نماز بی اثر
نمازم که تمام شد، فریادی بر سر دخترم کشیدم که چرا اینقدر صدای تلویزیون را بلند کرده است؛ او هم با ناراحتی بلند شد و به اتاقش رفت. به سجده رفتم و به خاطر توفیق نماز اول وقت، از خدا تشکر کردم. قرآن را برداشتم تا چند آیهای بخوانم. «إنّ الصَلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر» شاید صدها بار این آیه را خوانده بودم؛ اما این بار، آیه مثل پتکی بر سرم کوبیده می&zw ...
نمازم که تمام شد، فریادی بر سر دخترم کشیدم که چرا اینقدر صدای تلویزیون را بلند کرده است؛ او هم با ناراحتی بلند شد و به اتاقش رفت.
به سجده رفتم و به خاطر توفیق نماز اول وقت، از خدا تشکر کردم. قرآن را برداشتم تا چند آیهای بخوانم.
«إنّ الصَلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر»
شاید صدها بار این آیه را خوانده بودم؛ اما این بار، آیه مثل پتکی بر سرم کوبیده میشد. صلاة، منکر، ذکرالله.
خدایا! سالها نماز خواندم و بقچه کردم برای قیامتم تا سر پل صراط، به دادم برسد.
پس کو آن آرامشی که در قلب نمازگزار باید باشد؟ من با نمازم نتوانستم از صراط عبور کنم و در جهنم افتادم.
از خدا، بخشش خواستم و سراغ دخترم رفتم تا با دلجویی از او، بخشش خدا را ببینم.
قیامت، صراط، بهشت، جهنم، فقط لفظ و معنی نیستند. حقایقی هستند که خودمان میسازیم و بعد از مرگ، به نظاره مینشینیم.