اذان بسیجی نوجوان در اسارت
همه ی ما خیال کردیم که الان وی را کتکاری و اذیت خواهد کرد. اما وی از خود هیچ عکس العملی نشان نداد و به شدت مبهوت و جذب این بسیجی نوجوان شد و همان جا نشست تا اذان تمام شد، حرکتی نکرد و در پایان هم دستی بر سر بسیجی کوچولو کشید و رفت. گروه جهاد و مقاومت مشرق - در یکی از روزها وقتی زمان اذان صبح رسید یکی از بچه های بسیجی که از لحاظ سن و قد خیلی کوچک بود مشغول اذان گفتن شد که یکی از عراقی ها به پشت پن ...
همه ی ما خیال کردیم که الان وی را کتکاری و اذیت خواهد کرد. اما وی از خود هیچ عکس العملی نشان نداد و به شدت مبهوت و جذب این بسیجی نوجوان شد و همان جا نشست تا اذان تمام شد، حرکتی نکرد و در پایان هم دستی بر سر بسیجی کوچولو کشید و رفت.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - در یکی از روزها وقتی زمان اذان صبح رسید یکی از بچه های بسیجی که از لحاظ سن و قد خیلی کوچک بود مشغول اذان گفتن شد که یکی از عراقی ها به پشت پنجره رسید و در مقابل ایشان قرار گرفت.
همه ی ما خیال کردیم که الان وی را کتکاری و اذیت خواهد کرد. اما وی از خود هیچ عکس العملی نشان نداد و به شدت مبهوت و جذب این بسیجی نوجوان شد و همان جا نشست تا اذان تمام شد، حرکتی نکرد و در پایان هم دستی بر سر بسیجی کوچولو کشید و رفت.
راوی: خسرو نیرومند / سایت جامع آزادگان