نماز در خون
آقای ابو ترابی می گفتند: در ده سال اسارت ما در اردوگاه عراق و شکنجه های طاقت فرسا، دستوری صادر شد که چند نفر از اسرای مؤثر را شبانه با شکنجه به قتل برسانند. ستمگران بعثی جمعی را از میان اسرا خارج كردند و تصمیم گرفتند آنها را با شکنجه به شهادت برسانند. به دو نفر از آنها چنان سيلي محكمي زده بودند که چشمان از حدقه بیرون آمد و روی موزاییک ¬ها افتاد. بعضی را با کوبیدن میخ بر سر و بعضی ر ...
آقای ابو ترابی می گفتند: در ده سال اسارت ما در اردوگاه عراق و شکنجه های طاقت فرسا، دستوری صادر شد که چند نفر از اسرای مؤثر را شبانه با شکنجه به قتل برسانند. ستمگران بعثی جمعی را از میان اسرا خارج كردند و تصمیم گرفتند آنها را با شکنجه به شهادت برسانند. به دو نفر از آنها چنان سيلي محكمي زده بودند که چشمان از حدقه بیرون آمد و روی موزاییک ¬ها افتاد. بعضی را با کوبیدن میخ بر سر و بعضی را با ضربه ¬ای که به کشته شدن آنها اطمینان پیدا می ¬کردند، شکنجه کردند.
این افراد روی زمین افتادند و در حالي كه نفسشان به شماره افتاده بود و در خون خود می ¬غلطیدند، از گوشة چشم، سپیده صبح را دیدند و احساس کردند که طلوع فجر است. با همین شرایط نماز خواندند، ولی مدتی که گذشت معلوم شد اشتباه کردند و نماز را پيش از اذان خوانده¬ اند. آنها در آن شرایط یکبار دیگر نماز صبح را به جاي آوردند...
شیوه های دعوت به نماز؛ استاد قرائتی؛ ص 114