نماز در حال فرار
بنده در گردان تخریب لشكر 27 محمد رسولالله (ص) بودم و به ما گفتند سریع به منطقه بروید و ما هم سریع به جزیره برگشتیم و روی یكی از جادههای حساس، میدان مین گذاشتیم كه شب قبل از عملیات خود حاج همت مستقیم فرماندهی میكرد؛ دعای توسل را خواندیم و با 12 نفر از بچههای تخریب تا حدود 100 متری عراقیها در آن تاریكی شب نزدیك شدیم، اما انگار عراقیها كور شده بودند؛ جلوی پای عراقی ...
بنده در گردان تخریب لشكر 27 محمد رسولالله (ص) بودم و به ما گفتند سریع به منطقه بروید و ما هم سریع به جزیره برگشتیم و روی یكی از جادههای حساس، میدان مین گذاشتیم كه شب قبل از عملیات خود حاج همت مستقیم فرماندهی میكرد؛ دعای توسل را خواندیم و با 12 نفر از بچههای تخریب تا حدود 100 متری عراقیها در آن تاریكی شب نزدیك شدیم، اما انگار عراقیها كور شده بودند؛ جلوی پای عراقیها میدان مین زدیم و زمانی كه به عقب برمیگشتیم، هوا تقریبأ روشن شده بود.
صبح بود و هنوز عراقیها متوجه میدان مین نشده بودند؛ در دو طرف مكانی كه عراقیها مستقر بودند، مرداب بود و در وسط هم ما میدان مین كاشته بودیم؛ زمانی كه به عقب برگشتیم متوجه شدیم كه بچههای پدافند در كانال هستند و به همین خاطر جا كم بود و ما مجبور بودیم به مقر برگردیم و چون در دید عراقیها بودیم باید تا مقر میدویدیم و حتی در آن حالت دویدن بود كه بچهها نماز صبحشان را خواندند.
چند وقت بعد از آن روز، بچهها از آیتالله مشكینی پرسیدند «كه نماز صبح را اینگونه خواندیم» و آیتالله مشكینی شروع كرد به گریه كردن و گفت «من حاضرم چند سال عبادتم را با یك ركعت نماز شما عوض كنم»؛ زمانی كه عراقیها خواستند حمله كنند به این میدان مین برخورده بودند و چند نفرشان كشته شده بودند.
فردای آن روز روزنامهها نوشتند كه «جزیره مجنون تثبیت شد»؛ برنامه آن شب را خود شهید همت به طور مستقیم فرماندهی كرد و پس از تثبیت شدن جزیره مجنون بود كه به فیض رفیع شهادت نائل شد.
منبع: روزنامه ایران