هوشیاری و توجه؛ شرط حضور در نماز
آیه ای در قرآن است که نزول ابتدایی اش درباره این است که اشخاص در حال مستی نماز نخوانند؛ می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُکَاری حَتَّیَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ...» (نساء: 43) در حال مستی نماز نخوانید تا بفهمید چه می گویید. کسی که نمی فهمد چه می گوید، مثل مستی است که چیزی می گوید؛ چقدر ارزش دارد؟ تعریف هایی که یک شخص مست از آدم بکند چه ارزشی دارند؟ او نمی فهمد چه می گوید. کسانی که نماز می خوانند و نمی فهمند چه می گویند، در مقابل چه کسی ایستاده اند و چه می گویند و چه می کنند، مثل مستی هستند که در مقابل کسی تعارف می کند، احترام می کند، خودش هم نمی فهمد چه می گوید! بطن این آیه این است که کسی که نماز بخواند و نفهمد چه می گوید، حکم مست را دارد. از تعلیل آیه استفاده می شود «حَتَّی تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ» باید آدم بفهمد در نماز چه می گوید، چه می کند، در چه حالی هست، کلامش با حالش تناسب داشته باشد، اعتقادش با معرفتش هماهنگ باشد. ما متأسفانه اهمیتی نمی دهیم. تازه وقتی خیلی مقدّس شویم و در مقام این برآییم که آدم خوبی بشویم، سعی می کنیم قرائت نمازمان را درست بخوانیم، تجویدش را رعایت کنیم، مَدّ آن را درست ادا کنیم، حروف را درست از مخرج آن ها ادا کنیم. البته این کارها را باید کرد، ولی تصور می کنیم این نهایت چیزی است که در نماز باید رعایت شود، و حال آنکه این ها همه قالب هستند. حقیقت نماز روح آن است که باید در این حرکات ظهور کند. این ها نماد هستند. به قول امروزی ها، یک «سمبل» هستند. آنکه حقیقتا انسان را به خدا نزدیک می کند دل انسان است که باید با خدا ارتباط پیدا کند. این ها ابزاری هستند که باید نشان دهنده حالات قلبی باشند. اگر آن حالات نباشند، باید با توجه به این اعمال و اقوال، سعی کرد آن حالات را ایجاد کرد و تقویت نمود. اما اگر اصلاً آن حالات در کار نباشند، نماز یک قالب مرده ای است. یک موجود مرده چقدر ارزش دارد؟ حقیقت نماز توجهات قلبی آن است و ما متأسفانه به آن ها اهمیت نمی دهیم.
آیه ای در قرآن است که نزول ابتدایی اش درباره این است که اشخاص در حال مستی نماز نخوانند؛ می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُکَاری حَتَّیَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ...» (نساء: 43) در حال مستی نماز نخوانید تا بفهمید چه می گویید. کسی که نمی فهمد چه می گوید، مثل مستی است که چیزی می گوید؛ چقدر ارزش دارد؟ تعریف هایی که یک شخص مست از آدم بکند چه ارزشی دارند؟ او نمی فهمد چه می گوید. کسانی که نماز می خوانند و نمی فهمند چه می گویند، در مقابل چه کسی ایستاده اند و چه می گویند و چه می کنند، مثل مستی هستند که در مقابل کسی تعارف می کند، احترام می کند، خودش هم نمی فهمد چه می گوید! بطن این آیه این است که کسی که نماز بخواند و نفهمد چه می گوید، حکم مست را دارد. از تعلیل آیه استفاده می شود «حَتَّی تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ» باید آدم بفهمد در نماز چه می گوید، چه می کند، در چه حالی هست، کلامش با حالش تناسب داشته باشد، اعتقادش با معرفتش هماهنگ باشد. ما متأسفانه اهمیتی نمی دهیم. تازه وقتی خیلی مقدّس شویم و در مقام این برآییم که آدم خوبی بشویم، سعی می کنیم قرائت نمازمان را درست بخوانیم، تجویدش را رعایت کنیم، مَدّ آن را درست ادا کنیم، حروف را درست از مخرج آن ها ادا کنیم. البته این کارها را باید کرد، ولی تصور می کنیم این نهایت چیزی است که در نماز باید رعایت شود، و حال آنکه این ها همه قالب هستند. حقیقت نماز روح آن است که باید در این حرکات ظهور کند. این ها نماد هستند. به قول امروزی ها، یک «سمبل» هستند. آنکه حقیقتا انسان را به خدا نزدیک می کند دل انسان است که باید با خدا ارتباط پیدا کند. این ها ابزاری هستند که باید نشان دهنده حالات قلبی باشند. اگر آن حالات نباشند، باید با توجه به این اعمال و اقوال، سعی کرد آن حالات را ایجاد کرد و تقویت نمود. اما اگر اصلاً آن حالات در کار نباشند، نماز یک قالب مرده ای است. یک موجود مرده چقدر ارزش دارد؟ حقیقت نماز توجهات قلبی آن است و ما متأسفانه به آن ها اهمیت نمی دهیم.