دنبال شهادته!

دنبال شهادته!

 نمی ‌توانستیم نفس بکشیم. سریع زدیم از مسجد بیرون اما قربان علی باز هم نیامد. دوستم که تازه وارد گردان شده بود، با تعجب پرسید: «ما توی این هوای گرم خوزستان نمی ‌تونیم نفس بکشیم، اون وقت این پسره چطوری نیم ساعت سجده می ره؟»  خندیدم و گفتم: «دنبال حورالعینه». اما می ‌دانستم که قربانعلی دنبال شهادته. وقتی شب عملیات آب قربان علی را برد و دیگر نیاو ...

 نمی ‌توانستیم نفس بکشیم. سریع زدیم از مسجد بیرون اما قربان علی باز هم نیامد. دوستم که تازه وارد گردان شده بود، با تعجب پرسید: «ما توی این هوای گرم خوزستان نمی ‌تونیم نفس بکشیم، اون وقت این پسره چطوری نیم ساعت سجده می ره؟»

 خندیدم و گفتم: «دنبال حورالعینه». اما می ‌دانستم که قربانعلی دنبال شهادته.

وقتی شب عملیات آب قربان علی را برد و دیگر نیاورد، فهمیدم که دعای سجده ‌های طولانی او مستجاب شده.

خاطرات شهید قربان علی ابک، فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص72