نماز شب تیمسار
با شهید صیاد شیرازی رفته بودیم زاهدان، مأموریت. بعضی از افسرها، اصرار داشتند که شب پیش ما باشند؛ توی اتاق ما بخوابند. گفتم: حرفی نیست. ولی شما نمی تونید با اخلاق ایشون سر کنید. گفتند: اختیار دارید، این چه حرفیه. دوست داریم این چند روزه در خدمت تیمسار باشیم. چهار نفر بودند. شب اول، طبق معمول، صیاد بلند شد. وضو گرفت. نماز شب خواند. نمازش که تمام شد ...
با شهید صیاد شیرازی رفته بودیم زاهدان، مأموریت. بعضی از افسرها، اصرار داشتند که شب پیش ما باشند؛ توی اتاق ما بخوابند.
گفتم: حرفی نیست. ولی شما نمی تونید با اخلاق ایشون سر کنید.
گفتند: اختیار دارید، این چه حرفیه. دوست داریم این چند روزه در خدمت تیمسار باشیم.
چهار نفر بودند. شب اول، طبق معمول، صیاد بلند شد. وضو گرفت. نماز شب خواند. نمازش که تمام شد، قرآن خواندنش را شروع کرد؛ تا نماز صبح.
نماز_صبح را که خواند، ده دقیقه خوابید. بعد رفت ورزش صبحگاهی. فردا شبش یکیشان آمد که بهتره ما مزاحم تیمسار نباشیم.
شب بعد، یکی دیگر.