خدمت به نمازگزاران
یکبار یکی از فامیلها دیده بود که محمد دم مسجدی ایستاده است. کفشهای نمازگزاران را مرتب می کند. به منزلمان آمد و به مسخره گفت: محمد دم مسجد کفشها را جفت می کرد. وقتی به محمد گفتم: چرا این کار را کردی. گفت: مادر این کار بد که نیست هیچ، خیلی هم افتخار می کنم. راوی مادر شهید محمد بهاری ...
یکبار یکی از فامیلها دیده بود که محمد دم مسجدی ایستاده است. کفشهای نمازگزاران را مرتب می کند. به منزلمان آمد و به مسخره گفت: محمد دم مسجد کفشها را جفت می کرد.
وقتی به محمد گفتم: چرا این کار را کردی. گفت: مادر این کار بد که نیست هیچ، خیلی هم افتخار می کنم.
راوی مادر شهید محمد بهاری