نمازِ قبل از شهادت
وقتی گلوله آرپیجی بالای سرش منفجر شد، دو سه بار صدایش کردم؛ دیدم جوابی نمی دهد. چون لباس غواصی پوشیده بود، آثار خون و جراحت پیدا نبود. نزدیکتر رفتم، دیدم خون از دهانش جاری است. دستم را زیر بغلش بردم تا بلندش کنم؛ دیدم دست اسماعیل جدا شد؛ اما جالب بود که با همان وضعیت ذکر می گفت. داشتم او را به اورژانس می بردم. موقع نماز صبح بود. اسماعیل به من اشاره کرد و خیلی ...
وقتی گلوله آرپیجی بالای سرش منفجر شد، دو سه بار صدایش کردم؛ دیدم جوابی نمی دهد. چون لباس غواصی پوشیده بود، آثار خون و جراحت پیدا نبود. نزدیکتر رفتم، دیدم خون از دهانش جاری است.
دستم را زیر بغلش بردم تا بلندش کنم؛ دیدم دست اسماعیل جدا شد؛ اما جالب بود که با همان وضعیت ذکر می گفت.
داشتم او را به اورژانس می بردم. موقع نماز صبح بود.
اسماعیل به من اشاره کرد و خیلی آرام گفت: نماز خوانده اید؟ نمازمان قضا نشود؟ تذکر بجایی بود. در آن وضعیت وخیم و اسفناک هم به فکر نماز بود. همه نمازمان را خواندیم؛ اسماعیل هم نماز آخرش را خواند و به وصال محبوب رسید.
شهید اسماعیل محمدی اهل نماز اول وقت بود؛ آن هم به جماعت. در جوار حرم امام رضا علیهالسلام با خود و خدایش در عهد بسته و بر چند مسئله تأکید کرده بود؛ از جمله نماز اول وقت، با وضو بودن در همه اوقات و سبک نشمردن نماز.
در وصیت نامه اش نوشته بود: نماز اول وقت را با سعی و کوشش به جماعت بپا دارید و همیشه با وضو باشید.
قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص 48