یادداشتی باطعم داستان
تاثیر نماز در عاقبت بخیر کردن سه جوان مسلمان و سه جوان غیر مسلمان
جوان مسلمانی بود که می گفت برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم و متاسفانه با دوستان ناباب مسلمانی از کشور دیگر دوست شدم و آرام آرام نماز را کنار گذاشتم ، در صورتی که قبل از عزیمت خیلی مقید به نماز اول وقت بودم . ایام سپری می شد و من روز به روز از خدا بیشتر دور می شدم و به گناهان صغیره و کبیره من افزوده می شد . ولی همیشه حالت نگرانی در وجودم بود و از وضعیت موجود در حالت اضطراب و استرس بودم که مرا رها نمی کرد . و محیط طوری بود که اجازه نمی داد به شرایط معنوی قبل از سفر برگردم . بالاخره سال ها گذشت تا بالاخره من و دو دوست دیگرم سه دختر آمریکایی را به خانه خود دعوت کردیم تا یک شب نشینی به یاد ماندنی راه بیندازیم و تمام ابزار لازم برای گناه را تدارک دیده بودیم .
آن سه دختر هم مثل ما همکلاسی و هم دانشگاهی بودند و سروعده و قرار وارد منزل ما شدند . در ابتدای جلسه یکی از دختران گفت : قبل از اینکه شب نشینی خود را شروع کنیم کمی از جایگاه زنان و دختران در دین اسلام بگویید . خیلی سوال حیرت انگیزی بود با توجه به اینکه از دوستان من کسی اطلاعات دقیق دینی نداشت و افراد لاابالی و بی نماز و دائم الخمر بودند ، من شروع کردم به صحبت کردن و اینگونه پاسخ دادم که در دین ما دختر به معنای برکت برای خانواده است و خداوند هر که را دوست بدارد اولاد اولش را دختر می دهد و دختر ریحانه پدر است و وقتی بزرگ می شود و عروس می شود مورد احترام همسر است و همسر تمام خرج او را به عنوان نفقه عهده دار می شود و وقتی مادر می شود بهشت زیرپای اوست و خیلی حرف های دیگر ، یک دفعه دیدم این دختران آمریکایی متاثر شدند و یکی از آنها به شدت گریه می کرد ، علت گریه اش را پرسیدم ، ایشان در پاسخ گفت : به حال و روز خودم و هم کیشانم می گریم که چقدر ما با شما تفاوت داریم . ما از الان نگران رفتن به خانه سالمندانیم و هزار گرفتاری و بیماری و بی کسی و در به دری اینجا ما کالایی هستیم برای شهوت رانی مردان و یک کالای تجاری برای هوسرانی و خوش گذرانی و تا پا به سن می گذاریم مثل یک دستمال کاغذی به سطل زباله ریخته می شویم و دیگر هق هق گریه امانش نداد و دو دوست دیگرش هم شروع به گریه کردن نمودند و سپس جلسه را ترک کردند .
در آخر آن شب با اون دختر تلفنی صحبت کردم که ببینم آرام گرفته است یا نه و جویای حالش شوم که دیدم بسیار حال خوبی دارد و از او در مورد آرزوهایش پرسیدم که ایشان پاسخ داد آرزو دارم مسلمان شوم و با یک همسر شرقی با اون صفاتی که تو گفتی ازدواج کنم و زندگی آرام و سالمی داشته باشم .
با شنیدن این حرف انقلابی در من بوجود آمد و تمام روزهای با شکوه معنوی و نماز جماعت ها و قرآن خواندن ها و مسجد و روزه گرفتن ها را به یاد آوردم . تلنگر وحشتناکی بود مثل یک پتک به سرم ضربه وارد کرد. همانجا بی اختیار از ایشان خواستگاری کردم و گفتم حاضری با من ازدواج کنی و ایشان هم بلافاصله پذیرفت و و روز بعد به اتفاق به مسجدی در نیویورک رفتیم و شهادتین را خواند و اسلام آورد و سپس خطبه عقد و ازدواج.
وقتی رفقای من و دوستان همسر تازه اسلام آورده من از حکایت ما با خبر شدند ، آنها هم تصمیم گرفتند اسلام آورده و توبه کنند و با هم ازدواج نمایند و همگی پس از پایان تحصیل و اخذ مدرک دکترا به بلاد اسلامی برگشتیم .
سخن پایانی
با نقل این داستان واقعی می خواستم این نکته را یادآوری کنم که بالاخره نماز روزی دست ما را می گیرد و از منجلاب گناه و معصیت که بر اثر جهالت و غفلت ایجاد می شود نجات می دهد . این بخش کوچکی از آثار وضعی نماز در عاقبت به خیر کردن شش جوان غرق در گناه بود که می تواند درس بزرگی برای من و شما باشد و دلیلی محکم بر آیه 45 سوره عنکبوت که حضرت حق فرموده اند : ان الصلاه تنهی عن الفحشا و المنکر .
دسته ها: اهمیت نماز ,

مسعود  دریسنوشته . لینک . به قلم مسعود دریس در 13 فروردین 1396 ساعت 13:37

x
ورود به سیستم
ورودثبت نام