شعر؛ دلت را با خداوند آشنا کن
ز عمق جان خدایت را صدا کن دل غفلت زده مانند سنگ است مس دل را ز یاد او طلا کن شکوه بندگی در خاکساری ست خضوع و بندگی پیش خدا کن تو غرق نعمت پروردگای بیا و حق نعمت را ادا کن نشان حق شناسی در نماز است جفا تا کی؟ بیا قدری وفا کن ز پیش او گشا دست نیازی به درگاه بلند او دعا کن به سنگ توبه ای بشکن دلت را غرور و سر گرانی را رها کن ...
ز عمق جان خدایت را صدا کن
دل غفلت زده مانند سنگ است
مس دل را ز یاد او طلا کن
شکوه بندگی در خاکساری ست
خضوع و بندگی پیش خدا کن
تو غرق نعمت پروردگای
بیا و حق نعمت را ادا کن
نشان حق شناسی در نماز است
جفا تا کی؟ بیا قدری وفا کن
ز پیش او گشا دست نیازی
به درگاه بلند او دعا کن
به سنگ توبه ای بشکن دلت را
غرور و سر گرانی را رها کن