يک نفر در دو جا
يکي از دوستان رزمنده، هنگام خارج شدن براي خواندن نماز شب، چند بالش يا چيزهاي ديگر را زير پتويش قرار مي داد تا اگر کسي بيدار شد متوجه غيبت او نشود. يک شب در حالي که مشغول نماز شب بود، يکي از نگهبان ها او را مي بيند و پاسبخش را صدا مي کند. دو نفري مسلح به بالاي سر او مي روند و او را در حال نماز مي بينند. بعد از نماز از او مي پرسند تو چرا در دو جا هستي؟ هم در رختخواب و هم اين جا. چون در محل خوا ...
يکي از دوستان رزمنده، هنگام خارج شدن براي خواندن نماز شب، چند بالش يا چيزهاي ديگر را زير پتويش قرار مي داد تا اگر کسي بيدار شد متوجه غيبت او نشود.
يک شب در حالي که مشغول نماز شب بود، يکي از نگهبان ها او را مي بيند و پاسبخش را صدا مي کند. دو نفري مسلح به بالاي سر او مي روند و او را در حال نماز مي بينند.
بعد از نماز از او مي پرسند تو چرا در دو جا هستي؟ هم در رختخواب و هم اين جا. چون در محل خواب تو بررسي کرديم و ديديم آن جا خواب هستي. او هم در جواب مي گويد که نه، من فقط همين جا هستم و کسي در رختخواب من نيست.
منبع: کتاب جلوه های نماز در جبهه