شهید دهه هفتادی که درکنار سردار سلیمانی آسمانی شد
«وحید زمانی نیا» یکی از محافظان سردار سلیمانی بود که در حمله تروریستی جنایتکاران آمریکایی به شهادت رسید. خانه شهید زمانی نیا در قبله تهران امروز از همیشه شناخته شدهتر است. حتی اگر بدون نشانی دقیق به شهر ری بروی باز هم با سوال از مردم میتوانی خودت را به خانه شهید زمانی نیا برسانی. سر کوچه حجله قرار دادهاند و جوانان در ایستگاه صلواتی به کسانی که برای سر سلامتی به آنجا ...
«وحید زمانی نیا» یکی از محافظان سردار سلیمانی بود که در حمله تروریستی جنایتکاران آمریکایی به شهادت رسید.
خانه شهید زمانی نیا در قبله تهران امروز از همیشه شناخته شدهتر است. حتی اگر بدون نشانی دقیق به شهر ری بروی باز هم با سوال از مردم میتوانی خودت را به خانه شهید زمانی نیا برسانی. سر کوچه حجله قرار دادهاند و جوانان در ایستگاه صلواتی به کسانی که برای سر سلامتی به آنجا میآیند چای داغ میدهند. در این قسمت از شهر ری شور و حال خاصی برپاست
فرزندم عاقبت به خیر شد
وحید در سال ۷۱ در محله اتابک به دنیا آمد و شش سال بعد همراه خانوادهاش به شهر ری آمد و تا لحظه شهادت در آنجا زندگی کرد. پدر شهید میگوید: «وحید خیلی فرزند خوبی بود. او نمونه کامل فرزند صالح بود که خدا نصیبمان کرد. ۴ سال در سوریه به عنوان مدافع حرم حضور داشت تا اینکه توسط حاج قاسم سلیمانی به عنوان همراه و محافظ انتخاب شد». او ادامه میدهد: «دلتنگ فرزندم هستم، اما از اینکه به شهادت رسید ذرهای احساس پشیمانی نمیکنم. خدا را شکر میکنم که فرزندم با شهادت عاقبت به خیر شد. وحید از سال ۹۴ در سوریه حضور داشت و به دست نیروهای تکفیری شیمیایی شده بود. البته هیچکس حتی خانواده اش هم از این موضوع اطلاعی نداشتند. پدر شهید میگوید: «۴۰ روز پیش که برای پی گیری مراحل درمانی به اصفهان رفت از اینکه وحید شیمیایی شده با خبر شدیم. ریه وحید عفونت کرده بود و برادرش که میدانست به خواسته او به کسی چیزی نگفته بود.
دامادیاش را ندیدم
پدر شهید میگوید: «قرار بود شب یلدا طبق رسم دیرینه ایرانیها برای همسر وحید مهمانی بگیریم، اما به دلیل اینکه ماموریت بود مخالفت کرد. البته بعد از آن هم قرار شد این کار را انجام دهیم، اما به دلیل مشغله کاری وحید این اتفاق نیافتاد». پدر شهید در ادامه تعریف میکند: «فقط برای نو عروسم که ۲ ماه از عقدشان میگذشت ناراحتم.
وقتی به خانه شهید میرسیم خانواده شهید با خودرو به طرف فرودگاه میروند تا راهی اهواز و مشهد شوند. جمعیت زیادی در کوچه پراکنده هستند که حرف مشترک همه آنها درباره شهید زمانی نیاست. «رامین محسنی» از بچه محلها و دوستان قدیمی شهید میگوید: «۲۶ سال سابقه رفاقت با وحید را داشتم که به همین دلیل با اطمینان کامل میگویم نمونه بود. در همه این سالها به یاد ندارم که در رفاقت بی معرفتی کرده باشد».
بچه هیئتی بود
وحید یک عمر نوکری امام حسین (ع) را کرد و بین اهل محل به بچه هیئتی شناخته میشد. رامین تعریف میکند: «برای انجام کارهای هیئت همراه بود و از هیچ کمکی دریغ نمیکرد. هر وقت میخواستیم برای دهه محرم هیئت بر پا کنیم، وحید قبل از همه بچههای محل میآمد و بعد از همه میرفت». او ادامه میدهد: «۲۹ سال با وحید رفیق بودم و در همه این سالها کاری نکرد تا من را ناراحت کند. شاید من او را ناراحت کرده باشم، اما او هیچوقت چنین کاری را نکرد».
روی دست مردم کربلایی شد
در بین صحبتهای ما مردم به خانه شهید میآمدند تا به بازماندگان دلداری بدهند. جالب این بود که پیرمردهای محل همه گریان بودند. «رامین» توضیح میدهد: «وحید خیلی مردمدار بود. اهل کار خیر بود، اما پنهانی. خوب به یاد دارم که همیشه میگفت برای کار خیر همین که خدا بداند کافی است و نیازی نیست بنده اش چیزی بداند. اما من غیر مستقیم خبر داشتم که به خیلیها کمک میکرد و شخصیتش طوری بود که اگر میفهمید کسی گرفتار است از هیچ کمکی دریغ نمیکرد». وحید قرار بود به کربلا برود که رامین در این باره تعریف میکند: «۲۰ روز پیش که برای آخرین بار او را دیدم گفت اگر حاج قاسم اجازه بدهد میخواهم به کربلا بروم. اما قسمت این بود که وحید روی دستان مردم کربلایی شود. قبل از آخرین بار که برود با هم عکس انداختیم که در گوشی تلفن همراه او باقی ماند. خیلی دوست دارم آن عکس را دوباره ببینم».
سردار دلها انتخابش کرد
وحید از محافظان حاج قاسم بود. رامین میگوید: «بیخود نبود که حاجی، وحید را انتخاب کرد. وحید از همه نظر نمونه و بسیار به حاج قاسم نزدیک بود. هر جا که حاج قاسم حضور داشت وحید هم همانجا بود». وحید تازه عقد کرده بود و میخواست خواست همین روزها دست همسرش را بگیرد تا سر زندگی اش برود.
دلتنگ وحیدم
«رامین» خاطرات فراوانی بعد از سالها رفاقت با وحید زمانی نیا دارد. سالها رفاقت با وحید باعث شده تا حالا در نبود رفیق دیرینه اش حسابی دلتنگ باشد. او میگوید: «رفیق این رسمش نبود. دلم خیلی برات تنگ شده. سلام منو به ارباب برسون». بغض سنگینی در گلوی «رامین» نشسته که توان ادامه دادن را از او گرفته است.
خداوندا؛ این قربانی را از ما قبول کن
در میان همه رفتوآمدها برای تسلیت گفتن به خانه شهید، تبریک و تسلیتها نوشتهای مقابل ورودی خانه شهید توجه ام را جلب میکند. «اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان؛ خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر» این متن علاوه بر عزت نفس خانواده شهید به همه اعلام میکند که شهادت ملت ما را بیدار میکند.
پاسدار شهید وحید زمانی نیا فرزند دهه هفتادی ری روز ۱۳ دی ۱۳۹۸ در حمله بالگردهای آمریکایی در فرودگاه بغداد با ۲۷ سال سن در کنار سردار بزرگ ایران و اسلام پر کشید و برگ زرینی به تاریخ سراسر افتخار قبله تهران اضافه کرد.
منبع: فارس