هیچ گس نیست: «- لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلا فِی ضَلالٍ (١٤) رعد با توجه به آیات 12-16».
ر - باید دانست که نه تنها « پرستش خداوند » از روی حرف، نوعی زیانکاری آشکار است؛ بلکه افزون بر این باید دانست که هر کس غیر « الله » را بخواند نیز در « گمراهی دور » است؛ آن هم از آن جهت که آن کسی که از غیر خدا خوانده می شود برای کسی که همان غیر الله را می خواند، هم دوستی بد و هم معاشر و همنشینی بد است که پایانش هم بد است و این تنها مومنین و کنندگان کارهای شایسته اند که وارد بهشت الهی می شوند، پس باید از گروه اخیر بود تا هم در دنیا از هدایت الهی و هم در آخرت از بهشت بحق و وعده داده شده ی او برخوردار شد: « وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ (١١) یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا یَضُرُّهُ وَمَا لا یَنْفَعُهُ ذَلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ (١٢) یَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ (١٣) إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ (١٤) حج»، که همانا همه چیز و همه کس حتا آنانکه از غیر خدا خوانده می شوند هم آفریده ی خدایند بدون اینکه آن مردگان چیزی بیافرینند یا اینکه بدانند که چه زمانی، روز برانگیخته شدن است: « وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَخْلُقُونَ شَیْئًا وَهُمْ یُخْلَقُونَ (٢٠)أَمْوَاتٌ غَیْرُ أَحْیَاءٍ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ (٢١) نحل »، و ... بدینگونه است در این رابطه آیات 189-199 اعراف.
ز - اینکه « کفر » و ناسپاسی، مصداق « گمراهی دور» است و کفار که زندگانی دنیا را بر آخرت برگزیده اند و از دیگر خصوصیاتشان این است که از راه خدا باز می دارند و حتا آن را کج می خواهند؛ در « ضلالت بعید » هستند: « اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ وَوَیْلٌ لِلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ (٢) الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا أُولَئِکَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ (٣) ابراهیم با توجه به آیات 1-4 »، و اعمالشان نیز برایشان نمی ماند و سودی ندارد و لذا این چنین بودن و شدن، یعنی در « گمراهی دور » ماندن: « مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلَى شَیْءٍ ذَلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ (١٨) ابراهیم با توجه به آیات 13-20».
ژ - اینکه برابر رسالت رسولان برانگیخته شده ی الهی که بدان ایمان داریم، هدایت هر فرد به عنوان اصل نخست دین، در پرستش « الله » و اجتناب از « طاغوت » بوده و می باشد و لذا هر کس با آمدن دانش الهی آن از این امر تخطی و یا جز این عمل نماید، بناچار راه « ضلالت » و گمراهی را برگزیده و پیموده است و همه باید بدانند که هدایتگری جز خداوند برای انسان نیست: « وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسِیرُوا فِی الأرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (٣٦)إِنْ تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ یُضِلُّ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ (٣٧) نحل»، و موضوع فوق امری است که در رابطه با تمسک به قرآن نیز صدق می کند مبنی بر اینکه برای این تمسک باید به « طاغوت » کافر و به « الله » مومن شد: « لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (٢٥٦) بقره با توجه به آیات 255-257 » و ...
البته به عنوان اصل دوم دین؛ باید یادآوری کرد که خداوند یکتا، رسولانش را برانگیخته تا مردم را از « گمراهی روشن » بیرون برده، پاکیزه شان گردانده و دانش کتاب و حکمت بدانها بیاموزد: « هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیِّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (٢) جمعه ». در واقع می توان گفت که بنی آدم تا پیش از آمدن هدایت الهی که همه بواسطه ی رسولان و وحی آیاتش بدانان برای خواندن آنها برایشان می باشد، در گمراهی و در واقع گمراهی روشن بوده اند و لذا چون هدایت الهی آمده باید پیروی آنرا بنمایند تا از رستگاران باشند و از تاریکی ها به سوی نور به اذن الهی بیرون روند و ... نه اینکه با اعراض از آیات الهی و خریدن گمراهی به جای هدایت از زیانکاران شوند و در گمراهی دور بیفتند و ... نکته ی دوم اینکه منظور از کتاب و دانش آن، قرآن کریم است و بنابراین برای هدایت و رستگاری باید پیروی آن را نمود، آیاتش را شنید و فرمان برد و بر دیگران خواند و ...
[1] - آیات 27 به بعد سوره ی مبارکه ی نور که عوامل پاکیزه ماندن آدمی به لطف الهی هستند.
[2] - آیات 5 و 100 یوسف.