همسایه ی پروانه ها

همسایه ی پروانه ها

خنده پروانه ها را توی باغ   پیش گلها زیر باران دیده ام   عطر آن پروانه ها را روز وشب   از گل گلدان خود بوئیده ام   پیش خود گفتم که با این غصه ها   می شود همسایه پروانه شد   می شود با بوی گلهای بهار   مثل مهمان وارد هر خانه شد   پیش خود گفتم که در هنگام صبح   می شود شاداب وپر احساس بود   می ...

خنده پروانه ها را توی باغ

 

پیش گلها زیر باران دیده ام

 

عطر آن پروانه ها را روز وشب

 

از گل گلدان خود بوئیده ام

 

پیش خود گفتم که با این غصه ها

 

می شود همسایه پروانه شد

 

می شود با بوی گلهای بهار

 

مثل مهمان وارد هر خانه شد

 

پیش خود گفتم که در هنگام صبح

 

می شود شاداب وپر احساس بود

 

می شود آرام وزیبا در سکوت

 

درد دل کرد وکنار یاس بود

 

باز کردم جا نمازی روی فرش

 

مثل یاس ومثل چشمه با وضو

 

روی فرشی از چمن خواندم نماز

 

با خدا کردم کمی هم گفتگو

 

سروده:     مهدی وحیدی صدر