شعر؛ بر سر سجاده
سروده جدید سید احمد زرهانی قائم مقام ستاد اقامه نماز کشور با عنوان«بر سر سجاده» منتشر شد. زندگی در پرتو ایمان خوش است بندگی بر درگه رحمان خوش است در میان گفتمان های جهان گفتمان دولت قرآن خوش است چون رواق علم پیغمبر علی است کسب دانش زین در و دربان خوش است بر سر گلدسته هنگام سحر نغمه های مرغ خوش الحان خوش است در جوار مرقد سلطان طوس خلوتی در گوشه ایوان خوش اس ...
سروده جدید سید احمد زرهانی قائم مقام ستاد اقامه نماز کشور با عنوان«بر سر سجاده» منتشر شد.
زندگی در پرتو ایمان خوش است
بندگی بر درگه رحمان خوش است
در میان گفتمان های جهان
گفتمان دولت قرآن خوش است
چون رواق علم پیغمبر علی است
کسب دانش زین در و دربان خوش است
بر سر گلدسته هنگام سحر
نغمه های مرغ خوش الحان خوش است
در جوار مرقد سلطان طوس
خلوتی در گوشه ایوان خوش است
فهم اسرار الهی چون کند
عارف شوریده را حیران خوش است
ذکر آیات مبین و بینات
بر اساس مصحف و تبیان خوش است
خود پرستی شیوه شیطان بود
فضل و مردم داری و احسان خوش است
ره اگر یابی به بزم اهل دل
چیدن دردانه عرفان خوش است
الامان از درد بی درمان عشق
عاشقان را درد بی درمان خوش است
پیش چشم لیلی ناز آفرین
دربدر مجنون سرگردان خوش است
بی سبب اسرار مردم را نگوی
مسلک ستاری و کتمان خوش است
معصیت ها کرده ای کو توبه ات؟
گر بپوشی جامه غفران خوش است
آبروی مومن و کعبه یکی است
دوری از بدگویی و بهتان خوش است
عهد و پیمان را بجای آور درست
استقامت بر سر پیمان خوش است
جامه حیوان وحشی را نپوش
آدمی را کسوت انسان خوش است
گر بهای آب سردی آبروست
تشنه ماندن با لب عطشان خوش است
بی محابا سخت می گیری چرا؟
زندگی آسوده و آسان خوش است
گفته آمد:” نحن ابناءالدلیل”
در سخن فرزانه را برهان خوش است
خانه ای کز آن برآید همدلی
در تراز روضه رضوان خوش است
پاک باید زندگانی کرد و رفت
پاکی دست و دل و دامان خوش است
بین عصیان و گرفتاری به بند
نزد یوسف طاعت و زندان خوش است
تاج عفت، جامه پیغمبری
از قضا بر کودک کنعان خوش است
تا ببینی ساحل آزادگی
فکر استقبال از طوفان خوش است
چون ندا آید ز بالا: ارجعی
پر کشیدن با لب خندان خوش است
آخرت ” عند ملیک مقتدر”
گر دهندت مژده اسکان خوش است
در حکومت رسم یوسف، راه نوح
عزم موسی ،حکمت لقمان خوش است
حکمرانی از خرد گیرد قوام
حاکمان را منطق و میزان خوش است
هم زمان با نشر نور مصطفی
در مدائن تابش سلمان خوش است
شه اگر فرمان به بدمستی دهد
دست رد بر سینه سلطان خوش است
پادشه، درباری و درمانده را
گر مساوی بیند و یکسان خوش است
گل نمی روید ز خاک شوره زار
جای گل در گلشن و بستان خوش است
بی عدالت زندگی بیهوده است
با عدالت عمر جاویدان خوش است
کو مواسات و اخوت کو سخا؟
اعتنا بر سفره بی نان خوش است
گر دمد از مشرق اندیشه ات
پرتوی بر کلبه احزان خوش است
گلشن سبز عدالت دلنواز
گلخن سرخ ستم ویران خوش است
با تواضع کن مدارا با همه
اجتناب از نخوت شیطان خوش است
مشورت با عاقل فرزانه کن
دوری از اندیشه نادان خوش است
بر تن حق جامه باطل نکن
حرف حق بی پرده و عریان خوش است
از خطای این و آن باید گذشت
کینه ها را آتش نسیان خوش است
باد استغنا و طغیان باهم اند
ایمنی از غرش طغیان خوش است
ترعه آب حیات آزادی است
خوردن از سر چشمه های آن خوش است
میوه شرک آتش خذلان بود
احتراز از آتش خذلان خوش است
در تو باشد فطرتی یکتاپرست
پیروی از فطرت و وجدان خوش است
کار زشت دیگران را بی عتاب
گر به نیکی می کنی جبران خوش است
حل مشکل با تدبر ممکن است
با توکل رستن از بحران خوش است
خوب و بد را تا کنی از هم جدا
در ضمیرت قوه فرقان خوش است
گر نهد اهریمنی پا در وطن
کوس رزم و هیبت میدان خوش است
چون سلیمانی به رسم عاشقی
جان فشانی در ره جانان خوش است
دفع دشمن با نبرد تن به تن
بر اساس شیوه چمران خوش است
دیو بیگانه چو گردد حمله ور
همرهی با رستم دستان خوش است
بر سر بدخواه ایران کهن
آبشار ناوک پیکان خوش است
در ره اسلام و ایران عزیز
جان شیرین گر شود قربان خوش است
خار چشم دشمن ، ایران قوی است
اعتلای قدرت ایران خوش است
هر کجای ملک ایران گلشنی است
چهار فصل این بهارستان خوش است
از هویزه تا کلات نادری
از زهک تا مرز بازرگان خوش است
از فراسوی ارس تا رود دز
از خزر تا ساحل مکران خوش است
در میان کوه و دریای وطن
جلوه فیروزه و مرجان خوش است
در صف دانش پژوهان جوان
حلقه های معرفت بنیان خوش است
می نوردد آسمان را نور سه!
کاوش اندر عرصه کیهان خوش است
بامدادان سجده در قدس شریف
شامگاهان یزله در جولان خوش است
سر فرود آور به درگاه خدای
با عبادت رستن از خسران خوش است
تا نگردد دین تو دکان ،بکوش
گر بگردد، بستن دکان خوش است
گاه گاهی نیمه شب با چشم تر
ابتهالی از همه پنهان خوش است
بر سر سجاده هنگام نماز
روی گونه نم نم باران خوش است
باد ظلمت می وزد از شرق و غرب
تابش نوری براین سامان خوش است
عصر یخبندان استعمار نو
چون ببیند رنگ تابستان خوش است
تا دمد خورشید مغرب در جهان
شور و شوق نیمه شعبان خوش است
تا زمین را پر کند از عدل و داد
قطب عالم گر دهد فرمان خوش است
نجم ثاقب در سحرگاه ظهور
چون شود در آسمان تابان خوش است
بر جبین آفرینش با شکوه
روشنای گوهر رخشان خوش است
کهکشانی جان شیرین نذر اوست
گر بتابد آن فروغ جان خوش است
شب نمی ماند سحر در پیش روست
بامداد این شب هجران خوش است
شعر زرهانی که مهد حکمت است
گر شود سرلوحه دیوان خوش است
سید احمد زرهانی