تماشاگه راز
حسن (ع) مادر را میدید که به نماز ایستاده است . گوشه ای نشست و چشم از مادر برنداشت. تماشای قنوت و سجده مادر، دیدنی ترین صحنه های معنوی برای او بود؛ گویی به تماشاگه راز رفته است و حضور خلوت انس را به چشم می بیند. زهرا(س) از نماز فارغ شد؛ اما از جا برنخاست . بر سجادہ نشست و همچنان ذکر می گفت و دعا می کرد و راز دل باخدا می گفت. سپس نام هایی را بر زبان آورد و برای آنان از خدا خیر و س ...
حسن (ع) مادر را میدید که به نماز ایستاده است . گوشه ای نشست و چشم از مادر برنداشت. تماشای قنوت و
سجده مادر، دیدنی ترین صحنه های معنوی برای او بود؛ گویی به تماشاگه راز رفته است و حضور خلوت انس را به چشم می بیند.
زهرا(س) از نماز فارغ شد؛ اما از جا برنخاست . بر سجادہ نشست و همچنان ذکر می گفت و دعا می کرد و راز دل باخدا می گفت.
سپس نام هایی را بر زبان آورد و برای آنان از خدا خیر و سلامت و سعادت خواست. میگفت: خدایا آنان را بیامرز و اگرزنده اند،
توفيقشان ده که در راه تو باشند و حسن، نامها را می شنید و منتظربود که نامهای آشناتری را نیز بشنود؛ اما هرچه می شنید، نام همسایه های دور و نزدیک بود .باز منتظر ماند که شاید نام او و برادر و خواهر و پدر و مادرش را نیز بشنود. اما زهرا همچنان برای دیگران دعا می کرد و برای آنان، خیرو سعادت می خواست سرانجام از سجده گاه برخاست او فرزند را دید که گوشه ای نشسته
است و آثار تعجب و شگفتی در سیمای او پیدا است. روی به فرزند کرد. پسر گفت:
همه را دعا کردی و برای همه از خدا، هر خیر و نعمتی را خواستی. چرا نامی از اهل خانه در دعاهای تو نشنیدم؟
مادر گفت: فرزند، نخست دیگران، سپس خاندان
منبع: کتاب نوبت عاشقی ،صفحه 19
رضا بابایی
مرکز تخصصی نماز