خدا از بنی اسرائیل پیمان گرفت. و از آنها، دوازده نقیب [= سرپرست] برانگیختیم. و خداوند (به آنها) گفت: «من با شما هستم! اگر نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و به رسولان من ایمان بیاورید و آنها را یاری کنید، و به خدا قرض الحسن بدهید [= در راه او، به نیازمندان کمک کنید]، گناهان شما را میپوشانم [= می بخشم]؛ و شما را در باغهایی از بهشت، که نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد میکنم. اما هر کس از شما بعد از این کافر شود، از راه راست منحرف گردیده است. آیه دوازدهم از سوره مبارکه مائده ، و اما پیام های بسیار در خور تامل از از این آیه
۱- میثاق خداوند از بنى اسرائیل بر اطاعت کامل از فرامین او (و لقد اخذ اللّه میثق بنى اسرءیل) به مقتضاى ارتباط این آیه با آیه هفتم، معلوم مى شود که خداوند از بنى اسرائیل نیز بر اطاعت کامل پیمان گرفته بود.
۲- خداوند از میان بنى اسرائیل دوازده سرپرست بر آنان گماشت. (و بعثنا منهم اثنى عشر نقیباً)«نقیب» به کسى گفته مى شود که از سوى والى و حاکم، بر گروه و طائفه اى ریاست و سرپرستى مى کند.
۳- سرپرست و رهبر هر جامعه، باید از میان خود آنان گزینش شود. (و بعثنا منهم اثنى عشر نقیباً)
۴- وعده الهى به بنى اسرائیل بر نصرت آنان (اخذ اللّه میثق بنى اسرءیل ... و قال اللّه انى معکم) در برداشت فوق مخاطب در «معکم»، بنى اسرائیل گرفته شده است، نه خصوص نقباى آنها.
۵- آگاهى خداوند به تمامى اعمال و رفتار انسانها (قال اللّه انى معکم)
۶- تهدید خداوند به بنى اسرائیل در مورد شکستن پیمان الهى و ترغیب آنان به وفادارى و تعهد(لقد اخذ اللّه میثق بنى اسرءیل ... و قال اللّه انى معکم) بنابر اینکه معیت در آیه مورد بحث، کنایه از علم و قدرت باشد. یعنى خداوند به شما و اعمالتان کاملا آگاه است ; اگر به میثاق پایبند بودید به شما پاداش مى دهد واگر تخلف کردید مجازات مى شوید و در هر حال مقهور خداوند هستید.
۷- نماز، زکات، ایمان به همه انبیا و حمایت از آنان و انفاق، از تکالیف بنى اسرائیل (لئن اقمتم الصلوة و ءاتیتم الزکوة ... و عزرتموهم و اقرضتم اللّه)
۸- پیمان الهى از بنى اسرائیل بر اقامه نماز، پرداخت زکات، ایمان به پیامبران و انفاق در راه خدا(و لقد اخذ اللّه میثق بنى اسرءیل ... و اقرضتم اللّه قرضاً حسناً) به نظر مى رسد از جمله موارد میثاق و پیمان الهى با بنى اسرائیل، مسائلى است که جمله «لئن اقمتم ...» آن را بیان مى کند.
۹- اهمیت ویژه اقامه نماز، پرداخت زکات و انفاق، از میان تکالیف الهى (لئن اقمتم الصلوة و ءاتیتم الزکوة ... و اقرضتم) بى تردید تکالیف بنى اسرائیل منحصر به آنچه ذکر شده نیست. بنابراین تصریح به آنها و نیز کافر خواندن ترک کنندگان آن تکالیف، دلیل اهمیت ویژه آنهاست.
۱۰- نصرت و یارى خدا به بنى اسرائیل، مشروط به اقامه نماز، پرداخت زکات، ایمان به پیامبران و انفاق در راه خدا (انى معکم لئن اقمتم الصلوة ... و اقرضتم اللّه قرضاً حسناً) در برداشت فوق جمله «انى معکم» به منزله جواب شرط و قسم در «لئن اقمتم» گرفته شده است. یعنى در واقع، جمله «لئن اقمتم»، داراى دو جزء است: یکى «انى معکم» و دیگرى «لاکفرن ...».
۱۱- امدادهاى خاص خداوند به بندگان، مشروط به وفادارى آنان نسبت به پیمانهاى اوست.* (لقد اخذ اللّه میثق بنى اسرءیل ... و قال اللّه انى معکم) عطف جمله «قال اللّه» بر «لقد اخذ اللّه»، مى رساند که امداد خاص خداوند در صورت تعهد به پیمان اوست.
۱۲- لزوم ایمان و احترام به رسولان الهى و جنگ و مبارزه در راه یارى آنان (ءامنتم برسلى و عزرتموهم) «عزّر» از ماده «عَزر» به معناى یارى کردن کسى و جنگیدن براى اوست. (لسان العرب).
۱۳- ایمان به پیامبرانى که بعد از موسى (ع) مبعوث خواهند شد، از مواد پیمان نامه خداوند با بنى اسرائیل (لئن اقمتم الصلوة و ءاتیتم الزکوة و ءامنتم برسلى) تأخیر ذکرى ایمان به پیامبران و یارى آنان از الزام به اقامه نماز و زکات، بیانگر این معناست که مراد از رسل، پیامبرانى هستند که پس از موسى (ع) مبعوث مى شوند. زیرا در واقع، ایمان به آنها و یارى ایشان پس از این است که وجوب نماز و زکات به وسیله موسى (ع) به آنها ابلاغ شده است.
۱۴- تعدد انبیا در میان بنى اسرائیل* (ءامنتم برسلى)
۱۵- جایگاه والاى پیامبران در پیشگاه خداوند (عزرتموهم)
۱۶- انفاق، باید در راه خدا باشد. (لئن ... و اقرضتم اللّه قرضاً حسناً)
۱۷- قرض به خدا (انفاق)، باید قرضى نیکو باشد. (و اقرضتم اللّه قرضاً حسناً) بنابر اینکه «قرضاً» مفعول مطلق باشد. در این صورت «حسناً» بیانگر چگونگى پرداخت انفاق است، یعنى انفاق را به نحو نیک پرداخت کنید. مثلا منّت نگذارید و ریا نکنید و ... .
۱۸- قرض به خدا (انفاق)، باید از چیزهاى نیک باشد. (و اقرضتم اللّه قرضاً حسناً) «قرض» وامى است که به دیگرى پرداخت مى شود. (لسان العرب). بر اساس این معنى، «قرضاً» مفعول به است و «حسناً» توصیف چیزى خواهد بود که مورد انفاق قرار مى گیرد.
۱۹- انفاق در راه خدا، قرض دادن به اوست. (و اقرضتم اللّه قرضاً حسناً)
۲۰- اقامه نماز، پرداخت زکات، ایمان به پیامبران و یارى آنان و انفاق در راه خدا، موجب تکفیر (نادیده گرفتن) قطعى گناهان و دخول حتمى در بهشت (لئن اقمتم ... لاکفرن عنکم سیاتکم و لادخلنکم جنت)
۲۱- تکفیر (نادیده گرفتن) گناهان بنى اسرائیل و دخول آنان به بهشت در گرو اقامه نماز، پرداخت زکات، ایمان به پیامبران و یارى آنان و انفاق در راه خدا (لئن اقمتم الصلوة ... و لادخلنکم جنت)
۲۲- ایمان و انجام اعمال نیک، موجب تکفیر (نادیده گرفتن) گناهان از جانب خداوند* (لئن اقمتم الصلوة ... لاکفرن عنکم سیاتکم)
۲۳- تکفیر (نادیده گرفتن) گناهان و دخول در بهشت، پرتویى از نصرت الهى به بندگان خویش(و قال اللّه انى معکم لئن اقمتم الصلوة ... لاکفرن عنکم سیاتکم و لادخلنکم جنت) بنابر اینکه «لاکفرن» تفسیر «انى معکم» باشد.
۲۴- توجه به پاداش عمل، محرک آدمى بر انجام آن (لئن اقمتم الصلوة ... لاکفرن عنکم سیاتکم و لادخلنکم جنت)
۲۵- ورود به بهشت در گرو پاک بودن از گناهان است. (لاکفرن عنکم سیاتکم و لادخلنکم جنت)
۲۶- خداوند، قطعاً به وعده هاى خویش وفا مى کند. (لئن اقمتم الصلوة ... لاکفرن عنکم سیاتکم و لادخلنکم جنت) لام و نون تأکید در «لاکفرن» و «لادخلنکم» و قسم نهفته در جمله «لئن اقمتم الصلوة»، بیانگر قطعیت وعده هاى الهى است.
۲۷- بهشت، داراى نهرهاى جارى و باغهاى متعدد (جنت تجرى من تحتها الانهر)
۲۸- عمل کنندگان به میثاق و فرمانهاى الهى; هر یک بهره مند از بهشتى خاص هستند. (لقد اخذ اللّه میثق ... لئن اقمتم الصلوة ... لادخلنکم جنت) بهره گیرى عمل کنندگان به فرمانهاى الهى از بهشتهاى متعدد (جنت)، مى تواند به این صورت باشد که هر کس به بهشت مخصوص خویش راه مى یابد.
۲۹- کفر، پس از میثاق خداوند و بیان احکام از جانب او، انحراف از راه میانه است. (و لقد اخذ اللّه میثق ... فمن کفر بعد ذلک منکم فقد ضل سواء السبیل) در برداشت فوق «ذلک» اشاره به جمله «لقد اخذ اللّه» و «قال اللّه ... لئن اقمتم الصلوة ...»، گرفته شده است.
۳۰- کفر (شکستن پیمان خدا، ترک نماز و ...) پس از دریافت وعده بهشت و آمرزش گناهان، ضلالت و انحراف است. (لاکفرن عنکم سیاتکم ... فمن کفر بعد ذلک منکم فقد ضل سواء السبیل) بنابر اینکه مشارالیه «ذلک»، جمله «لاکفرن ... و لادخلنکم» باشد.
۳۱- انکار هر یک از رسولان الهى و ترک یارى آنان، بر پا نداشتن نماز، نپرداختن زکات و خوددارى از انفاق، کفر و ضلالت است. (لئن اقمتم الصلوة ... فمن کفر)
۳۲- شکستن پیمانهاى الهى، کفر و گمراهى است. (و لقد اخذ اللّه میثق ... فمن کفر بعد ذلک منکم فقد ضل)
۳۳- اقامه نماز، پرداخت زکات، ایمان به پیامبران و نصرت آنان، انفاق در راه خدا و وفادارى به پیمانهاى او، راه میانه است. (لئن اقمتم الصلوة ... سواء السبیل)
۳۴- لزوم حفظ اعتدال در امور و پرهیز از افراط و تفریط (سواء السبیل) تعبیر به «سواء السبیل» که به معنى راه میانه و معتدل است، بیانگر این است که اعتدال و میانه روى، مطلوب خداوند است.
۱- میثاق خداوند از بنى اسرائیل بر اطاعت کامل از فرامین او (و لقد اخذ اللّه میثق بنى اسرءیل) به مقتضاى ارتباط این آیه با آیه هفتم، معلوم مى شود که خداوند از بنى اسرائیل نیز بر اطاعت کامل پیمان گرفته بود.
۲- خداوند از میان بنى اسرائیل دوازده سرپرست بر آنان گماشت. (و بعثنا منهم اثنى عشر نقیباً)«نقیب» به کسى گفته مى شود که از سوى والى و حاکم، بر گروه و طائفه اى ریاست و سرپرستى مى کند.
۳- سرپرست و رهبر هر جامعه، باید از میان خود آنان گزینش شود. (و بعثنا منهم اثنى عشر نقیباً)
۴- وعده الهى به بنى اسرائیل بر نصرت آنان (اخذ اللّه میثق بنى اسرءیل ... و قال اللّه انى معکم) در برداشت فوق مخاطب در «معکم»، بنى اسرائیل گرفته شده است، نه خصوص نقباى آنها.
۵- آگاهى خداوند به تمامى اعمال و رفتار انسانها (قال اللّه انى معکم)
۶- تهدید خداوند به بنى اسرائیل در مورد شکستن پیمان الهى و ترغیب آنان به وفادارى و تعهد(لقد اخذ اللّه میثق بنى اسرءیل ... و قال اللّه انى معکم) بنابر اینکه معیت در آیه مورد بحث، کنایه از علم و قدرت باشد. یعنى خداوند به شما و اعمالتان کاملا آگاه است ; اگر به میثاق پایبند بودید به شما پاداش مى دهد واگر تخلف کردید مجازات مى شوید و در هر حال مقهور خداوند هستید.
۷- نماز، زکات، ایمان به همه انبیا و حمایت از آنان و انفاق، از تکالیف بنى اسرائیل (لئن اقمتم الصلوة و ءاتیتم الزکوة ... و عزرتموهم و اقرضتم اللّه)
۸- پیمان الهى از بنى اسرائیل بر اقامه نماز، پرداخت زکات، ایمان به پیامبران و انفاق در راه خدا(و لقد اخذ اللّه میثق بنى اسرءیل ... و اقرضتم اللّه قرضاً حسناً) به نظر مى رسد از جمله موارد میثاق و پیمان الهى با بنى اسرائیل، مسائلى است که جمله «لئن اقمتم ...» آن را بیان مى کند.
۹- اهمیت ویژه اقامه نماز، پرداخت زکات و انفاق، از میان تکالیف الهى (لئن اقمتم الصلوة و ءاتیتم الزکوة ... و اقرضتم) بى تردید تکالیف بنى اسرائیل منحصر به آنچه ذکر شده نیست. بنابراین تصریح به آنها و نیز کافر خواندن ترک کنندگان آن تکالیف، دلیل اهمیت ویژه آنهاست.
۱۰- نصرت و یارى خدا به بنى اسرائیل، مشروط به اقامه نماز، پرداخت زکات، ایمان به پیامبران و انفاق در راه خدا (انى معکم لئن اقمتم الصلوة ... و اقرضتم اللّه قرضاً حسناً) در برداشت فوق جمله «انى معکم» به منزله جواب شرط و قسم در «لئن اقمتم» گرفته شده است. یعنى در واقع، جمله «لئن اقمتم»، داراى دو جزء است: یکى «انى معکم» و دیگرى «لاکفرن ...».
۱۱- امدادهاى خاص خداوند به بندگان، مشروط به وفادارى آنان نسبت به پیمانهاى اوست.* (لقد اخذ اللّه میثق بنى اسرءیل ... و قال اللّه انى معکم) عطف جمله «قال اللّه» بر «لقد اخذ اللّه»، مى رساند که امداد خاص خداوند در صورت تعهد به پیمان اوست.
۱۲- لزوم ایمان و احترام به رسولان الهى و جنگ و مبارزه در راه یارى آنان (ءامنتم برسلى و عزرتموهم) «عزّر» از ماده «عَزر» به معناى یارى کردن کسى و جنگیدن براى اوست. (لسان العرب).
۱۳- ایمان به پیامبرانى که بعد از موسى (ع) مبعوث خواهند شد، از مواد پیمان نامه خداوند با بنى اسرائیل (لئن اقمتم الصلوة و ءاتیتم الزکوة و ءامنتم برسلى) تأخیر ذکرى ایمان به پیامبران و یارى آنان از الزام به اقامه نماز و زکات، بیانگر این معناست که مراد از رسل، پیامبرانى هستند که پس از موسى (ع) مبعوث مى شوند. زیرا در واقع، ایمان به آنها و یارى ایشان پس از این است که وجوب نماز و زکات به وسیله موسى (ع) به آنها ابلاغ شده است.
۱۴- تعدد انبیا در میان بنى اسرائیل* (ءامنتم برسلى)
۱۵- جایگاه والاى پیامبران در پیشگاه خداوند (عزرتموهم)
۱۶- انفاق، باید در راه خدا باشد. (لئن ... و اقرضتم اللّه قرضاً حسناً)
۱۷- قرض به خدا (انفاق)، باید قرضى نیکو باشد. (و اقرضتم اللّه قرضاً حسناً) بنابر اینکه «قرضاً» مفعول مطلق باشد. در این صورت «حسناً» بیانگر چگونگى پرداخت انفاق است، یعنى انفاق را به نحو نیک پرداخت کنید. مثلا منّت نگذارید و ریا نکنید و ... .
۱۸- قرض به خدا (انفاق)، باید از چیزهاى نیک باشد. (و اقرضتم اللّه قرضاً حسناً) «قرض» وامى است که به دیگرى پرداخت مى شود. (لسان العرب). بر اساس این معنى، «قرضاً» مفعول به است و «حسناً» توصیف چیزى خواهد بود که مورد انفاق قرار مى گیرد.
۱۹- انفاق در راه خدا، قرض دادن به اوست. (و اقرضتم اللّه قرضاً حسناً)
۲۰- اقامه نماز، پرداخت زکات، ایمان به پیامبران و یارى آنان و انفاق در راه خدا، موجب تکفیر (نادیده گرفتن) قطعى گناهان و دخول حتمى در بهشت (لئن اقمتم ... لاکفرن عنکم سیاتکم و لادخلنکم جنت)
۲۱- تکفیر (نادیده گرفتن) گناهان بنى اسرائیل و دخول آنان به بهشت در گرو اقامه نماز، پرداخت زکات، ایمان به پیامبران و یارى آنان و انفاق در راه خدا (لئن اقمتم الصلوة ... و لادخلنکم جنت)
۲۲- ایمان و انجام اعمال نیک، موجب تکفیر (نادیده گرفتن) گناهان از جانب خداوند* (لئن اقمتم الصلوة ... لاکفرن عنکم سیاتکم)
۲۳- تکفیر (نادیده گرفتن) گناهان و دخول در بهشت، پرتویى از نصرت الهى به بندگان خویش(و قال اللّه انى معکم لئن اقمتم الصلوة ... لاکفرن عنکم سیاتکم و لادخلنکم جنت) بنابر اینکه «لاکفرن» تفسیر «انى معکم» باشد.
۲۴- توجه به پاداش عمل، محرک آدمى بر انجام آن (لئن اقمتم الصلوة ... لاکفرن عنکم سیاتکم و لادخلنکم جنت)
۲۵- ورود به بهشت در گرو پاک بودن از گناهان است. (لاکفرن عنکم سیاتکم و لادخلنکم جنت)
۲۶- خداوند، قطعاً به وعده هاى خویش وفا مى کند. (لئن اقمتم الصلوة ... لاکفرن عنکم سیاتکم و لادخلنکم جنت) لام و نون تأکید در «لاکفرن» و «لادخلنکم» و قسم نهفته در جمله «لئن اقمتم الصلوة»، بیانگر قطعیت وعده هاى الهى است.
۲۷- بهشت، داراى نهرهاى جارى و باغهاى متعدد (جنت تجرى من تحتها الانهر)
۲۸- عمل کنندگان به میثاق و فرمانهاى الهى; هر یک بهره مند از بهشتى خاص هستند. (لقد اخذ اللّه میثق ... لئن اقمتم الصلوة ... لادخلنکم جنت) بهره گیرى عمل کنندگان به فرمانهاى الهى از بهشتهاى متعدد (جنت)، مى تواند به این صورت باشد که هر کس به بهشت مخصوص خویش راه مى یابد.
۲۹- کفر، پس از میثاق خداوند و بیان احکام از جانب او، انحراف از راه میانه است. (و لقد اخذ اللّه میثق ... فمن کفر بعد ذلک منکم فقد ضل سواء السبیل) در برداشت فوق «ذلک» اشاره به جمله «لقد اخذ اللّه» و «قال اللّه ... لئن اقمتم الصلوة ...»، گرفته شده است.
۳۰- کفر (شکستن پیمان خدا، ترک نماز و ...) پس از دریافت وعده بهشت و آمرزش گناهان، ضلالت و انحراف است. (لاکفرن عنکم سیاتکم ... فمن کفر بعد ذلک منکم فقد ضل سواء السبیل) بنابر اینکه مشارالیه «ذلک»، جمله «لاکفرن ... و لادخلنکم» باشد.
۳۱- انکار هر یک از رسولان الهى و ترک یارى آنان، بر پا نداشتن نماز، نپرداختن زکات و خوددارى از انفاق، کفر و ضلالت است. (لئن اقمتم الصلوة ... فمن کفر)
۳۲- شکستن پیمانهاى الهى، کفر و گمراهى است. (و لقد اخذ اللّه میثق ... فمن کفر بعد ذلک منکم فقد ضل)
۳۳- اقامه نماز، پرداخت زکات، ایمان به پیامبران و نصرت آنان، انفاق در راه خدا و وفادارى به پیمانهاى او، راه میانه است. (لئن اقمتم الصلوة ... سواء السبیل)
۳۴- لزوم حفظ اعتدال در امور و پرهیز از افراط و تفریط (سواء السبیل) تعبیر به «سواء السبیل» که به معنى راه میانه و معتدل است، بیانگر این است که اعتدال و میانه روى، مطلوب خداوند است.