نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در جبهه
شهید محمد بروجردی رو به من کرد و پرسید: نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را چطور می خوانند؟ با تعجب پرسیدم: حالا چی شده که می خواهی نماز امام زمان عجل الله تعالی الشریف را بخوانی؟ گفت: نذر کردم و بعد لبخندی زد. نماز را که خواندیم، گفت برو هر چه زودتر بچه ها خبر کن. وقتی همه جمع شدند بروجردی با اطمینان، روی نقشه، یک نقطه را نشان داد و گفت: باید پایگاه اینجا باشد. یکی یکی آن منطقه ...
شهید محمد بروجردی رو به من کرد و پرسید: نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را چطور می خوانند؟ با تعجب پرسیدم: حالا چی شده که می خواهی نماز امام زمان عجل الله تعالی الشریف را بخوانی؟ گفت: نذر کردم و بعد لبخندی زد.
نماز را که خواندیم، گفت برو هر چه زودتر بچه ها خبر کن. وقتی همه جمع شدند بروجردی با اطمینان، روی نقشه، یک نقطه را نشان داد و گفت: باید پایگاه اینجا باشد. یکی یکی آن منطقه را بررسی کردیم، همه گفتند: بهترین نقطه همین جاست.
گفتم: چطور شد محلّی به این خوبی را پیدا کردی. گفت: قبل از خواب، توسّل جستم به وجود مقدّس امام زمان و با خودم نذر کردم که اگر این مشکل حل شود به شکرانه، نماز امام زمان بخوانم و بعد همان جا روی نقشه به خواب رفتم.
تازه خوابیده بودم که دیدم آقایی آمد توی اتاق. خوب صورتش را به یاد نمی آورم. ولی انگار مدت ها بود که او را می شناختم، انگار خیلی وقت بود که با او آشنایی داشتم. آمد و گفت که اینجا را پایگاه بزنید، ایجا محل خوبی است و با دست روی نقشه را نشان داد.
از خواب پریدم دیدم هیچ کس آنجا نیست.
بلند شدم و آمدم نقشه را دقت کردم. تعجب کردم، اصلاً به فکرم نرسیده بود که در این ارتفاع پایگاه بزنیم.
منبع: امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شهدا ؛ ص 50 ؛ خاطره آقای شفیعی