قنوت آخر
فرشته ها نام بلند تو را مي دانند؛ نامي که جاودانگي را تفسير کرد. آسمان تو را تا ابد از ياد نخواهد برد. تو در ذهن آفتابيِ آسمانْ جاودانه اي، نيزه ها، تو را سربلند کردند؛ عشق را ارتفاع بخشيدند. نيزه ها ستون قنوت ابدي تو شدند. اي هستي ابدي! زندگي در نبض اذان تو جريان دارد. نماز تو راز زندگي و زنده بودن است؛ اي معناي ژرف نيايش! تعريف عشق با نماز تو کامل شد؛ چنان که کربلا را نام تو بلندآوازه کرد. خو ...
فرشته ها نام بلند تو را مي دانند؛ نامي که جاودانگي را تفسير کرد. آسمان تو را تا ابد از ياد نخواهد برد. تو در ذهن آفتابيِ آسمانْ جاودانه اي، نيزه ها، تو را سربلند کردند؛ عشق را ارتفاع بخشيدند. نيزه ها ستون قنوت ابدي تو شدند. اي هستي ابدي! زندگي در نبض اذان تو جريان دارد. نماز تو راز زندگي و زنده بودن است؛ اي معناي ژرف نيايش! تعريف عشق با نماز تو کامل شد؛ چنان که کربلا را نام تو بلندآوازه کرد.
خورشيد، آرام و بغض گرفته به سمت نقطه ظهر مي رفت؛ گويي نمي خواست شاهد آن نماز آخر باشد. بدون تو و بدون عاشورا چه کسي، به راستي چه کسي، مي توانست اين گونه خون نماز را در شريان هاي خشک اين مردم جاري سازد؟
حسين مرهم درمان تمام دردهاي ماست. درمانِ تمام عقده هاي ناگشوده اي که گذشتِ آن همه سال نتوانسته بود بازش کند. و نماز تو، نماز آخرين تو، درسي است که با تمام وجود ما گره خورده است. خوش به حال آن کلماتي که لرزش حنجره تو در آخرين قنوت خلقشان کرد. خوش به حال آسماني که سمت قنوت آخرين نماز تو شد. خوشا به حال هر چيزي که با تو و با نامت پيوندي دارد.