به صرف نماز و شهادت
یک روحانی در گروهان ما بود. او همیشه تأکید داشت در یک نقطه خاص عبادت کند و به همین دلیل گوشه ای را انتخاب کرده بود و در آن جا نماز می خواند و قرآن تلاوت می کرد. یکی از دوستان می گفت یک شب به او گفتم که چرا شما همیشه همین جا نماز می خوانید و در همین مکان می مانید. ناگهان دیدم او قرآن را با احترام بست و با تبسمی ملیح پاسخ مرا داد.من چند قدمی از او دور شدم و بعد از چند لحظه خمپاره ای دقیقاً در آن ...
یک روحانی در گروهان ما بود. او همیشه تأکید داشت در یک نقطه خاص عبادت کند و به همین دلیل گوشه ای را انتخاب کرده بود و در آن جا نماز می خواند و قرآن تلاوت می کرد.
یکی از دوستان می گفت یک شب به او گفتم که چرا شما همیشه همین جا نماز می خوانید و در همین مکان می مانید. ناگهان دیدم او قرآن را با احترام بست و با تبسمی ملیح پاسخ مرا داد.من چند قدمی از او دور شدم و بعد از چند لحظه خمپاره ای دقیقاً در آن محل خورده و او در محل نیایش و تلاوت قرآن خود به شهادت رسید.
شاید او می دانسته که این مکان محل عروج اوست که آن قدر مقید به عبادت در همین محل بود. روحش شاد.